تارنگاشت عدالت
نویسنده: نیک جیامبرونو
برگرفته از: روزنامه چپ
۲ فوریه ۲۰۲۵
هماکنون جنگ جهانی سوم در جریان است، حتی اگر اکثر مردم متوجه آن نیستند.
روسیه، چین و متحدان آنها می خواهند نظم جهانی کنونی را که از پایان جنگ جهانی دوم زیر رهبری ایالات متحده قرار داشته، از نظمی تک قطبی به نظمی چندقطبی تبدیل کنند و در نتیجه برای خود جایگاه بزرگتری تضمین کنند.
ولی ایالات متحده و متحدانش خواهان حاکم بودن استاتوس کوو تک قطبی هستند.
بعید است که جنگ جهانی سوم به یک جنگ پرتحرک مستقیم بین ایالات متحده، روسیه و چین تبدیل شود، زیرا می تواند منجر به یک نبرد آخرالزمانی هسته ای با خروجی باخت‑باخت برای همه شود.
به جای آن، جنگ جهانی سوم در چندین سطح وقوع می یابد: جنگ های نیابتی، جنگ های اقتصادی، جنگ های مالی، جنگ های سایبری، جنگ های بیولوژیکی، خرابکاری های مخفی و جنگ های اطلاعاتی.
جنگ جهانی سوم در چندین سطح وقوع می یابد: جنگ های نیابتی، جنگ های اقتصادی، جنگ های مالی، جنگ های سایبری، جنگ های بیولوژیکی، خرابکاری های مخفی و جنگ های اطلاعاتی
این جنگ جهانی سوم است که در حال حاضر صورت میگیرد و به سرعت شدت مییابد.
سال ۲۰۲۵ می تواند سالی باشد که این وقایع شدت پیدا خواهد کرد.
به نظر من جنگ جهانی سوم درگیری بین دو بلوک ژئوپلیتیکی است.
بلوک اول متشکل از ایالات متحده و متحدانش است که به نظم جهانی تک قطبی متعهد هستند.
با اکراه این بلوک را «غرب» مینامم، زیرا افرادی که آن را کنترل میکنند، مبین ارزشهایی هستند که با تمدن غربی در تضاد است.
نام مناسب تر ناتو و دوستان است.
بلوک دیگر شامل روسیه، چین، ایران و سایر کشورهایی است که از نظم جهانی چند قطبی حمایت می کنند.
بیایید آنها را BRICS+ بنامیم که مخفف برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و سایر کشورهای علاقهمند است.
BRICS+ نام کاملاً درستی نیست، اما معرفی مناسبی از کشورهایی است که از نظم جهانی چند قطبی حمایت می کنند.
برخی از کشورها عضو را نمی توان به وضوح در یک مقوله طبقه بندی کرد. من این کشورها را در یک دسته جداگانه از کشورهای غیر متعهد قرار داده ام. آنها رقبای اصلی ناتو و دوستان و بریکس پلاس هستند.
در زیر یک نقشه تقریبی از صفحه شطرنج ژئوپلیتیکی آنطور که من می بینم آورده شده است.
معتقدم که جنگ های نیابتی احتمالاً تعیین خواهد کرد که چه کسی در جنگ جهانی سوم پیروز می شود و به نظم جهانی جدید شکل میبخشد.
جنگ نیابتی روشی است که در آن قدرتهای بزرگ بهطور غیرمستقیم به نبرد میپردازند و به جای اینکه مستقیماً با یکدیگر روبرو شوند از ملتها یا گروههای کوچکتر بهعنوان نایب استفاده میکنند.
در یک جنگ نیابتی قدرتهای بزرگ گروهها یا ملتهای کوچکتر راحمایت، تجهیز و تامین مالی میکنند تا علیه دشمن مشترک بجنگند. این حمایت ممکن است شامل آموزش نظامی، سلاح، بودجه و سایر منابع باشد. آنچه مهم است این که قدرت های بزرگ مستقیماً در خصومت ها شرکت نکنند.
در جنگ جهانی سوم جنگ های نیابتی متعددی وجود خواهد داشت.
با این حال، من معتقدم که جنگ در تایوان، اوکراین و خاورمیانه تعیین کننده خواهد بود و سایر جنگ های نیابتی در مقایسه با آن بی اهمیت هستند.
معتقدم که جنگ در تایوان، اوکراین و خاورمیانه تعیین کننده خواهد بود و سایر جنگ های نیابتی در مقایسه با آن بی اهمیت هستند
برخلاف اروپا (روسیه) یا شرق آسیا (چین)، هیچ قدرت هسته ای پیشرفته ای که بتواند ناتو و دوستانش را از اقدامات نظامی تهاجمی تر در خاورمیانه باز دارد وجود ندارد و ایران حلقه ضعیف ائتلاف بریکس پلاس است که برای تحقق نظم جهانی چند قطبی فشار می آورد.
بنابراین، فکر میکنم که ناتو و دوستان آن آخرین تلاش خود را برای خنثی کردن ظهور نظم جهانی چند قطبی و حفظ نظم جهانی به رهبری ایالات متحده در خاورمیانه انجام دهند.
خاورمیانه را می توان تقریباً به دو گروه مختلف ژئوپلیتیکی تقسیم کرد.
گروه اول همپیمانان ایالات متحده و متحدانش، مثل اسرائیل، ترکیه، اردن، مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، قطر، بحرین و دیگران است.
(اگرچه مصر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اعضای بریکس پلاس هستند، اما وفاداری واقعی آنها به دستور کار ناتو و دوستان است).
گروه دوم متشکل از ایران و متحدانش، یعنی حوثی ها در یمن، حزب الله لبنان، چند گروه فلسطینی (از جمله حماس) و تعدادی از شبه نظامیان در عراق است.
ایران یکی از اعضای مهم بریکس پلاس و حامی نظم جهانی چندقطبی است. به همین دلیل روسیه و چین از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی از ایران حمایت می کنند.
در آغاز سال ۲۰۲۴، به نظر می رسید که حرکت ژئوپلیتیکی در خاورمیانه متعلق به نفع ایران و متحدانش باشد.
ولی این وضعیت در ماههای گذشته تغییر کرد زیرا خاورمیانه مهمترین تغییر ژئوپلیتیکی را در طول نسلها تجربه کرده است.
در آغاز سال ۲۰۲۴، به نظر می رسید که حرکت ژئوپلیتیکی در خاورمیانه متعلق به نفع ایران و متحدانش باشد. ولی این وضعیت در ماههای گذشته تغییر کرد
این تغییرات هنگامی به اوج خود رسید که جنگجویان تحت حمایت ترکیه، اسرائیل و ایالات متحده آمریکا، بشار اسد را در سوریه سرنگون کردند. این واقعه ضربه شدیدی به ایران و متحدانش و در نتیجه به دستور کار جهان چند قطبی بریکس پلاس بود.
پیش از آن این طور به نظر می رسید که گویی ترکیه در حال نزدیک شدن به بریکس پلاس است. اما پس از اتفاقات اخیر، دیگر کاملاً مشخص شده است. با کسب بزرگترین پیروزی ژئوپلیتیکی برای ناتو و دوستانش در چند دهه اخیر، تردیدی وجود ندارد که ترکیه کاملاً دستور کار ناتو را پذیرفته است.
ترکیه به قدرت مسلط و تعیین کنند در سوریه تبدیل شده است و نفوذ ناتو و دوستانش را به یک منطقه استراتژیک جدید در قلب خاورمیانه گسترش داده است.
جاه طلبی های ترکیه احتمالاً فراتر از سوریه میرود. اردوغان قصد خود را برای ایجاد یک امپراتوری نئو عثمانی کتمان نمیکند. اکنون او با کمک ناتو و دوستان به یک فرصت منحصر به فرد برای تحقق این امر دست یافته است.
فتح سوریه توسط ترکیه بدون چالش های عظیم نیست. کشور از هم پاشیده و بی ثبات است.
نیروهای مسلح کرد که دشمن ترکیه محسوب میشوند، حدود یک سوم سوریه را تحت کنترل دارند.
وفاداران بشار اسد در مناطق ساحلی و سایر نقاط کشور متمرکز شده اند. آنها همچنان به شدت مسلح هستند و با مقامات جدید سوریه دشمنی می کنند.
هنوز بقایای داعش وجود دارد که تسلیم دولت جدید نشده است.
و بعد ارتش اسرائیل است که تمام سیستم های دفاع هوایی سوریه را که زمانی چشمگیر بود، نابود کرده است. نیروی هوایی اسرائیل اکنون آسمان سوریه را آزادانه کنترل میکند. تانک ها و سربازان اسرائیلی بخش های استراتژیک جدیدی از این کشور را اشغال کرده اند.
خلاصه، مقامات جدید سوریه باید با هرج و مرج عظیمی دست و پنجه نرم کنند. آنها انحصار استفاده از قدرت در داخل مرزهای سوریه را ندارند و بعید است که در آینده نزدیک بتوانند به این امکان دست یابند.
بنابراین، سوریه میتواند مانند یک سیاهچاله ژئوپلیتیکی خون و پول هر کس را که سعی در ایجاد ثبات در وضعیتی که قابل تثبیت نیست، داشته باشد، بمکد.
با فرض براینکه بتوان سوریه را تثبیت کرد، چه کسی صدها میلیارد دلار مورد نیاز برای بازسازی کشور پس از بیش از ۱۴ سال جنگ را خواهد پرداخت؟
هیچ کس نمی داند.
ترکیه و در واقع ناتو و دوستان آن سرنگونی اسد را با شامپاین جشن گرفتند. اما زمانی که آنها متوجه شوند که لقمهای بزرگتر از دهان خود برداشتهاند به زودی جشن می تواند به پایان رسد.
ترکیه، آمریکا و اسرائیل مسئول هرج و مرج در سوریه خواهند بود که احتمالاً منجر به بالکانیزه شدن با نتایج غیرقابل پیش بینی خواهد شد.
در هر صورت وقتی که مرزهای خودسرانهای، که توسط توافقنامه سایکس-پیکو در یک قرن پیش ترسیم شد و اکثر دولت-ملت های مدرن در خاورمیانه را تعریف کرد رو به فروپاشی رفت، شک ندارم که ناتو و دوستانش تلاش خواهند کرد تا از نفوذ فزاینده ترکیه برای تغییر شکل چشمانداز ژئوپلیتیک در خاورمیانه به نفع خود استفاده کنند.
به عبارت دیگر، ناتو و دوستانش خواهان یک امپراتوری نو-عثمانی هستند که به قدرت مسلط در خاورمیانه تبدیل شود. بریکس پلاس میخواهد ایران به قدرت برتر منطقه تبدیل شود.
هیچ کس نمی داند چه کسی در خاورمیانه و در نتیجه در جنگ جهانی سوم پیروز خواهد شد.
وضعیت سیال، بی ثبات و نامطمئن است.
به احتمال قوی ناتو و دوستانش در اوکراین و تایوان شکست خواهند خورد. فکر می کنم که این بدان معناست که آنها نمی توانند از ظهور نظم جهانی چندقطبی جلوگیری کنند مگر اینکه خاورمیانه را تحت سلطه خود درآورند. و این کار عملی نیست مگر اینکه حکومت را در ایران سرنگون کنند.
غرب نمیتواند از ظهور نظم جهانی چندقطبی جلوگیری کند مگر اینکه خاورمیانه را تحت سلطه خود درآورد. و این کار عملی نیست مگر اینکه حکومت را در ایران سرنگون کند.
سقوط اسد یک شکست برای بریکس پلاس بود، اما شکست قطعی نیست.
اگر ناتو و دوستانش به دنبال یک پیروزی قاطع در خاورمیانه باشند، باید دولت ایران را سرنگون کنند.
به همین دلیل است که فکر میکنم ایران میدان نبرد سرنوشتساز جنگ جهانی سوم خواهد بود.
در اینجا یک نقشه ژئوپلیتیکی به روز شده از خاورمیانه و منطقه اطراف آن طوری که من می بینم است.
به همین دلیل است که فکر میکنم ایران میدان نبرد سرنوشتساز جنگ جهانی سوم خواهد بود.
از آنجا که متحدان ایران در سراسر خاورمیانه در سال ۲۰۲۴ متحمل ضربات سنگینی شدند، ایالات متحده، اسرائیل و متحدان آنها نسبت به دهه های گذشته از مساعدترین شرایط برای حمله به ایران برخوردارند.
گمان نمی کنم که آنها این فرصت را از دست بدهند.
این امر می تواند در سال ۲۰۲۵ رخ دهد.
به نظر من حمله به ایران سرنوشت ساز جنگ جهانی سوم خواهد بود.
ولی بچه بازی نخواهد بود…
بر خلاف بسیاری از دولت-ملت های دیگر خاورمیانه، ایران (که قبل از سال ۱۹۳۵ به نام پارس شناخته می شد) یک سازه مصنوعی نیست. ایران از نظر قومیت، مذهب و تاریخ اجتماعی یک ملت است. بوروکراتهای اروپایی ایران را با کشیدن خطوط زیگزاگی روی نقشه اختراع نکردند. نقشه ایران واقعیت جغرافیایی کشوری با مرزهای کوهستانی طبیعی و قلعه مانند را منعکس می کند. در شرق، امپراتوری روم به طور کلی در جایی پایان مییافت که امپراتوری ایران آغاز میشد.
ایالات متحده و متحدانش بیش از ۴۶ سال است که برای سرنگونی حکومت ایران تلاش کرده اند. آنها تقریباً به جز یک تهاجم گسترده دست به هر کاری دست زدهاند.
خلاصه کنم، از برگ های بازی ناتو و دوستانش علیه ایران دیگر تعداد بسیار کمی باقی مانده است.
اگر آمریکا واقعاً بخواهد دستور کار بریکس پلاس در خاورمیانه را خنثی کند، باید دولت ایران را سرنگون کند. برای انجام این کار، آنها باید یک جنگ منطقه ای همه جانبه را علیه همه متحدان ایران به راه بیندازند و به ایران حمله زمینی کنند. به یاد داشته باشید که صدام در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) – او در آن زمان هنوز «پسر خوبی» بود – بیش از ۵۰۰ هزار سرباز عراقی را گوشت دم توپ ایران کرد، از حمایت آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی برخوردار بود و تسلیحات شیمیایی در مقیاسی که از زمان جنگ جهانی اول دیده نشده بود به کار گرفت… و با این حال نتوانست لطمه جبران ناپذیری به ایران وارد کند.
واقعیت این است که اگر ایالات متحده در مورد حمله به ایران جدی باشد، احتمالاً باید بسیج کامل و احیای خدمت اجباری را در دستور کار قرار دهد. احتمالاً این اتفاق نخواهد افتاد، اما حتی اگر هم این اتفاق بیفتد، پیروزی آمریکا را تضمین نمی کند.
اگر ایران معتقد باشد که ایالات متحده حمله خواهد کرد، می تواند در عرض چند هفته یا کمتر به عنوان یک عامل بازدارنده سلاح هسته ای تولید کند و همینطور ممکن است که قبلاً مخفیانه تعدادی تسلیحات هسته ای فراهم کرده باشد.
با توجه به این چشم اندازهای نامطلوب، ممکن است ناتو و همپیمانانش به عنوان پیشگیری تصمیم گیرند از تسلیحات هسته ای علیه ایران استفاده کنند.
ایران به خوبی میداند که آمریکا یا اسرائیل میتوانند از سلاح هستهای علیه آن استفاده کنند. ایران برای اطمینان از بقای دولت خود، برنامه های اضطراری در نظر گرفته است. برنامههای ایران در این زمینه احتمالاً شامل توسعه زرادخانه تسلیحات هستهایاش نیز هست تا در صورت لزوم قادر به دادن پاسخ مشابهی باشد.
علاوه بر این، اگر ناتو و متحدینش این تصور را ایجاد کنند که میتوانند به ایران حمله هستهای انجام دهند، بعید به نظر میرسد که روسیه و چین به سادگی عقب بنشینند و کاری انجام ندهند. برای مثال، روسیه میتواند تصمیم بگیرد که سلاحهای هستهای و سربازان روسیه را به عنوان یک عامل بازدارنده در خاک ایران مستقر کند.
به طور خلاصه، ناتو و متحدانش با استفاده از تسلیحات هستهای علیه ایران میتوانند مجموعهای از حوادث غیرقابل پیشبینی را کلید زنند، که میتواند به سرعت از کنترل خارج شود و از این رو من این امکان را محتمل نمیدانم.
نتیجهگیری
ناتو و دوستان هیچ گزینه جذابی در رابطه با ایران ندارند.
با این حال، چون خورشید نظم جهانی تک قطبی به رهبری ایالات متحده در حال غروب است و شرایط برای حمله به ایران نسبت به دهههای گذشته مساعدتر شده است، آنها ممکن است این را آخرین فرصت ارزیابی کنند و در سال ۲۰۲۵ دست به حمله زنند.
چه اتفاقی خواهد افتاد و چه کسی پیروز خواهد شد؟
البته هیچ کس نمی تواند به طور قطع بداند.
با این حال، من فکر میکنم میتوانیم منتظر تشدید تنشها باشیم که میتواند به جنگ با ایران در سال ۲۰۲۵ ختم شود.
در مورد عواقب چنین جنگی به سختی می توان غلو کرد.
جنگ با ایران بدون شک همه مدل های بازار انرژی را از بین خواهد برد و باعث فروپاشی اقتصاد جهانی خواهد شد.
بیشتر مردم نمی دانند که بشریت تا چه حد به آستانه یک فاجعه تاریخی نزدیک شده است.
میلیونها نفر از مردم در جنگهای جهانی گذشته از نظر مالی – یا بدتر از آن – آسیب دیدهاند زیرا نتوانستهاند تصویر جامع را ببینند و اقدامات مناسب را انجام دهند.
این اشتباه را نباید تکرار کرد.