در میان شخصیتهای سیاسی اصلاحطلب کمتر چهرهای را میتوان با سابقه فعالیت سیاسی قبل و بعد از انقلاب پیدا کرد. او تا همین چندی پیش چهره مورد قبول همه طیفها و احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب بود. بهزاد نبوی بعد از تشکیل شدن جبهه اصلاحات ایران در سال ۱۳۹۹ با اجماع همه اعضا به ریاست این جبهه انتخاب شد. میزان محبوبیت و مقبولیتش در جبهه اصلاحات به حدی بود که دو استعفای وی که با فاصله حدود یک سال مطرح شدند مورد قبول جبهه قرار نگرفت و دوبار در سمت ریاست جبهه اصلاحات ابقا شد. اما از زمان شروع وقایع پاییز ۱۴۰۱ با بالا گرفتن اختلافات در میان اصلاحطلبان، جایگاه معنوی و حقوقی نبوی نیز کمکم دچار تزلزل شد. نهایتا این اختلافات باعث شد او در تیرماه امسال از سمت خود کنار برود و جای خود را به آذر منصوری بدهد. این جابهجایی بیشتر از آنکه جابهجایی بین دو فرد باشد، حاکی از تغییر رویه اصلاحطلبان بود. نبوی در مصاحبهای که در بحبوحه اتفاقات پاییز سال گذشته انجام داد مواضع خود را درباره این حوادث بهطور صریح بیان کرد و مرزبندی خود با خشونت و اعتراضات خیابانی را بدون تعارف اعلام کرد. او صراحتا گفت: «نمیخواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم.» طبیعی است این مواضع به مذاق براندازان و کسانی که برای تامین باروت این دینامیت از هیچ تلاشی دریغ نمیکردند خوش نیامد اما برخی از اصلاحطلبان نیز واکنشهای منفیای نسبت به این مواضع نشان دادند. شاید برخی از آنها انتظار نداشتند او که سابقه شش سال زندان بعد از وقایع ۸۸ را دارد و همچنین قبل از انقلاب به حبس ابد محکوم شده بود و کارنامه فعالیت سیاسی پرهزینهای داشته در شرایط خاص پاییز سال گذشته از خشونتپرهیزی و در مذمت آنچه او انقلاب میخواندش صحبت کند. انتقاد همجریانیهای نبوی بابت اتخاذ موضع میانهای بود که اصلاح را همچنان مقدم بر براندازی میدانست. این اختلافات درون جریان گرچه در اوج التهابات پاییز کمتر به چشم آمدند اما رفتهرفته با آرامتر شدن شرایط عمومی کشور فرصت بیشتری برای برای بروز و نمود عینی در کف صحنه پیدا کردند. یکی از مهمترین نتایج این اختلافات برکناری نبوی از ریاست جبهه و جایگزین شدن کسی بود که از طیف اصلاحطلبان تندرو به حساب میآید. برخی اعضا علت این جابهجایی را اصرار خود نبوی بر استعفا میدانستند، اما او دو بار دیگر نیز استعفا داده بود و با اصرار اعضای جبهه از سمت خود کنار نرفته بود، این بدان معناست که این بار حتما تغییری در شرایط رخ داده بود که دیگر اصرار اعضا مانع خداحافظی نبوی از ریاست جبهه اصلاحات نشد. در هفتههای اخیر کمکم جزئیات بیشتری از اختلافات درونجریانی اصلاحطلبان به گوش رسیده است. بهزاد نبوی اخیرا در مصاحبهای که با مجله «آگاهی نو» داشته به تشریح برخی جزئیات ماجرای اختلافات درونی اصلاحطلبان طی یک سال و چند ماه گذشته پرداخته است. او در این مصاحبه بار دیگر بر مواضع خود درباره اعتراضات خشونتبار سال گذشته تاکید کرد و گفت با اینکه خودش قبل از انقلاب عضو یک گروه مسلح بوده و با نارنجک و مواد منفجره دستگیر شده نسبت به براندازی و انقلاب خوشبین نیست و معتقد است چنین راهی بههیچوجه نمیتواند تامینکننده اهدافی باشد که معترضان دنبال میکردند. اما بخش مهمتر این مصاحبه آنجاست که از علت شنیده نشدن صدای اصلاحطلبان در بحبوحه اعتراضات و همچنین اختلافات درون این جریان صحبت میکند. صحبتهایی که شاید برای اولین بار بود که با این صراحت از او میشنیدیم. نبوی کنار رفتن اصلاحطلبان از صحنه سیاسی کشور را خشونتبار شدن اعتراضات میداند و معتقد است این حجم از آنچه که انقلابیگری خوانده میشود باعث شده بود تا حرفهای میرحسین موسوی مبنی و بر تغییر قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان نیز شنیده نشود زیرا معترضان شرایطی ایجاد کرده بودند که هر کسی چیزی به غیر از براندازی کامل نظام مطرح میکرد مورد هجمه شدید انتقادات قرار میگرفت. طبیعی است در چنین شرایطی سخنان طیفهای معتدلتر اصلاحطلبان بیشتر از بقیه آنها به حاشیه میرود. او در بخش دیگری از صحبتهایش به بیان برخی از علتهای اختلافات شکلگرفته در میان جبهه اصلاحات میپردازد. رئیس سابق جبهه اصلاحات در این باره میگوید احساس میکند برخی اصلاحطلبان به این جمعبندی رسیدهاند که کار نظام تمام است و باید خودمان را برای شرایط آینده آماده کنیم. او معتقد است عدهای میخواستند به هر قیمتی که شده سرشان بیکلاه نماند. به نظر برخی از اصلاحطلبان همین تندروی طیف خاصی از آنها بوده که منجر به کنارهگیری بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات شده است. اما این مواضع نبوی که علیرغم مخالفت شدید برخی از همجریانیهایش به آن اصرار دارد چه معنایی دارند و چه راهبردی را دنبال میکنند؟ در ادامه با بررسی جزئیات مصاحبه اخیر بهزاد نبوی بیشتر به ابعاد مختلف این پرسش میپردازیم.
ائتلاف کنید، مسئولیت اقداماتتان را هم بپذیرید
بهزاد نبوی در مصاحبه اخیرش با «آگاهی نو» از ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان میانهرو و اعتدالیها در انتخابات، سخن به میان آورده است. منظور او از اصولگرایان میانهرو احتمالا افرادی مثل علی لاریجانی است. البته اصلاحطلبان بهعنوان حامیان حسن روحانی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ با هدف قبول نکردن مسئولیت ضعفهای دولت روحانی او را نیز اصولگرا نام مینامند و ائتلاف موردنظر نبوی وی را نیز شامل میشود. مرتضی حاجی یکی از شخصیتهای اصلاحطلب درباره اصلاحطلب بودن دولت روحانی گفت: «اینکه شما کسی را مورد حمایت قرار دهید، لزوما به معنای پذیرش مسئولیت کارهای او نیست؛ بلکه در هر موقعیت مسئولیت کار برعهده خود فرد است… مسئولیت عملکرد روحانی برعهده خودش است.» محمدرضا تاجیک، دیگر شخصیت اصلاحطلب هم در این رابطه گفته بود: «اینکه ما فرض کنیم حیات اصلاحطلبی مدیون کسانی است که به ما اجازه دادند از فضای قدرت نصیبی ببریم و حظی ببریم و جایی در سریر قدرت بنشینیم، این مساله را به حیات اصلاحطلبی وصل کردن خطایی فاحش و جفا به جریان اصلاحطلبی است.» چنین جملاتی از زبان دیگر شخصیتهای اصلاحطلب هم شنیده میشد که ما تنها حمایت کردیم و اتفاقا اشتباه کردیم. حال با در نظر گرفتن اظهارات بهزاد نبوی و با توجه به اینکه در چند وقت اخیر اظهاراتی درباره احتمال ائتلاف با میانهروها و اعتدالیها وجود دارد، به نظر میرسد اصلاحطلبان برای جلوگیری از حذف خود در ساختار قدرت به دنبال ائتلاف با میانهروها باشند اما طبعا باید این نکته را به اصلاحطلبان گوشزد کرد که درصورت حمایت از چهرههای اعتدالی و میانهرو، تمام تلاشهایشان برای مرزبندی با روحانی زیر سوال میرود.
اصلاحطلبان رادیکال از خاتمی عبور کردند؟
نبوی در بخش دیگری از گفتوگوی خود میگوید: «متاسفانه در بین دوستان اصلاحطلب بعضا این گرایش نبود و حتی آن بیانیهای که جبهه اصلاحات در حمایت از مواضع آقای خاتمی منتشر کرد خیلی مطلوب همه دوستان نبود. میگویند پیشنهادهای آقای خاتمی هم قابل اجرا نیست؛ خب درست است، ولی روی آنها میشود فشار آورد. میشود حاکمیت را مجبور به پذیرش کرد. اگر مردم مصرانه دنبالش باشند امکان تحقق دارد ولی اگر نظر این باشد که این نظام نباشد و یک نظام دیگر باشد هیچ نظامی این را نمیپذیرد و باب گفتوگو کاملا بسته میشود، بنابراین من معتقدم تفکر آقای خاتمی و مواضع ایشان خصوصا در این بیانیه ۱۵ مادهای میتواند مواضع راهبردی اصلاحطلبان باشد.» نبوی اما ضمن حمایت از بیانیه خاتمی از مخالفت طیفی از اصلاحطلبان با مواضع رئیس دولت اصلاحات نیز سخن به میان میآورد. این امر تقریبا روشن شده است که درون جبهه اصلاحات اکنون دودستگی وجود دارد. این دودستگی البته با بروز ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱ خود را بیشتر نشان داد. برخی از اصلاحطلبان رادیکال از حمایت از معترضان کف خیابان صحبت به میان میآوردند اما افرادی مثل بهزاد نبوی مخالف این تصمیم بودند. بهنظر میرسید نقطه اشتراک این دو طیف اظهارات و صحبتهای رئیس دولت اصلاحات باشد. رئیس دولت اصلاحات طی این مدت سعی میکرد با وجود اختلافات موجود میان اصلاحطلبان موضعی میانه و در چهارچوب بگیرد. با این وجود اینطور که از اظهارات نبوی مشخص است، اصلاحطلبان رادیکال، حتی اظهارات وی را نیز در مواردی قبول ندارند که ازجمله آن بیانیه ۱۵ مادهای خاتمی است.
مطرح کردن این موضوع اما دو فرض را پیشروی ما قرار میدهد؛ از یک طرف میتوان موضعگیری اینگونه برخی رادیکالها را به معنی عبور از خاتمی دانست. درواقع اصلاحطلبان رادیکال در حال طی کردن مسیری هستند که حتی دیگر خاتمی را نیز بهعنوان مغز متفکر اصلاحات قبول ندارند. از طرف دیگر، میتوان این اظهارات را نوعی استراتژی انتخاباتی اصلاحطلبان میانهرو دانست. اصلاحطلبان میانه که قصد نقشآفرینی موثر در انتخابات پیشروی مجلس و ریاستجمهوری را دارند، به دنبال هل دادن جریان چپ به جبهه تقابل با خاتمی هستند تا ضمن مرزبندی با مواضع رادیکال این طیف، خاتمی را حامی مواضع و اقدامات خود معرفی کرده و از وجهه سیاسی که او به واسطه ۸ سال ریاستجمهوریاش کسب کرده را به نفع بازگشت خود به قدرت استفاده کنند.
اقبالی به اصلاحات وجود دارد؟
ماجرای اختلافاتی که میان اصلاحطلبان و در جریان بروز ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱ اتفاق افتاد هنوز تمام نشده است. در آخرین نمونه نیز طیف تندروی اصلاحات با هدف بهره بردن از فضای ملتهبی که در پی فوت مهسا امینی به وجود آمد اقدام به انتخاب یک رئیس خانم کردند. همین انتخاب، خود باعث بروز دوباره اختلافات شد. برخی این انتخاب را یک انتصاب از جانب خاتمی دانسته و با آن مخالف بودند. بهزاد نبوی اما در این باره میگوید: «مردم… اهمیتی نمیدهند که ما یک زن را بگذاریم یا یک مرد جوان بگذاریم یا پیر. حالا ممکن است در خودمان، در بدنه محدود خودمان ریاست یک زن چنین اثری بگذارد ولی تصور نکنید همه مشکلات با ریاست یک زن یا یک جوان حل میشود.» نبوی اعتراف میکند جبهه اصلاحات که زمانی ریاستش را برعهده داشته دیگر مقبولیت چندانی در بین مردم ندارد، به همین دلیل اینکه یک خانم رئیس جبهه اصلاحات باشد یا نه جزء مسائل موضوعیتدار آنها نیست و این دعواها بیشتر برای خود اصلاحطلبان موضوعیت و اهمیت دارد. در طرف دیگر اما طیف رادیکال اصلاحات با علم به این موضوع، از تحریم و حرکت به سمت اصلاحات جامعهمحور، صحبت به میان میآورند؛ موضوعی که نبوی نیز در این رابطه میگوید: «البته من در ظرف یکی دو سال اخیر حرکت موثری در جهت اصلاحات جامعهمحور ندیدم؛ سوال از افرادی که در جبهه اصلاحات شعار جامعهمحوری داده و میدهند این است که این جامعهمحوری چیست.» رادیکالهای اصلاحطلب برمبنای همین ایده و با هدف بازسازی و موضوعیت یافتن اصلاحطلبان در میان مردم، قائل به نقشآفرینی در جریانات پس از فوت مهسا امینی نیز بودند که انتخاب رئیس جبهه تحتتاثیر همین راهبرد صورت گرفت. نبوی اما معتقد است اساسا اصلاحطلبان نهتنها موضوعیتی در این جریانات نداشتند، بلکه حتی اظهارات تندترین شخصیتهای این طیف نیز شنیده نمیشد و در این باره اظهار میداشت: «در جبهه اصلاحات یک زن که فعالیت سیاسی گستردهای هم از گذشته داشته رئیس شده است که مبارک است ولی بعضی از دوستان تصورشان این است که با شعار جوانگرایی یا استفاده از خانمها جوانهای کف خیابان به سمت ما خواهند آمد که من چنین تصوری ندارم. معترضان نهتنها حرف این جماعت اصلاحطلب را نمیشنیدند، بلکه حتی صدای شخصی مانند آقای مهندس موسوی که خیلی جلوتر رفت یعنی بحث مجلس موسسان را مطرح کرد شنیده نشد.» تلاش نافرجام اصلاحات برای به دست آوردن اقبال افکار عمومی اما یک نکته قابل توجه دارد و آن هم این است که عمده علت عدم اقبال یا بیتوجهی طیفهای مختلف مردم به اقدامات و کنشهای سیاسی اصلاحات عموما متوجه فعالیتهای خود آنهاست. اصلاحطلبان اساسا هیچ اقدام و کنشی که مستقیما متوجه مسائل مردم باشد، انجام ندادهاند، علاوهبراین در عرصه سیاسی، کارنامه روشن حسن روحانی و ناکارآمدیهای رئیسجمهور مورد حمایت آنها نیز به وجهه اصلاحات آسیب وارد کرده و مزید بر علت شده است. اما راهحلی که طیفهای تندرو برای به دست آوردن این وجهه انتخاب کردند، حرکت در مسیر رادیکالیسم است که مشخصا نهتنها اثر مثبتی برای اصلاحات به همراه نخواهد داشت، بلکه ضررهای بیشتری را نیز متوجه آنها خواهد کرد.
مسیری که نبوی توصیه میکند
بهزاد نبوی و طیفهای میانهرو اصلاحطلبان گرچه بهدلیل اصرار بر مواضع ضد براندازی خود با انتقادهای بسیاری از جانب طیفهای رادیکال روبهرو شدند و شاهد ریزش بدنه مردمی خود بودند. نبوی در بخشی از این مصاحبه ادعا میکند که ۷۰ الی ۸۰ درصد مردم با مواضعی که او آنها را مواضع میانه و معتدل میخواند همراه نبودند. یکی از مهمترین پرسشهایی که در رابطه با این طیف اصلاحطلبان مطرح میشود آن است که با وجود اعتراف بر عدممحبوبیت چنین مواضعی چرا نبوی و همفکرانش همچنان بر اتخاذ این مواضع اصرار دارند. نبوی ادعا میکند که با مطالعه تاریخ انقلابها در کشورهای مختلف جهان به این نتیجه رسیده است که هیچگاه انقلاب و براندازی نتیجهبخش نبوده و هر پیشرفتی حاصل شده از راه اصلاح نرم رقم خورده است. او یک پاسخ ثابت و تکراری به کسانی دارد که معتقدند تجربه ثابت کرده است اصلاحات نتیجهبخش نیست؛ «صبر». او معتقد است شاید بخش زیادی از مسیر اصلاحات باقی مانده اما هرچه باشد دستاوردهای دورههای مطلوب او ازجمله دوران ریاستجمهوری خاتمی و روحانی از دستاوردهای اقدامات رادیکال و خشونتبار بیشتر بوده است. بهنوعی او معتقد است شاید دستاوردهای مسیر اصلاحات از راههای قانونی کم یا دیربازده باشد، اما قطعا کمتر از دستاوردهای تلاشهای بیثمر برای براندازی اصل نظام نیست. او حتی درصورت موفقیت براندازی را یک شکست کامل برای ایران میداند. زیرا به هیچ عنوان مشخص نیست سرنوشت ایران پس از براندازی چگونه خواهد بود و آشفتگی و آشوب طبیعی که در پس هر انقلاب وجود دارد به هیچ عنوان نمیتواند مسیری برای تحقق خواستههای منتقدان مسیر اصلاحات باشد.