۲ دهه از باز شدن باب جدیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی با عنوان روابط ایران و آمریکای لاتین میگذرد؛ بابی که هرچند هیچگاه بسته نبوده و دولتهایی همچون کوبا و نیکاراگوئه از همان نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط گرمی با تهران داشتهاند اما از دهه۸۰ خورشیدی و به طور ویژه با گرم شدن روابط ایران و ونزوئلا به شکل ویژهای گشوده شد. در این میان روایتهای متعددی در استقبال و رد این روابط طرح شده است. سرزمینهای ثروتمند، ملتهای آزادیخواه و دولتهایی که در مواجهه با مشی استکباری آمریکا مواضع همسویی با ایران داشتند باعث شد پس از دههها غفلت نسبت به این منطقه استراتژیک، ایران نیز به عنوان یک بازیگر مهم برای نفوذ در این منطقه گام بردارد. این خیز البته مخالفانی نیز در داخل داشت که جریانهای غربگرا سرآمد آن به حساب میآمدند. غربگرایان از سویی رابطه با آمریکای لاتین را تنشآفرین میدانستند که با عصبانیت دولت آمریکا همراه میشود و از سوی دیگر تقویت ارتباط تهران با دیگر ملل آزادیخواه جهان را سدی در برابر تئوریهای سیاست خارجی خود مبنی بر هضم شدن در نظم موجود میدانستند؛ آنچنان که در تجربه ۸ ساله ریاستجمهوری حسن روحانی عملا روابط ایران و آمریکای لاتین به دوری و دوستی و نهایتا اعطای رای منفی به قطعنامههایی که علیه این کشورها صادر میشد منتهی شد. روحانی حدفاصل سال ۹۲ تا ۱۴۰۰، تنها یکبار و آن هم برای تحویل ریاست جنبش غیرمتعهدها به کاراکاس رفت و عملا گامی برای تقویت روابط میان ایران و آمریکای لاتین برنداشت. رسانههای اصلاحطلب نیز اخبار کودتا، شکست انتخاباتی و بحران اقتصادی دولتهای همسو با ایران را با آب و تاب پوشش میدادند و حتی در برابر دولت موفق «اوو مورالس» که در مجامع بینالمللی تحریم ایران را محکوم میکرد هم موضع خصمانه داشتند.
با تمام این اوصاف اما پرونده آمریکای لاتین در سیاست خارجی ۲ دهه اخیر ایران همواره باز بوده و مواهب اقتصادی و سیاسی قابل توجهی نیز برای کشورمان داشته است؛ چه در دهه۸۰ که ونزوئلا تبدیل به برگ برنده ایران در برابر تحریم بنزین شد و چه در دهه۹۰ که صادرات بنزین ایران به ونزوئلا مقدمهای برای شکلگیری یک بلوک تحریمی و دریافت طلا در برابر بنزین شد. همکاری با کوبا به عنوان یکی از قدرتهای پزشکی جهان از دیگر نمونههای روابط دوجانبه سودمند با کشورهای آمریکای لاتین بود که در تولید واکسن مشترک ایران و کوبا پدیدار شد. در چنین فضایی تنور روابط ایران و آمریکای لاتین با آغاز دولت سیزدهم و ریاستجمهوری حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی گرمتر شد. امضای سند همکاری ۲۰ساله تهران و کاراکاس در جریان سفر سال گذشته نیکولاس مادورو به کشورمان و افزایش صادرات ایران به ونزوئلا به ۳ میلیارد دلار از جمله این موارد بود. سفر هفته گذشته رئیسجمهور به ۳ کشور ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا را باید در امتداد همین مسیر فهم کرد. آنچنان که ایران چشمانداز میانمدت افزایش صادرات ۲۰ میلیارد دلاری به ونزوئلا را در سر دارد و بیشتر تفاهمنامههای میان ۲ کشور نیز حول این هدف تدوین شده است؛ مسالهای که در مقیاس کوچکتری در دیگر کشورهای این منطقه همانند کوبا و نیکاراگوئه نیز میتواند پی گرفته شود.
در کنار وجه اقتصادی تعاملات میان ایران و آمریکای لاتین، نمیتوان از وجه سیاسی و امنیتی این روابط نیز چشمپوشی کرد. دومینوی قدرت گرفتن دولتهای چپگرا در آمریکای لاتین باعث شده تب انقلابیگری و استقلالطلبی بار دیگر در این منطقه داغ شود. هرچند روابط ایران با تمامی دولتهای چپگرای آمریکای لاتین در یک سطح نیست اما این موج طلیعه ظهور بلوکی جدید با الگوی رفتاری خاص در این منطقه است؛ آنچنان که نشست اخیر سران کشورهای آمریکای جنوبی به میزبانی برزیل با محکومیت تحریمهای آمریکا علیه ونزوئلا همراه بود و «لولا داسیلو» رئیسجمهور کشور میزبان بر ضرورت ایجاد یک ارز واحد و مستقل از دلار برای مبادلات این منطقه تاکید داشت. در چنین شرایطی گسترش روابط تهران با آمریکای لاتین سوای عایدیهای مالی، یک امتیاز سیاسی مطلوب در میانه تغییرات جهانی است. درخواست ایران برای عضویت در گروه بریکس که یکی از اعضای فعلی آن برزیل است و احتمالا بزودی آرژانتین نیز به آن اضافه میشود موید این واقعیت است که گزینههای ایران در برابر فشار غرب، پیوند جدی با آمریکای لاتین دارد.
با در نظر گرفتن اهمیت اقتصادی، سیاسی و امنیتی رابطه ایران و آمریکای لاتین نمیتوان از اهمیت مراودات فرهنگی با این کشورها چشمپوشی کرد. آمریکای لاتین در یکی از دورترین نقاط کره زمین نسبت به ایران قرار دارد. فقدان مرز، زبان، تاریخ و مذهب مشترک باعث میشود در نگاه اول میان مردم این جوامع کمترین شباهتی پیدا کنیم. با این حال تجربه چند سده گذشته جوامع در مبارزه با استعمار اروپایی و استکبار آمریکایی باعث شده نظام معنایی مشترکی میان ایران و آمریکای لاتین شکل بگیرد. بسیاری از رهبران آزادیخواه آمریکای لاتین اکنون جنبهای بینالمللی پیدا کردهاند و آنها را نمیتوان محدود به یک ملت خاص دانست؛ آنچنان که جنبه کاریزماتیک و هدایتگر «ارنستو چگوارا» و «فیدل کاسترو» به عنوان رهبران کوبا برای جوانان عدالتخواه دیگر ملل نیز الهامبخش بود. در این فضا تقویت روابط فرهنگی میان ایران و آمریکای لاتین مجرایی برای ظهور روایتهایی است که آرمان عدالت را به نقطه پیوندبخش ملل تبدیل میکند.
در حاشیه سفر ۵ روزه رئیسجمهور به کاراکاس، ماناگوآ و هاوانا یکی از مواردی که در این شهرها بسیار به چشم میآمد، روزمره شدن هنر انقلابی بود. شعر و آواز، نقاشی، مجسمهسازی و سایر هنرهایی که بخش ثابتی از زندگی روزمره مردم آمریکای لاتین را تشکیل میدهد در پیوندی قوی با روح انقلابی این سرزمینها شکل گرفته است. سیمون بولیوار در ونزوئلا، ساندینو در نیکاراگوئه و چگوارا در کوبا آنچنان در بطن زندگی روزمره مردم جا دارند که گویا هیچگاه این جهان را ترک نکردهاند. پیوند هنر و انقلاب در این کشورها باعث شد تا در فرصت محدودی که در ۳ کشور مذکور حاضر بودم چشم از دیوارهای رنگارنگ شهر که به مثابه کتابی مصور راوی رنجها و آرمانهای این ملل بود، برندارم. در مسیر حرکت به سمت آرامگاه «هوگو چاوز» در کاراکاس اما در کنار قهرمانان انقلابی آمریکای لاتین سیمای آشنای مردی را دیدم که قهرمان سرزمینی دوردست برای مردم ونزوئلا بود. نقش سردار شهید حاجقاسم سلیمانی روی یکی از دیوارهای کاراکاس سوژهای جذاب بود که با آن امکان باز کردن باب مکالمه با شهروندان ونزوئلایی را پیدا کردم. از چند رهگذر درباره این شهید سوال پرسیدیم، جملگی او را به نام میشناختند و با پیشوند فرمانده صدا میکردند. وقتی نظرشان را درباره شهید سلیمانی جویا میشدیم بیشترین شناختشان محدود به این بود که توسط آمریکا ترور شده است. ترور شدن توسط دولت آمریکا کفایت میکرد تا آنها سلیمانی را از خود بدانند. در چنین فضایی جای خالی بستری که بازگوکننده روایت، تاریخ و ارزشهای ایران برای آمریکای لاتین باشد بیش از پیش به چشمم آمد.
دستور زبان مقاومت یقینا مهمترین نقطه پیوندی است که ایران و آمریکای لاتین را با زبان، مذهب، نژاد، تاریخ و جغرافیایی دور از هم به یک همجواری میرساند.