گروهی که ۲۵ هزار فلسطینی را در غزه به قتل رساند به طور کلی نماینده یهودیان نیست. این گروه میراث یک ایدئولوژی است که قریب یک قرن مرتکب چنین جنایاتی شده است. تیری میسان تاریخچه «صهیونیست های تجدیدنظرطلب» را از ولادیمیر زئیف ژابوتینسکی تا بنیامین نتانیاهو توصیف می کند.
گروهی که ۲۵ هزار فلسطینی را در غزه به قتل رساند به طور کلی نماینده یهودیان نیست. این گروه میراث یک ایدئولوژی است که قریب یک قرن مرتکب چنین جنایاتی شده است. تیری میسان تاریخچه «صهیونیست های تجدیدنظرطلب» را از ولادیمیر زئیف ژابوتینسکی تا بنیامین نتانیاهو توصیف می کند.
جوزپ بورل، نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی، که در وآیادولید Valladolid دکترای افتخاری دریافت کرد، گفت: «ما معتقدیم که راه حل دو دولت (اسرائیل و فلسطین) باید از خارج تحمیل شود تا صلح را بازگرداند. اگر، و من تاکید می کنم، با این که اسرائیل مخالفت خود را (با این راه حل) تکرار کرده، برای جلوگیری از تحقق آن، حتی تا آنجا پیش رفت که به دست خود حماس را ایجاد کرد… حماس توسط دولت اسرائیل برای تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین تامین مالی شد. اما اگر قاطعانه اقدام نکنیم، مارپیچ نفرت و خشونت نسل به نسل، از تشییع جنازه به تشییع جنازه ادامه خواهد یافت.»
بدین سان جوزپ بورل از گفتمان رسمی غرب مبنی بر این که حماس دشمن اسرائیل است که در ۷ اکتبر به طور غیرمنتظره ای به آن حمله کرد و بدین وسیله توجیه واکنش کنونی اسرائیل و کشتار ۲۵۰۰۰ غیرنظامی فلسطینی را سبب شد، فاصله گرفت. او بار دیگر تاکید کرد که دشمنان یهودیان می توانند توسط سایر یهودیان به ویژه بنیامین نتانیاهو حمایت شوند. او خوانش جمعی از تاریخ را رد کرد و به دقت مسئولیت های شخصی را مطرح نمود.
این تغییر در روایت با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا چهار سال پیش ممکن شد. جوزپ بورل که می داند اتحادیه اروپا از کودتای ۲۰۰۶ به بعد از حماس حمایت مالی کرده است، امروز می تواند هرچه را که در ذهنش است ابراز نماید. او هیچ اشاره ای به روابط حماس با اخوان المسلمین که حماس ادعا می کند “شاخه فلسطینی” آن است، یا با سرویس مخفی بریتانیا MI6 نکرد. او خیلی ساده پیشنهاد کرد که باید از این لانه زنبور خارج شد.
کم کم پرده به کنار میرود. در اینجا یک بررسی تاریخی ضروری است. حقایق شناخته شده است، اما هرگز به یکدیگر مربوط نمیشود و در متن ارائه نمی گردد. این حقایق روشن کننده است و عمدتاً در طول جنگ سرد ، زمانی که غرب چشمان خود را بر جنایاتی که نیاز داشت بسته بود، رخ داده اما در واقع بیست سال زودتر از آن شروع شده بود.
در سال ۱۹۱۵، وزیر کشور بریتانیا، هربرت ساموئل، که یهودی بود یادداشتی در مورد آینده فلسطین نوشت. او می خواست یک کشور یهودی ایجاد کند، اما کشوری که کوچک باشد، «نه آنقدر بزرگ که بتواند از خود دفاع کند.» و به این ترتیب، دیاسپورای یهودی در درازمدت در خدمت منافع امپراتوری بریتانیا خواهد ماند.
او تلاش بیهوده ای کرد تا نخست وزیر لیبرال وقت، H.H. Asquith را متقاعد سازد که پس از جنگ جهانی یک کشور یهودی در فلسطین تأسیس کند. پس از ملاقات هربرت ساموئل با مارک سایکس، اندکی پس از انعقاد قرارداد سایکس-پیکوت-سازونوف در مورد تقسیم استعماری خاورمیانه، این دو نفر پروژه را ادامه دادند و از حمایت “پروتستان های سرکش” Nonkonformisten (به اصطلاح “صهیونیست های مسیحی”)، از جمله نخست وزیر جدید دیوید لوید جورج برخوردار شدند. لوید جورج و کابینه اش دستوراتی را برای بیانیه معروف بالفور صادر کردند تا با اعلام «خانه ملی یهودیان» یکی از نکات توافق سایکس-پیکوت- سازونوف را روشن کند.
در همان زمان، پروتستانهای سرکش، از طریق قاضی دادگاه عالی ایالات متحده، لوئیس براندیس Louis Brandeis، رئیس جمهور وودرو ویلسون را متقاعد کردند که از طرح آنها حمایت کند.
در طول جنگ جهانی اول و در طول انقلاب روسیه، هربرت ساموئل پیشنهاد کرد که یهودیان امپراتوری سابق روسیه که از رژیم جدید فرار کرده بودند در یک واحد ویژه به نام لژیون یهودیان ادغام شوند. این پیشنهاد توسط یک یهودی اوکراینی به نام ولادیمیر زئیف ژابوتینسکی که تصور می کرد یک کشور یهودی در فلسطین می تواند پاداش او پس از جنگ باشد،تقویت شد. هربرت ساموئل استخدام سرباز از میان مهاجران روسی را به او سپرد. در بین آنها او دیوید بن گوریون لهستانی را (که در آن زمان یک مارکسیست بود) پیدا کرد و ادوین ساموئل، پسر هربرت ساموئل نیز به او پیوست. آنها به ویژه در نبرد علیه عثمانی ها در گالیپولی که نهایتاً با شکست روبه رو شد برجسته شدند.
در پایان جنگ، ژابوتینسکی فاشیست خواستار دولتی بود که شایسته او باشد، اما انگلیسی ها اصلاً علاقه ای به جدا شدن مستعمره فلسطینی از خود نداشتند. بنابراین آنها به وعده خود مبنی بر «خانه ملی» و نه بیشتر پایبند ماندند. در سال ۱۹۲۰، بخشی از فلسطینی ها به رهبری عزالدین قسام (شخصیت نمادین شاخه مسلح فعلی حماس، گردان های القسام) قیام کردند و مهاجران یهودی را به طرز وحشیانه ای به قتل رساندند، که در مقابل پاسخ یک میلیشیای شبه نظامی یهودی را به دنبال داشت و این آغاز مناقشه بین اسرائیل و فلسطین شد. لندن با دستگیری متعصبان، اعم از جهادی ها و یهودیان، نظم را برقرار کرد. ژابوتینسکی که در خانه اش یک انبار اسلحه کشف شد به ۱۵ سال زندان محکوم گردید.
با این حال، دولت «پروتستانهای سرکش» دیوید لوید جورج، هربرت ساموئل را به عنوان فرماندار فلسطین منصوب کرد. او بلافاصله پس از ورود به اورشلیم، دوستش ژابوتینسکی را عفو و از زندان آزاد کرد و سپس محمد امین الحسینی ضد یهود و بعدها همکار رایش هیتلری را به عنوان مفتی اعظم بیت المقدس منصوب کرد.
پس از آن ژابوتینسکی به عنوان مدیر سازمان جهانی صهیونیسم (WZO) انتخاب شد. اما او به امپراتوری روسیه سابق بازگشت، جایی که سیمون پتلیورا Symon Petljura به تازگی جمهوری خلق اوکراین را تأسیس کرده بود. یابوتینسکی و پتلیورا یک قرارداد مخفی امضا کردند تا جایی برای خود در سرزمین بلشویک ها در شرق و آنارشیست های نستور ماخنو در جنوب (روسیه جدید امروزی) ایجاد کنند. پتلیورا یک سامیستیز متعصب بود؛ افراد او به قتل عام خانواده ها یا روستاهای یهودی در کشور خودشان عادت داشتند. پتلیورا حامی “ناسیونالیست های یکپارچه” اوکراینی و مرشد آنها دمیترو دونتسف Dmytro Donzow بود که بعدها مدیر موسسه راینهارد هایدریش برای اجرای “راه حل نهایی مسئله یهود” شد.(۱)
وقتی که آشکار شد یابوتینسکی با “سلاخهای یهودیان” ائتلاف کرده است، سازمان جهانی صهیونیسم او را احضار کرد تا در این مورد توضیح دهد. اما او ترجیح داد به جای پاسخ به سئوالات، از کلیه سمت های اجتماعی خود استعفا دهد. از این رو، او اتحاد “صهیونیست های رویزیونیست” (که عمدتاً در دیاسپورای لهستان و لتونی حضور داشتند) و میلیشیای آن، Betar را تأسیس کرد. او از امپراتوری بریتانیا روی گردان شد و هوادار ایتالیای فاشیست گردید. او با حمایت دوچه بنیتو موسولینی آکادمی نظامی بتار را در نزدیکی رم تأسیس کرد.
در سال ۱۹۳۶، ژابوتینسکی “طرح انتقال” یهودیان از اروپای مرکزی و شرقی به فلسطین را طراحی کرد. او حمایت رهبر لهستان، فیلد مارشال ژوزف پیلسودسکی و وزیر امور خارجه او، ژوزف بک و همچنین نایب السلطنه مجارستان، دریاسالار میکلوش هورتی و نخست وزیر رومانی، گئورگه تاتارسکو را جلب کرد. این طرح هرگز اجرا نشد زیرا یهودیان اروپای مرکزی و شرقی از متحدان ژابوتینسکی می ترسیدند و امپراتوری بریتانیا با مهاجرت دسته جمعی به فلسطین مخالف بود. در پایان، خائیم وایزمان Chaim Weizmann، رئیس وقت سازمان جهانی صهیونیسم، مدعی شد که ژابوتینسکی در طرح نازیهای فرانسه-لهستان برای تبعید یهودیان به ماداگاسکار دست داشته است.
در همین زمان، ولادیمیر ژابوتینسکی هولوکاست را برای عموم یهودیان سرگشته پیش بینی کرد. به عقیده وی، رد طرح انتقال وی، باعث بروز خشونت علیه آنها خواهند شد. و با کمال تعجب همگان، دوستان او این اقدام یعنی نابود کردن میلیونها یهودی را عملی کردند.
در سال ۱۹۳۹، ژابوتینسکی طرحی را برای قیام یهودیان فلسطین علیه امپراتوری بریتانیا طراحی کرد که آن را برای شاخه محلی “صهیونیست های تجدیدنظرطلب”، ایرگون، فرستاد. جنگ جهانی دوم این پروژه را به تاخیر افکند. در آن زمان ژابوتینسکی نه در ایتالیای فاشیستی، بلکه در ایالات متحده بی طرف ساکن شد، جایی که یکی از پیروانش بنزیون نتانیاهو (پدر بنیامین نتانیاهو) به او پیوست تا منشی خصوصی او شود.
در طول جنگ، لئو اشتراوس، استاد فلسفه شیکاگو، با ولادیمیر ژابوتینسکی و بنزیون نتانیاهو ملاقات کرد. او هم یک یهودی فاشیست بود. او به دلیل یهودستیزی نازی ها مجبور به ترک آلمان شده بود، اما یک فاشیست متعهد باقی ماند. لئو اشتراوس بعدها مرجع “نومحافظه کاران” در ایالات متحده شد. او پس از جنگ جهانی دوم مکتب فکری خود را ایجاد کرد و به معدود پیروانش اطمینان خاطر داد که تنها راه یهودیان برای جلوگیری از هولوکاست دیگر، ایجاد دیکتاتوری خودشان است. از جمله شاگردان او میتوان به پل ولفوویتز و الیوت آبرامز اشاره کرد. آبرامز حامی بنیامین نتانیاهو است و تابستان امسال “اصلاحات نهادی” او را تامین مالی کرد.
ولادیمیر ژابوتینسکی در سال ۱۹۴۰ در نیویورک درگذشت. دیوید بن گوریون با بازگرداندن خاکستر او به اسرائیل مخالف بود، اما در سال ۱۹۶۴، نخست وزیر وقت اسرائیل، لوی اشکول Levi Eshkol، با انتقال خاکستر او را به اسرائیل موافقت کرد.
پس از جنگ جهانی دوم، «صهیونیستهای تجدیدنظرطلب» ایرگون به خاطر محدود کردن مهاجرت یهودیان به فلسطین به امپراتوری بریتانیا اعلام جنگ کردند. تحت فرمان مناخیم بگین بلاروسی، که بعدها نخست وزیر اسرائیل شد، آنها یک سلسله از حملات ، از جمله حمله به هتل کینگ دیوید، که در آن ۹۱ نفر کشته شدند، و کشتار دیر یاسین، که در آن حداقل صد نفر کشته شدند را سازماندهی کردند.
در نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرحی را برای تقسیم فلسطین به دو منطقه یهودی و عربی برای تشکیل یک کشور دو ملیتی تصویب کرد. دیوید بن گوریون از کندی عمل سازمان بین دولتی استفاده کرد و در ۱۴ مه ۱۹۴۸ یکجانبه تاسیس کشور اسرائیل را اعلام کرد. پاسخ کشورهای عربی مسلحانه بود، و شبه نظامیان یهودی اقدام به بیرون راندن ۷۵۰ هزار فلسطینی کردند که نکبه نام گرفت. مجمع عمومی سازمان ملل متحد که از این تحولات سریع نگران شده بود، یک نماینده سوئدی، کنت فولکه برنادوت Folke Bernadotte، را برای تعیین مرز بین دو کشور اعزام کرد. اما روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۸، «صهیونیست های رویزیونیست» دیگر که به گروه لحی Lehi(معروف به «گروه اشترن»)تعلق داشتند و تحت فرماندهی نخست وزیر آینده دیگر، اسحاق شامیرِ بلاروس بودند، او را ترور کردند. همه آنها توسط یک دادگاه اسرائیلی محکوم شدند. موشه شرتوک (یا شارِت) وزیر امور خارجه اوکراین در نامه ای به مجمع عمومی خواستار عضویت اسرائیل در سازمان ملل شد. او اعلام کرد که « بدینوسیله دولت اسرائیل تعهدات ناشی از منشور سازمان ملل متحد را بدون قید و شرط میپذیرد و متعهد میشود از روزی که به عضویت سازمان ملل متحد درآید، از آنها پیروی کند». تحت این شرایط صریح، اسرائیل در ۱۱ می ۱۹۴۹ به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. در روزهای بعد، یوشوا کوهن، قاتل کنت برنادوت، بی سر و صدا آزاد شد و بعد عهدهدار محافظت از دیوید بن گوریون نخست وزیر این کشور گردید.
از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۵، اسحاق شامیر ریاست بخش موساد، سرویس اطلاعات خارجی دولت جدید را بر عهده داشت. او بدون اطلاع مافوق خود، پلیس مخفی ایران، ساواک شاه را سازماندهی کرد. حدود ۲۰۰ نفر از افراد او به همراه نازی های سابق برای آموزش شکنجه به همکاران ایرانی خود به ایران اعزام شدند.(۲) شامیر در آن زمان که اسرائیل بر سر توافقنامه کمپ دیوید با مصر مذاکره میکرد، افرادی را که در سال ۱۹۷۹ به ایران فرستاده بود به کنگو منتقل کرد. آنها احتمالاً با حمایت CIA ایالات متحده، اکنون بر پلیس مخفی Mobuto Sese Seko نظارت میکردند. اسحاق شامیر برای بررسی کار آنها به محل رفت.
در چارچوب جنگ سرد، اسحاق شامیر همین طور به دیکتاتور تایوانی کمک می کرد.(۳)
او این بار بدون اطلاع ایالات متحده، یک گروه تروریستی، به نام لیگ دفاع یهودیان خاخام مایر کاهانه را در نیویورک تأسیس کرد. (۴) او بر کارزار مهاجرت یهودیان شوروی به اسرائیل، ترور هیئت شوروی در سازمان ملل و در نهایت ترور نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین نظارت داشت.
او با آفریقای جنوبی اتحاد برقرار کرد(۵) و در ایجاد «بانتوستانها»، یعنی دولتهای جعلی آفریقایی که به آفریقای جنوبی اجازه میداد دیگر سیاهپوستان خود را شهروند تلقی نکند، بلکه به عنوان مهاجر بشناسند، شرکت داشت. یعنی همان الگویی که «صهیونیست های رویزیونیست» بعداً در مورد فلسطینیان اعمال کردند.
در همان زمان، او اسرائیل را در تامین مالی کارهای تحقیقاتی پزشک شخصی پرزیدنت پیتر بوتا، دکتر ووتر باسون Wouter Basson، شریک کرد. باسون، در راس ۲۰۰ دانشمند، قصد داشت بیماری هایی را به وجود آورد که فقط سیاه پوستان و اعراب را مبتلا می کرد و پروژه ساحل نام داشت.(۶) و (۷)
شامیر از جنایتی به جنایت دیگر، همچنین از رودزیا (۸) و مبارزه علیه استقلال مستعمرات پرتغال موزامبیک و آنگولا حمایت کرد.
در گواتمالا، اسحاق شامیر به دیکتاتوری ژنرال ریوس مونت نزدیک شد و نه تنها اسلحه در اختیار او نهاد، بلکه بر پلیس مخفی او نیز نظارت می کرد. او یک مؤسسه کامپیوتری تاسیس کرد که مصرف آب و برق را کنترل میکرد و از آن طریق فعالیتهای مخفی را شناسایی و مکانیابی مینمود. او جمعیت مایاها را به شکل کیبوتس سازمان داد تا بتوانند بدون اجرای اصلاحات ارضی، کار کنند و تحت نظارت باشند. ریوس مونت که از این طریق تقویت شده بود ۲۵۰ هزار نفر مردم را به قتل رساند. (۹) الگویی که صهیونیست های رویزیونیست می خواهند در مورد مردم فلسطین اعمال کنند. رابطه بین اسرائیل و ایالات متحده که مربوط به آزمایش گواتمالا میشود، به الیوت آبرامز اشتراوسی باز می گردد.
در طول جنگ سرد، «صهیونیستهای تجدیدنظرطلب» در راستای منافع اردوگاه غرب عمل نکردند، بلکه از فرصتها استفاده کردند تا کاری را انجام دهند که ولادیمیر زئیف ژابوتینسکی همیشه می کرد: اعمال قدرت به زور، بدون توجه به کسی.
در پایان کنفرانس مادرید هیات نمایندگی اسرائیل این پلاکارد قدیمی پلیس بریتانیا در فلسطین تحت قیمومیت را پخش کرد که در آن اطلاعات در مورد گروه تروریستی لحی طلب میشد: بالا چپ، مناخیم بگین
در پایان جنگ سرد، پرزیدنت بوش پدر کنفرانس مادرید را برای حل نهایی مسئله اسرائیل و فلسطین تشکیل داد. در این دیدار، هیئت اسرائیلی به رهبری اسحاق شامیر که اکنون نخست وزیر شده بود، قبل از این که بحث ادامه پیدا کند خواستار لغو قطعنامه ۳۳۷۹ (۱۰) مجمع عمومی سازمان ملل متحد شد.در این قطعنامه آمده بود: «صهیونیسم نوعی نژادپرستی و تبعیض نژادی است». شامیر بزرگوارانه گفت: «با قلب باز، از رهبران عرب میخواهیم که گامی جسورانه بردارند و به دست دراز شده ما برای صلح پاسخ دهند». به امید دستیابی به توافق، مجمع عمومی به این خواست عمل کرد، اما اسرائیل با فریب دادن طرفین خود هیچ تعهدی را نپذیرفت و حتی دست به هر اقدامی زد تا نامزدی جورج اچ. بوش را برای دور دوم ریاست جمهوری تخطئه کند.
قبل از پایان سخنی کوتاه در مورد شخصیت های نظام فعلی.
اتحاد «صهیونیست های رویزیونیست» اوکراینی و «ناسیونالیست های یکپارچه» با انحلال اتحاد جماهیر شوروی دوباره شکل گرفت. یک الیگارش یهودی مافیایی، به نام ایهور کولومویسکی، کمدین جوان یهودی ولودیمیر زلنسکی را به سمت سیاست سوق داد و به طور هم زمان شبه نظامیان ملی گرا که مردم روسی زبان اوکراینی دونباس را محاصره و بمباران می کردند را مورد حمایت مالی قرار داد. دگراندیش سابق اوکرائینی، ناتان شارانسکی، وزیر سابق آریل شارون، جلساتی را بین شخصیت های یهودی از سراسر جهان و دفتر رئیس جمهور اوکراین سازماندهی میکرد و در همین حال، ولودیمیر زلنسکی فرماندهی دو نبرد مهم ماریوپل و باخموت/آرتیوموفسک را به «رهبر سفیدپوستان» آندری بیلتسکی سپرد.
کنست در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۸ به ابتکار «صهیونیست های تجدیدنظرطلب» قانونی را تصویب کرد که اسرائیل را «دولت یهودی» و زبان عبری را به عنوان تنها زبان رسمی و بیت المقدس یکپارچه را به عنوان پایتخت آن اعلام کرد. شهرکهای یهودی در خاک فلسطین «منافع ملی» نامیده شد.
چهار سال بعد، بنیامین نتانیاهو با ائتلافی متشکل از پیروان خاخام کاهانه، دولت تشکیل داد. در سال ۲۰۲۲، ایتامار بن گویر، رهبر اوتزما یهودیت (حزب قدرت یهود) اعلام کرد که اعراب را از فلسطین اخراج خواهد کرد. اعضای حزب او در فوریه ۲۰۲۳، هفت ماه قبل از حمله فلسطینیان در ۷ اکتبر، حمله ای را به روستای هوواره در کرانه باختری آغاز کردند. آنها در عرض چند ساعت صدها خودرو و ۳۶ خانه را به آتش کشیدند. آنها به ساکنان روستا حمله کردند و ۴۰۰ نفر را مجروح نمودند و یک نفر را در مقابل دیدگان ارتش اسرائیل که روستا را محاصره کرده بود بدون اینکه هیچ اقدامی در برابر تجاوزات آنها انجام دهد، کشتند.
این خلاصه تاریخی مختصر به ما نشان می دهد که در نهایت هیچ مشکل (منفرد) اسراییلی-عربی یا (تنها) مشکل اوکراینی-روسی وجود ندارد، بلکه این مشکل بزرگ همه است، با ایدئولوژی ای که در مکان های مختلف و در زمان های مختلف، فقط رنج و مرگ کاشته است. ما باید چشمان خود را باز کنیم و دیگر نپذیریم که با اقدامات پرچم دروغین و دروغ های دیگر بسیج شویم.
—————————————————————————–
[۱] „Wer sind die ukrainischen integralen Nationalisten?“, von Thierry Meyssan, Übersetzung Horst Frohlich , Korrekturlesen : Werner Leuthäusser, Voltaire Netzwerk, 15. November 2022.
[۲] «SAVAK: A Feared and Pervasive Force», Richard T. Sale, Washington Post, May 9, 1977. Debacle: The American Failure in Iran. Michael Ledeen, Vintage (1982).
[۳] תמכור נשק.” ש’ פרנקל, העולם הזה, ۳۱ באוגוסט ۱۹۸۳٫”.Israel: Foreign Intelligence and Security Services. CIA, March 1979.
[۴] The False Prophet: Rabbi Meir Kahane, From FBI Informant to Knesset Member, Robert I. Friedman, Lawrence Hill Books (1990).
[۵] The Unspoken Alliance: Israel’s Secret Relationship with Apartheid South Africa, Sasha Polakow-Suransky, Vintage (2011). The Unnatural Alliance: Israel and South Africa, James Adams, Quartet Books (1984).
[۶] Project Coast: Apartheid’s Chemical and Biological Warfare Programme, Chandré Gould & Peter Folb, United Nations Institute for Disarmament Research, UNIDIR/2002/12. The Rollback of South Africa’s Chemical and Biological Warfare Program, Dr. Stephen F. Burgess & Dr. Helen E. Purkitt, USAF Counterproliferation Center (2001).
[۷] « L’Afrique du Sud, ex-laboratoire secret de bio-terrorisme des démocraties », Réseau Voltaire, 28 octobre 2002. Dr la Mort, enquête sur un bio-terrorisme d’État en Afrique du Sud, Tristan Mendès France, Favre (2002).
[۸] «The Rhodesian Army: Counter-insurgency 1972-1979» in Armed forces and modern counter-insurgency, Ian F.W. Beckett and John Pimlott, Croom Helm (1985).
[۹] «Israeli Connection Not Just Guns for Guatemala», George Black, NACLA Report on the Americas, 17:3, pp. 43-45, DOI: 10.1080/10714839.1983.11723592
[۱۰] « Qualification du sionisme », ONU (Assemblée générale) , Réseau Voltaire, 10 novembre 1975.