آنچه که به استالین مربوط میشود ما با سناریوی نمایشی بسیار عجیب و غریبی روبهرو هستیم. از زمان «سخنرانی محرمانه» خروشچف علیه استالین اتهاماتی مطرح میشود که مثلاً او کشور خود را برای جنگی که هیتلر در صدد روشن کردن آتش آن بود، آماده نکرد. و درست برپایه این سخنرانی فیلسوف مشهوری مانند خانم «هانا آرنت» سهم فلسفی بیارزش خود را در مورد پدید آمدن و از بین بردن اسطوره سیاه ایفاء کرد: که مثلاً استالین خود را برای جنگ آماده نکرد، زیرا به هیتلر اعتماد داشت؛ و یا هر دو دیکتاتور برادران دوقلو بودند! از طرف دیگر در آلمان تاریخنویسی رویزیونیستی پدید آمد، که درست اتهامات متضادی را علیه رهبران شوروی مطرح مینمود: با وجود قرارداد عدم تجاوز، استالین تلاشهای شدیدی برای بهینهسازی تسلیحاتی انجام داد تا به آلمان حمله کند و آلمان را تسخیر نماید؛ طرح «بارباروسا»ی هیتلر خیلی محدودتر از آن بود که مانع از اجرای برنامههای جنگی کرملین شود و از این قبیل.
این «افشاگریهای» جدید باید «افشاگریهای سخنرانی محرمانه» را دچار بحران میکرد: اکنون وقت مناسبی بود تا تئوری اتحاد محکم بین دو «توتالیتاریسم» مجسم را که به ویژه از طرف «آرنت» تبلیغ میشد، مجدداً مورد بررسی قرار داد. ولی در واقع هیچ اتفاقی رخ نداد: «مطبوعات اطلاعاتی» بزرگ اتهامات را یکی پس از دیگری پخش و ترویج میکردند. ایدئولوژی حاکم علیه استالین متضادترین ادعاها، اظهارات و «افشاگریها» را انتشار داد: آنچه مهم بود، این که حتیالامکان همه ادعاها افتراآمیز باشد.