پاندمی در سوئد پیامدهای جدی برای تمامی جامعه به دنبال داشت و از یک طرف برای طبقه کارگر بد بود و از طرف دیگر برای شرکتهای بزرگ و بانکها خوب بود. بحرانی وجود ندارد که نتوان از آن بهره برد!
ما در سوئد اکنون با ۱۳۰۰۰ شهروند جان باخته روبه رو هستیم و تعداد کسانی که معالجه دردناک این بیماری را پشت سر نهادهاندبه مراتب بیشتر است. هزاران نفر با پیامدهای این بیماری دست به گریبانند. در مقایسه با کشورهای اسکاندیناوی سیاست مبارزه با پاندمی دولت سوئد فاجعهبار بود (در هر حال از منظر شهروندان!) ما تقریباً با ۱۳۰۰ کشته در هر یک میلیون شهروند روبه رو بودیم در حالی که دانمارک با تقریباً ۴۰۰ ، فنلاند ۱۴۱ و نروژ ۱۲۱ کشته در هر یک میلیون روبهرو بود. ولی از دیدگاه انحصارات، دولت درست عمل کرد.
پاسخ دولت، سیاست باز به نفع انحصارات بود: هزاران میلیارد کرون به عنوان حمایت پرداخته شد ولی تنها مقدار ناچیزی از آن صرف زحمتکشان گردید. شاید بهترین نمونه رابطه بین دولت و بانکها باشد: صدها میلیارد «وام» به آنها پرداخت شد (درواقع بخشیده شد) به طوری که بتوانند این وامها را مجدداً به کار گیرند، البته با بهرههای خاص خود! مابهالتفاوت آن در واقع سود خالص و هدیه دولت به بانکها محسوب میشد.
در نهایت عملکرد دولت و حکومت کاملاً مشخص شد: در حالی که کارگران محتاج دستمزدهای خود بودند بانکها و کنسرنهای بزرگ کمکهای مالی حجیم دریافت کردند (البته بانکها در حال حاضر به خاطر «ابراز همبستگی» از پرداخت سودسهام صرفنظر کردند، هرچند که در واقع آن را برای بعد ذخیر میکنند).
حزب کمونیست تا کنون دو سازوکار نسبتاً کوچک سازماندهی کرده است. یکی از آنها روزنامه حزب «ریکتپونکت” را مرکز ثقل قرار داده بود، که ما کوشش کردیم تیراژ روزنامه را افزایش دهیم و سازوکار دوم هزینهای را که طبقه کارگر باید بپردازد مرکز توجه قرار داده بود: شعار ما«ما از پرداخت هزینه بحران شما امتناع میکنیم!» بود. ما در مقابل فردی کردن اقدامات ایستادگی کردیم. آنها از مردم میخواهند فاصله اجتماعی رعایت کنند ولی امکانی برای آنها به وجود نمی آورند تا مردم فاصله خود را حفظ کنند و از این طریق افراد مسئول گسترش پاندمی معرفی میشوند زیرا فاصله اجتماعی را حفظ نکردهاند و بدین سان اقدامات علیه پاندمی یک محصول ایدئولوژیک میگردد که فردگرایی را تشدید میکند.
به برکت پاندمی بورژوازی توانست دلایل اقتصادی بحران را کتمان کند و تقصیرها را به گردن پاندمی بیافکند که بحران را فقط تشدید کرد و شتاب بخشید ولی به وجود نیاورد.
از این رو ما خواستار اقدامات ساختاری شدیم و تعطیل شرکتهای غیرضرور را طلب کردیم، تا مردم مجبور نباشند در اتوبوسها و قطارها تنگاتنگ، یکدیگر را تحمل کنند. خسارتهای شرکتهای بزرگ باید خصوصی بماند همانطور که سودهای آنان خصوصی میماند. ما خواستار تجهیزات بهتر برای بیمارستانها و کلینیکها که با حوایج امروزی مردم مطابقت داشته باشد هستیم و منع اخراج کارگران و کارمندان و پرداخت حقوق و دستمزد کامل همه زحمتکشان را به جای سود شرکتها طلب میکنیم.
هسته مرکزی تحلیل ما بحران مازاد تولید سرمایهداری است که از پایان سال ۲۰۱۹ بسیار محسوس بود. بیکاری در همان زمان افزایش یافت و همینطور اشکال دیگر بحران در آن زمان به خوبی قابل رویت بود. به برکت پاندمی بورژوازی توانست دلایل اقتصادی بحران را کتمان کند و تقصیرها را به گردن پاندمی بیافکند که بحران را فقط تشدید کرد و شتاب بخشید ولی به وجود نیاورد. روند تمرکز سرمایه به روشنی گرایشات معمول خود را نشان میدهد: شرکتهای کوچک از بین میروند و شرکتهای بزرگ بزرگتر میشوند. محدودیتها شامل حال شرکتهای کوچک می شود که در قیاس با شرکتهای بزرگ طبیعتاً دارای امکانات مشابهی برای مقابله و مقاومت در مقابل بحران نیستند. اکثر اقدامات، به نفع شرکتهای بزرگ است و نهایتاً به این معنی است که شرکتهای کوچک یا از بین می روند و یا روز به روز با بدهیهای سنگینتری زیر فشار قرار میگیرند. خورده بورژوازی نیز زیر مکانیسمهای سرمایهداری رنج میبرد.
به برکت سیاستهای سوسیالدمکراسی حاکم، اقتصاد سوئد نسبت به رقبای بینالمللی بهای کمتری خواهد پرداخت زیرا اقتصاد را تا حدامکان باز نگاه داشت. هیچ شرکتی تعطیل نشد، هم تولید و هم مصرف کماکان در جریان است. با در نظر گرفتن کمکهای حجیم دولت به انحصارها باید گفت که انحصارهای سوئدی بدنبال سیاستهای مقابله با پاندمی بهرهمند شده و نسبت به جهان که با تضاد های روز افزون بین امپریالیستها روبه رو است، قویتر از گذشته گردیده است.