Russian_T_90

نقش سرنوشت‌ساز روسیه

 

تارنگاشت عدالت
 
 
نویسنده: باتیوشکا / برای سِیکِر بلاگ
مترجم: م. قربانی
برگرفته از: گرینویل پست (با اندکی تخلیص)
۱۷ ژانویه ۲۰۲۳
 
 
 

در حالی‌که اروپای غربی حاضر است تا آخرین اوکراینی برای اروپای غربی جانفشانی کند، آلمان، فرانسه، فنلاند، بریتانیا و چند کشور دیگر در حال تدارک خلاص شدن از برخی خودروهای زرهی و تانک‌های قدیمی خود و انداختن آن‌ها به رژیم نئونازی کی‌یف هستند. لذا بریتانیا در فکر فرستادن ۱۴ دستگاه از تانک‌های چَلِنجر۲  بیست و پنج سالۀ خود به اوکراین است. این‌که بریتانیا چگونه آموزش استفاده از آن‌ها را به اوکراین سازمان خواهد داد، چگونه مهمات آن‌ها را تأمین خواهد کرد، چگونه قطعات یدکی و پرسنل تعمیر آن‌ها را فراهم خواهد کرد، چگونه و چه وقتی آن‌ها را به لهستان تحویل خواهد داد تا از آنجا به جبهه کی‌یف، بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر دورتر برسند، کسی در این موارد به ما پاسخ نمی‌دهد. در عین حال، رییس ستاد ارتش انگلیس، سِر پاتریک سندرز، شاکی است که «تانک دادن به کی‌یف یعنی خودمان به اندازه کافی تانک نداشته باشیم.» وانگهی، هر یک از آن‌ها ۸ میلیون یورو برایمان هزینه دارد و ما تنها ۲۲۷ دستگاه از آن‌ها داریم و ارتش انگلیس با کمبود مالی مواجه است.

هیچ‌کس به ارتش انگلیس نگفته است که پس از برخورد یک موشک روسی همۀ این ۱۴ «سلاح معجزه‌گر» قدیمی پیش از این‌که به جبهه برسند دود هوا می‌شوند. یعنی ۱۱۲ میلیون یورو پَر! جای تعجب نیست که پناهندگان اوکراینی به کی‌یف برمی‌گردند تا از مراقبت‌های پزشکی آنجا برخوردار شوند، چرا که نظام سلامت انگلیس با کمبود بودجه و اعتصاب روبه‌روست و قادر نیست نیازهای آنان را برطرف کند. هیچ‌کس به ارتش انگلیس یا اروپا نگفته است که روسیه درگیر یک جنگ فرسایشی است. با توجه به برتری هوایی روسیه، توپخانه بسیار برتر، پهبادها، موشک‌ها و ۱۵۰۰۰ تانک، نیروهای کی‌یف، مزدوران و تجهیزاتشان محو خواهند شد. بدتر این‌که هیچ‌یک از ژورنالیست‌های غربی، خودفروشان رسانه‌ای، شرح نمی‌دهند که چرا «نیروهای پیروزمند کی‌یف» هر روز به این خودروهای زرهی، و تانک‌های بیش‌تر نیازمند می‌شوند. شما (پاسخ را) اول اینجا می‌خوانید: به این دلیل که همه خودروهای زرهی، تانک‌ها و تجهیزات «سرنوشت‌ساز» از بین رفته اند. حداقل حالا ستاره‌شناسان می‌دانند سیاه‌چاله چیست. سیاه‌چاله شبیه رژیم کی‌یف است. بله، سیاه‌چاله‌ها «سرنوشت سازند» چون می‌توانند شما را ببلعند.

 

*

یک نقشه بسیار معقول، اما مینیمالیستی از گزینه‌های روسی در اوکراین که در افکار بیگ سرژ در Substack یافتم. تمام مناطقی را نشان می دهد که باتیوشکا پیشنهاد می‌کند روسیه ممکن است مجبور شود آن‌ها را آزاد کند.

 

 

امتیاز‌ها: روسیه ۲۷، لهستان، رومانی، مجارستان: صفر
در برابر تجاوز ناتو (= آمریکا)، مطمئناً یک راه برای روسیه باقی مانده است – تمام ۲۷ منطقه اوکراین را آزاد کند (شاید هم بعضی جا‌های دیگر). باید اعتراف کنم که هیچ وقت موافق گرفتن منطقه گالیسیا در غرب از سوی روسیه نبودم. «آن‌ها می‌توانند بروند به لهستان». این نفرین ورد زبان روس‌ها در ذهنم بود: «برو به جهنم – و گالیسیا را هم با خودت ببر.» اما حالا فکر می‌کنم روسیه باید همه جا را بگیرد، کریمه، و چهار منطقه‌ای که بخشاً آزاد و تقریباً کارشان تمام شده است، ۲۲ تای دیگر مانده. واقعیت اینست که تا وقتی یک تکه از اوکراین زیر کنترل نازی‌ها باشد، تهدید علیه فدراسیون روسیه باقی خواهد ماند.

افزون بر این، بسیاری از نازی‌های چندش‌آور آنجا را ترک کرده اند. به علاوه اگر روسیه گالیسیا را آزاد کند بقیه نازی‌ها هم به لهستان خواهد گریخت. باین ترتیب هیچ نازی‌ای باقی نمی‌ماند و روسیه می‌تواند کل آنجا را اشغال کند. این یک روند خود-آزادسازی است. روسیه تهدید می‌کند و آن‌ها خودشان فرار می‌کنند. در هر حال، چرا لهستان باید تاوان آن‌را بپردازد؟ مگر آن‌ها چه کرده اند؟ درست مثل آلمان‌ها ما هم هرگز به لهستان بزرگ باور نداشتیم. به تازگی لهستانی‌ها نقشه ساختن دیواری در امتداد ناحیه کالینینگراد روسیه را دارند. روس‌ها هم از این موضوع خوشحال هستند و یک شرکت محلی روسی هم پیشنهاد فروش سیمان به آن‌ها داده است. حفظ برنامه «اروپای جدید» لهستانِ تابع آمریکا (به گفته رامسفلد) انگار ایده بسیار خوبی است. به خصوص اگر لهستانی‌ها این کار را با هزینه خودشان انجام دهند.

راستش را بخواهید، این قضیه در مورد رومانی هم صادق است. چرا باید آن‌ها هم بی‌نصیب بمانند؟ برای این‌که آن‌ها آمریکایی‌ها را به آنجا راه دادند. آن‌ها مدعی بوکاوینای چرنوستی، که اساساً اوکراینی‌ست شدند. آخر به آنجا چه کار دارید، بگذارید سر جایشان باشند. ما به رومانی بزرگ هم اعتقادی نداریم. و چرا ملداوی (منهای ترانسدنییستیا) آزاد و یک جمهوری خودمختار در فدراسیون روسیه نشود؟ صرف‌نظر از این‌که ۱۵ درصد ملداویایی‌ها روس و ۵ درصد قاقاوزی و خیلی طرفدار روسیه هستند، بسیاری از ملداویایی‌ها اصلاً گرایشی به رومانی و اتحادیه اروپایی فاسد ندارند و به خاطر از دست ‌رفتن اتحاد شوروی تأسف می‌خورند. یک جمهوری مستقل ملداوی در فدراسیون روسیه با گاز و نفت ارزان، بسیار جذاب‌تر از یک استان دست دوم در رومانی فاسد تحت هدایت آمریکا است.

بعد هم مورد «زاکارپاتیا» – ترانس کارپاتیا که در منتهی‌الیه جنوب غربی واقع شده است، با نام کی‌یف ساختۀ امپریالیستی وجود دارد. تنها یک جا وجود دارد که ترانس کارپاتیا نامیده می‌شود و آن خود کی‌یف است. و  ….

آینده روسیه
اجازه بدهید نازی‌ها و رؤیا‌هایشان را به دنیای مجازی و بازی ویدیویی بسپاریم که در آن کی‌یف بر روسیه، و تایوان بر چین فرمانروایی می‌کنند، و ایران، افغانستان و سوریه داوطلبانه به نئوکان‌های آمریکا تسلیم شده اند. و … حالا به دنیای واقعی برگردیم.

واقعیت اینست که ۳۰۰ سال از تملق و از علاقمندی شدید روسیه به غرب گذشته، تا حدی که موجب حس خود کم‌بینی در آنان شده بود، اکنون روسیه کاملاً  از دروغ‌گویی، دزدی، تهمت، افترا، تزویر و خیانت غرب سرخورده شده است. این یک چرخش شگفت‌انگیز است. این یعنی آمریکا و دولت‌های دستنشاندۀ آن در اروپای غربی و مقلدان شامپانزه در جاهای دیگر مجبور می‌شوند اشتباه‌های گذشته و واقعیت‌های جدید را بپذیرند، که آن‌ها ابداً «استثنایی» نیستند، که آن‌ها متمدن‌تر، با کلاس‌تر، مردمی‌تر، مسلح‌تر از شرق، جنوب و غرب جهانی نیستند. در دنیای دلار زدایی شده، غرب منزوی است. شکست غرب در اوکراین آخرین میخ بر تابوت ۵۰۰ ساله تکبر، جهل، نژادپرستی، استعمارگری، و تعصب سراسر فاسد غرب است.

نمای کران آینده روسیه هنوز روشن نیست. دوران روسیه غرب‌زدۀ پتر اول، که در آن آریستوکرات‌ها استفاده از زبان فرانسه یا اخیراً انگلیسی را ترجیح می‌دادند، در روسیه شوروی لنین و استالین از زبان نوه یک خاخام یهودی آلمانی استفاده می‌شد، و دوران پوتین غرب‌زدۀ سابق که به کنسرت کشورهای غربی و حتی ناتو می‌رفت، پایان یافته است. توهم این‌که ما باید شبیه غرب باشیم و غرب الگوی ما باشد، تمام شده است. غرب با نگاه تحقیرآمیزش نسبت به روسیۀ عقب مانده و بربر، روسیه را به سوی استقبال از چین و بقیه دنیای غیر غربی کشاند و از آن راضی است.

اما، آن‌چه روشن است اینست که روسیه خواهان حفظ برخی چیز‌های گذشته است. اول این‌که آن‌ها مخالف اولیگارش‌ها/آریستوکرات‌های خیانتکار هستند، ولی مایلند نخبگان و شایستگان خادم به کشور را حفظ کنند. آن‌ها هم‌چنین خواستار ایجاد یک قرارداد عادلانه اجتماعی هستند، برابری بیش‌تر میان تهی‌دست و ثروتمند، یک نظام سیاسی پاسخ‌گو و نافاسد، آن‌ها عدالت اجتماعی می‌خواهند، آن‌ها تحصیل و بهداشت رایگان، حقوق و مستمری بازنشستگی مناسب، زیرساختی کارا و مسکن معقول می‌خواهند.

آن‌ها از روس‌های خارج از روسیه، بلاروس، مالوروسیا (اوکراین جدید) نیر حمایت و حراست می‌کنند. روسیه نوین تنها کشوریست که رهایی از یوغ غرب را هدایت می‌کند، سیاست خارجی‌اش اکثریت دنیای غیرغربی را هدایت می‌کند. در نهایت اروپای غربی را هم به دنبال خود خواهد کشید. گرچه این منطقه ابتدا بایست خود را از استبداد ایالات متحده و همه کژ راهه‌های آن آزاد سازد و به دیدگاه و محدودیت‌های واقعی خود در دنیای واقعی امروز دست یابد. آن زمان خانه مشترک اروپایی به وجود خواهد آمد، اروپایی که از مسکو و برلین اداره می‌شود، اروپایی که بخش جدایی ناپذیری از اورآسیا نیز محسوب می‌شود، نه اوروآمریکا. پیشگوهای روسی می‌گویند که پس از پوتین تزار جدیدی ظهور می‌کند. باید ببینیم چه خواهد شد.