hoax

۱۹۸۹: افسانه «کشتار» در میدان تینامِن در پکن

 
تارنگاشت عدالت
 
 
نویسنده: دیدره گریسوالد
مترجم: م. قربانی
برگرفته از: ورکرز ورلد
سوم ژوئن ۲۰۲۲
 
 
 

این مقاله نخست در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱، در پی انتشار در ویکی‌لیکس و اثبات دروغ بودن ادعای «کشتار» در میدان تینامن پکن در ۱۹۸۹، به چاپ رسید.

چند بار به ما گفته اند که ایالات متحده جامعه‌ای «باز» و رسانه‌های آن «آزاد» هستند؟

معمولاً این ادعاها هنگام انتقاد از کشورهای دیگر برای «باز» نبودن جامعه، به ویژه کشورهایی که از برنامه‌های واشینگتن پیروی نمی‌کنند، بیان می‌شود.

اگر شما در ایالات متحده زندگی کنید و برای کسب اطلاعات به رسانه‌های بازاری به اصطلاح «باز» و «آزاد» متکی باشید، بدون تردید باور می‌کنید که دولت چین در ۴ ژوئن ۱۹۸۹ در میدان تینامن دست به کشتار «صدها، شاید هزاران» دانشجو زده است. این عبارت را رسانه‌های این کشور چند ده هزار بار تکرار کرده اند.

اما این افسانه‌ای بیش نیست. به علاوه، دولت آمریکا نیز می‌داند که این افسانه است. و همه رسانه‌های عمده نیز این را می‌دانند. ولی آن‌ها به خاطر دشمنی بنیادی طبقه امپریالیست حاکم با چین از تصحیح آن سر باز می‌زنند.

ما بر چه اساسی چنین ادعایی می‌کنیم؟ منابع متعدد.

جدیدترین آن‌ها اسناد ویکی‌لیکس از متون تلگرامی سفارت آمریکا در پکن است که در ژوئن سال ۱۹۸۹، چند روز پس از حوادث چین، به وزارت امور خارجه ایالات متحده فرستاده شده است.

دوم ادعای رییس دفتر نیویورک تایمز در پکن در نوامبر ۱۹۸۹ است، ادعایی که نیویورک تایمز هرگز به آن رجوع نکرد.

و سوم گزارش خود دولت چین است که دو گزارش پیشین را تأیید می‌کند.

سانسور علیه ویکی‌لیکس
تنها یک روزنامه عمده غربی سند ویکی‌لیکس را منتشر کرد و آن تلگراف لندن در ۴ ژوئن امسال بود، دقیقاً ۲۲ سال پس از این‌که دولت چین سربازان را در پکن به کار گرفت.

دو سند به تاریخ ۷ ژوئیه ۱۹۸۹ – بیش از دو ماه پس از درگیری – به مطلب زیر اشاره کردند:
«یک دیپلمات شیلیایی مشاهدات یک شاهد عینی را هنگام ورود سربازان به میدان تینامن چنین شرح می‌دهد: او ناظر ورود ارتش به میدان بود و هیچ‌گونه تیراندازی جمعی به جماعت را ندیدم، اگرچه صدای شلیک تفنگ تک و توک و پراکنده به گوش می‌رسید. وی گفت اغلب سربازانی که وارد میدان شدند عملاً تنها ادوات ضد شورش – چماق چوبی و باتون داشتند؛ و سربازان مسلح برای پشتیبانی از آن‌ها حضور داشتند.»

به دنبال یادداشت نامبرده: «یک دیپلمات شیلیایی از شاهد عینی نقل می‌کند: اگر چه در میدان تینامن صدای شلیک تفنگ به گوش می‌رسید، وی گفت غیر از چند زد و خورد با دانشجویان، هیچ تیراندازی جمعی به جماعت دانشجویان در میدان وجود نداشت.»

باید یادآور شویم که شیلی به هنگام این حادثه زیر حکومت ژنرال پینوشه قرار داشت که با حمایت آمریکا و کودتای خشن راستگرایان ضد سوسیالیست به قدرت رسید، کودتایی که در آن هزاران چپ‌گرا، از جمله رییس‌جمهور شیلی، سالوادور آلنده، به قتل رسیدند. روشن است که این «دیپلمات شیلیایی» نگاه دوستانه‌ای به چین نداشت.

حتی یک روزنامه، شبکه تلویزیونی یا رادیویی گزارش یا تفسیری درباره اسناد منتشر شده ویکی‌لیکس یا مطالبی که به آن‌ها اشاره داشته باشد، انتشار نداد. گویی در پرتگاهی بی‌پایان فرو افتاده اند.

آیا این بدان علت است که رسانه‌های اینجا باور ندارند که گزارش مزبور معتبر است؟ نه چندان.

آن‌ها از سال ۱۹۸۹ حقیقت را می‌دانستند
نیویورک تایمز می‌دانست که خبر معتبر است. رییس دفتر نیویورک تایمز در پکن، نیکلاس کریستوف، در یک مقاله مفصل با تیتر «اخبار به روز چین: چگونه تندرو‌ها پیروز شدند» که در مجله تایمز یک‌شنبه ۱۲ نوامبر ۱۹۸۹، پنج ماه پس از به اصطلاح کشتار در میدان منتشر شد، آنرا تأیید کرد.

در جملات پایانی این مقاله طولانی که به قصد نشان دادن بحث‌های درونی رهبری حزب کمونیست چین نوشته شده، کریستوف قاطعانه بیان می‌کند: «بر اساس مشاهداتم در خیابان‌ها، نه توضیحات رسمی درست است و نه تفسیرهای خارجی‌ها کاملاً درست است. هیچ کشتاری در میدان تینامن در کار نیست، اگرچه کشتارهای فراوانی در جاهای دیگر وجود دارد.»

هرچند مقاله کریستف به شدت از چین انتقاد می‌کند، این اظهارنظر که «در میدان تینامن کشتاری وجود نداشت» بی‌درنگ داد و فریاد اعتراض چین‌ستیزان را در ایالات متحده برانگیخت، چنان‌که در ستون نامه‌های تایمز منعکس شد.

آیا در چین جنگ و ستیزی وجود داشت؟ بله البته. اما کشتاری از دانشجویان غیرمسلح در میدان وجود نداشت.

این ساخته غرب بود برای شیطانی نشان دادن دولت چین و جلب هم‌دردی عمومی با ضدانقلاب.

چرخش به سوی اقتصاد بازار تحت رهبری تنگ شیائوپینگ بسیاری از کارگران را ناخشنود کرد. عناصر ضدانقلاب نیز با استفاده از نارضایتی عمومی درصدد باز گرداندن کامل سرمایه‌داری بودند.

امپریالیست‌ها امیدوار بودند که مبارزه در پکن به سرنگونی حزب کمونیست چین و به از میان رفتن اقتصاد برنامه‌ریزی شده چین – نظیر آن‌چه دو سال بعد در اتحاد شوروی رخ داد، منجر شود. آن‌ها در حقیقت نه خواستار «گشایش» در چین، بلکه خواهان غارت اموال مردم از طریق بانک‌های امپریالیستی و شرکت‌های بزرگ بودند.

پس از تردیدهای زیاد در رأس (حکومت)، ارتش فراخوانده شد و بلوا سرکوب شد. چین مانند اتحاد شوروی از پای درنیامد؛ اقتصادش فرو نریخت و استاندارد زندگی کاهش نیافت. درست برعکس، برخلاف اقتصادهای بحرانی سرمایه‌داری که کارگران را مجبور به عقب‌نشینی کرده اند، در چین دستمزدها و وضعیت اجتماعی بهبود یافته است.

علیرغم سازش‌های عمیق با سرمایه‌داری، خارجی و داخلی، چین به اقتصاد برنامه‌ریزی بر مبنای ساختار مالکیت دولتی ادامه می‌دهد.