shinzo_Japan

پایان یک عصر

تارنگاشت عدالت

 

برگرفته از: عصرما، ارگان حزب کمونیست آلمان
۲۹ ژوئیه ۲۰۲۲

«شینزو آبه» نخست‌وزیر ژاپن که با سابقه‌ترین نخست‌وزیر این کشور بود، تقریباً سه هفته پیش طی مبارزه انتخاباتی در شهر قدیمی سلطنتی «نارا» به دنبال یک سوءقصد به ضرب گلوله از پای درآمد. خبری که کلیه رسانه‌های غربی آن‌را بازتاب دادند. اما بین یک فرقه مسیحی، یک زیارتگاه در توکیو، دونالد ترامپ، آنتی‌کمونیسم و پدربزرگ آبه چه رابطه‌ای موجود است؟

ژاپن در دوران نخست‌وزیری شینزو به راست غلطید. البته این تحول با انتخاب وی به نخست‌وزیری در صحنه سیاسی آغاز نشد. او بیش‌تر نهال نورسیده یک خانواده سیاسی بود که از نسل‌ها پیش مناصب تعیین کننده‌ای در دولت ژاپن در اختیار داشت. پدربزرگ و عموی بزرگ او زمانی نخست‌وزیر ژاپن بودند. پست منشی‌گری پدرش، «شینتارو آبه» که در آن زمان وزیر امور خارجه ژاپن بود، سکوی پرشی برای ورود شینزو به صحنه سیاسی کشور شد.

در همان زمان شینزو ضدکمونیستی بی‌امان بود و حتی نسبت به حزب لیبرال دمکرات ژاپن LDP و کورس ملی – محافظه‌کارانۀ آن موضع نسبتاً رایکالی در مقابل جمهوری دمکراتیک خلق کُره دنبال می‌کرد. در همان وقت تحول نیروهای دفاعی ژاپن به یک ارتش مقتدر و قوی  با مأموریت‌های خارج از کشور در نظر گرفته شده بود. ماده ۹ قانون اساسی ژاپن تأسیس چنین ارتشی را ممنوع می‌کرد. از این‌رو آزمایشات مکرر موشکی جمهوری دمکراتیک خلق کره و همین‌طور رشد و ارتقای جمهوری خلق چین به سطح یک قدرت جهانی، از  سال‌ها پیش آب به آسیاب آن نیروهای سیاسی ‌ریخت، که غبطه دوران گذشته ژاپن را می‌خوردند.

آبه بخشی از به اصطلاح «نیپون کاییگی» بود، که یک سازمان فراحزبی است و دوران فاشیسم ژاپنی را تحریف می‌کند، کشتارهای ارتش شاهنشاهی را انکار می‌نماید و مهم‌تر از همه، همیشه هر وقت که بتواند چهره مشهوری را به پای زیارتگاه «یازوکونی» در وسط توکیو می‌کشاند تا توجه مطبوعات را به خود جلب کند. این زیارتگاه به یادبود همه کسانی که در جنگ جهانی دوم جان باختند، بنا گردیده است. مطابق با مذهب شینتویستی که در ژاپن بسیار گسترده است، ارواح کسانی که در یادها زنده می‌مانند، در زیارتگاه مربوطه سکنی می‌گزینند. با این حساب، در زیارتگاه «یازوکونی» بیش از ۱۰۰۰ جنایتکار جنگی وجود دارند که بعضاً در تریبونال توکیو Tokyo-Trials که مشابه دادگاه‌های نورنبرگ بود، محاکمه و محکوم شدند. به همین صورت در آنجا سربازان وظیفه اجباری که عمدتاً کره‌ای‌تبار بودند نیز گرامی داشته می‌شوند. لذا غلوآمیز نیست که بگوییم در اینجا، جلاد و  قربانی در یک محل اسکان داده شده اند، وضعیتی که طبیعتاً خاری در چشم انجمن‌های مربوطه است.

در اینجا نباید به نفوذ «نیپون کاییگی» (کنفرانس ژاپن) کم بها داد: تقریباً یک‌سوم نمایندگان هر دو مجلس پارلمان ژاپن عضو این سازمان اند. نزدیکی ایدئولوژیک سیاستمدارانی که در «نیپون کاییگی» عضویت دارند به فرقه «مون» نهایتاً به قتل آبه انجامید. ضدکمونیسم آتشین مشترک آبه و فرقه مون سبب شد که آبه مانند همکار آمریکایی‌اش دونالد ترامپ، بارها نظر مثبتی در مورد این فرقه تبلیغ کند. ترامپ طی دوران ریاست جمهوری خود   شادباش‌های ویدیویی به شاخه آمریکایی فرقه مسیحی کره جنوبی مون ارسال کرده بود. این فرقه که به وسیلۀ «سون می‌یونگ مون» در سال ۱۹۵۴ تأسیس شد، به شکلی هدفمند از پیروان خود برای تحقق بخشیدن به اهداف سیاسی خود استفاده می‌کند. با در نظر گرفتن ۲۰۰ هزار پیروان این فرقه در سطح جهان و تعداد بی‌شماری از شرکت‌ها از جمله روزنامه محافظه‌کار «واشنگتن تایمز» که مخصوصاً برای تبلیغات این فرقه تأسیس شد، نباید آن‌را دست کم گرفت.

شخصی که امروز به ما به عنوان عامل سوءقصد معرفی شده، فردی است که فرقه مون او را به خاک سیاه نشانده است. مادر وی که زیر نفوذ شدید فرقه قرار داشت تمام ثروت خانواده را وقف فرقه نموده بود. این فرد گفت چون دسترسی به رهبر فرقه نداشته، آبه را به عنوان نزدیک‌ترین و بهترین هدف انتخاب نموده است.

سوءقصد به آبه مانند کلیه سوءقصدهای دیگر به سیاستمداران در گذشته، تأثیر مشابهی بر افکار عمومی ژاپن گذاشت. محبوبیت حزب لیبرال دمکرات LDP  به سرعت رشد کرد و این حزب به پیروزی چشم‌گیری دست یافت و توانست با  شریک خود «کومیتو» به دو-سوم آرای پارلمانی دست یابد و اکنون می‌تواند پاسیفیسمی را که قانون اساسی مقرر می‌دارد، لغو نموده و «نیروهای دفاعی» ژاپن را به یک ارتش «واقعی» تبدیل کند و سرانجام ارتش خود را در خارج از مرزهای کشور وارد صحنه کند.

البته اگر بخواهیم تنها دلیل  شکست جنبش صلح در ژاپن را مرگ آبه قلمداد کنیم، کار را خیلی ساده کرده ایم. ده‌ها سال است که نیروهای مترقی در پیرامون حزب کمونیست ژاپن در حال ریزش است. نتایج انتخابات احزاب مترقی با خط مشی سیاسی صلح‌دوستانه مدت‌هاست که کاهش می‌یابد، به طوری‌که دسترسی نیروهای ناسیونالیستی به اکثریت دو-سوم آراء یک مسأله از نظر زمانی بود، که پیش‌بینی آن دشوار نبود.