وقتی نیروهای چپ در صحنه نیستند
پیشگفتار چاپ آلمانی
۱. نشر اول این کتاب که به زبانهای مختلف ترجمه شده و اکنون در آلمان نیز به چاپ رسیده است، در سپتامبر ۲۰۱۴ در ایتالیا صورت گرفت. بحران مالی که در سال ۲۰۰۸ آغاز شد هنوز ملموس بود و رفته رفته نیز خصلت سیاسی به خود میگرفت. از آن زمان این گرایش به شدت تشدید یافته است: از دست رفتن اعتبار تنها شامل حال دولتها و گروههای قدرت نمیشود، بلکه نهادهای سیاسی را نیز که از نظر انظار عمومی روزبهروز بیشتر مطیع سرمایههای بزرگ مالی و صنعتی میگردند، دربر میگیرد.
…
اما
در خاورنزدیک یک جنگ نواستعماری به دنبال جنگ بعدی صورت میگیرد که دهها هزار کشته به جای گذارده و کشورها را (به ویژه کشورهایی را که به این یا آن شکل یک انقلاب ضداستعماری و یا ضدفئودالی پشت سر گذارده بودند) ویران کرده و تمام مردم آن را مجبور به فرار میکند.
در خاورنزدیک یک جنگ نواستعماری به دنبال جنگ بعدی صورت میگیرد که دهها هزار کشته به جای گذارده و کشورها را (به ویژه کشورهایی را که به این یا آن شکل یک انقلاب ضداستعماری و یا ضدفئودالی پشت سر گذارده بودند) ویران کرده و تمام مردم آن را مجبور به فرار میکند. اغلب این جنگها، جنگهایی هستند که بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد صورت گرفته اند: قانون چماق حقوق بینالملل را زیر پا میگذارد و اساس حاکمیت دولتی و استقلال ملی را تکهتکه میکند. از اینرو خطر اینکه جنگهای نواستعماری کنونی به مناقشهای گستردهتر و یا حتی جنگ جهانی بیانجامد روزبهروز بیشتر میشود. امپریالیسم آمریکا برای حفظ سرکردگی متزلزل شده خود بر جهان حاضر به انجام هر کاری هست.
…
با وجود ضعف شدید و عدم حضور نیروهای چپ، تشدید بحران اقتصادی و سیاسی سرمایهداری خاتمه پیدا نمیکند. این بحرانی است که در دو سوی اقیانوس اطلس به اشکال متفاوتی بروز کرده است. در ایالات متحده برعکس اروپا با وجود اعتراضات مکرر علیه یک گروه کوچک از خبرگان که کشور را در کنترل خود دارد، سیستم به اصطلاح دوحزبی و یا سیستمی که در اصل باید یک سیستم تکحزبی با خصلت رقابتی نامیده شود، برقرار مانده است: در رقابت بین دو حزب، یا بهتر بگوییم دو شخصیت، که شاید در چارچوب درگیری سخت بین خود در مورد تعبیر جهان و برنامه حزبی خود هر دو فقط به بورژوازی امپریالیستی و انحصاری تکیه میکنند. و اگر با وجود همه اینها نامزدی پیدا شود که واقعاً بتواند به عنوان آلترناتیو مطرح باشد از شرکت او در سخنرانیهای انتخاباتی در تلویزیون ممانعت به عمل خواهد آمد و از طرف فرستندهها و رسانههای تودهای که شدیداً از سوی سرمایههای بزرگ کنترل میشوند اساساً تا آنجا که ممکن است نادیده گرفته میشود و از این طریق نامزدهای احتمالی واقعاً آلترناتیو به سکوت محکوم میشوند…
…
۲. در این جنگها و کودتاها اغلب کشورهای جامعه اروپا نیز شرکت میکنند. این کشورها به طور عمده دستنشاندۀ ایالات متحده آمریکا هستند. ولی برخلاف آمریکا، در اروپا سیستم دوحزبی و یا تکحزبی با خصلت رقابتی سیستمی است که روزبهروز بیشتر به سوی اضمحلال پیش میرود.
در این جنگها و کودتاها اغلب کشورهای جامعه اروپا نیز شرکت میکنند. این کشورها به طور عمده دستنشاندۀ ایالات متحده آمریکا هستند. ولی برخلاف آمریکا، در اروپا سیستم دوحزبی و یا تکحزبی با خصلت رقابتی سیستمی است که روزبهروز بیشتر به سوی اضمحلال پیش میرود. من این پیشگفتار را در زمانی مینویسم و یا تکمیل میکنم، که دور اول انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه پایان یافته است: نقش «آلترناتیو» در مقابل «امانوئل ماکرون» (دستپروده جهان مالی و بانکها) به عهده خانم «مارین لهپن» قرار گرفته بود که با در نظر گرفتن تاریخ فامیلی و سیاسیاش معرف بدترین خصایص فرانسه است. از حزب سوسیالیست جز ویرانهای باقی نمانده و جای تعجبی نیز نیست: آن نیروی سیاسی که پرچم سوسیالیسم را بلند میکند ولی نه تنها در مقابل نئولیبرالیسم زانو میزند، بلکه حتی ننگینترین جنگهای نواستعماری را مورد حمایت قرار میدهد و تشدید میکند و حتی در آتش جنگ صلیبی علیه روسیه میدمد، چه اعتباری میتواند داشته باشد؟ درست است که در انتخابات قبلی ریاست جمهوری «ژان لوک ملانشان» (حزب چپها) نتایج خوبی به دست آورد. سازوکار انتخاباتی او به نشانه مبارزه او علیه سیستم، اعتبار و محبوبیت او را افزایش داد ولی مطلب بسیار مهمی را نباید از دیده دور داشت.
در مورد مسأله سوریه آقای ملانشان هیچ اختلاف نظری با ایدئولوژیکی حاکم نداشت. او درنگ نکرد تا مجدداً مبتذلترین و شونیستیترین تبلیغات استعماری را به کار گیرد: «اسد یک جنایتکار است و این را همه میدانند.»
در مورد مسأله سوریه آقای ملانشان هیچ اختلاف نظری با ایدئولوژیکی حاکم نداشت. او درنگ نکرد تا مجدداً مبتذلترین و شونیستیترین تبلیغات استعماری را به کار گیرد: «اسد یک جنایتکار است و این را همه میدانند.» ولی آنچه که نماینده چپهای «رادیکال» نمیدانست، این بود: چندین سال قبل از اینکه «جنگ داخلی» در سوریه آغاز شود، نئوکانهای آمریکایی تصمیم گرفته بودند برای از بین بردن اسد که در مقابل واشنگتن و تلآویو سرکش محسوب میشد، به هر کاری دست بزنند. پس آدمکشانی که مسؤولیت حمام خون هولناک ناشی از آن به عهده آنها بود، چه کسانی بودند؟
…
۳. به مناسبت انتخابات – اول در ایالات متحده و سپس در فرانسه – رسانههای غربی و به ویژه آمریکایی مثل نیویورک تایمز علیه روسیه پوتین سروصدا به راه انداختند و این کشور را متهم کردند که دست به هر کاری زده تا گفتوگوهای تلفنی و ایمیلهای نامزدهای مختلف را شنود کرده تا از آن طریق نتایج مطلوب روسیه را تقویت و یا تحمیل نماید.
…
و این تازه همه ماجرا نبود. ما در این کتاب خواهیم دید که سازمان سیا حاضر بود تا در صورت پیروزی چپها، جنبش استقلالطلبانه ساردینی و سیسیل را تقویت و حمایت کند. بدون در نظر گرفتن نتیجه انتخابات و خصلت دمکراتیک آن میبایست ایتالیا به طور کل و یا حداقل بعضاً زیر کنترل ایالات متحده قرار میگرفت.
دومنیکو لوسوردو
یک اشاره
آیا نمیتوان جزییات دلخراشی در مورد عذاب مردم یافت؟
اوتو فون بیسمارک
و هیچکس مانند یک فرد آزرده و برآشفته دروغ نمیگوید.
فریدریش نیچه
یک تاریخشناس بعدها در مورد جامعه و پدیدههای شاخص دوران ما متعجب خواهد بود. از یک طرف میتوان به سادگی در کتابها، نشریات و روزنامهها تحلیلهای واقعی و آرایش نشدهای در مورد وضعیت جاری غرب و در مورد معضلات و درامهای معاصر یافت. با بحران اقتصادی، بحران سیاسی نیز ورود کرده است: به نظر دانشمندان معتبر، ما
امروز شاهد تهی ساختن دمکراسی که رفتهرفته جای خود را به قدرت سرمایهداران بزرگ و «پلوتوکراسی» میسپارد، هستیم.
امروز شاهد تهی ساختن دمکراسی که رفتهرفته جای خود را به قدرت سرمایهداران بزرگ و «پلوتوکراسی» میسپارد، هستیم. ولی آیا در غرب آن نیروی چپی وجود دارد که بتواند این تحلیل و این تشخیص را درک کرده و بر پایه آن پروژه سیاسی مبارزه و تغییر وضعیت موجود را فرموله کند…
…
در بخش اول کتاب زمینه موجود را مورد بررسی قرار میدهیم. با اینکه بحران ویرانگری که در مقابل چشمان ما صورت میگیرد دارای تبعات جهانی است ولی تمام جهان را دربر نمیگیرد. کشورهایی که در قرن ۲۰ خود را از یوغ استعمار و نواستعمار رهایی بخشیده بودند، امروز در مبارزه برای رشد و توسعه اقتصادی و فنآوری مستقل به سر میبرند و در طی آن به موفقیتهای چشمگیری نیز دست یافته اند. این امر به ویژه در مورد چین و دیگر کشورهای در حال توسعه صادق است. اگر کسی درهمآمیختگی دو روند متضاد را در نظر نگیرد، قادر نخواهد بود چارچوب شرایط بینالمللی امروزی را درک کند…
…
چپها میبایست در قبال همه این اقدامات واکنش نشان میدادند. ولی-در این مورد در بخش دوم-جهان سرمایهداری و امپریالیستی باز توانست خود را به جای «جهان آزاد» جا بزند.
چپها میبایست در قبال همه این اقدامات واکنش نشان میدادند. ولی-در این مورد در بخش دوم-جهان سرمایهداری و امپریالیستی باز توانست خود را به جای «جهان آزاد» جا بزند. این نشانه تفرعن و تکبر است که از قرنها پیش به یک عنصر تشکیلدهنده تصویر از خود و آگاهی کاذب غرب مبدل گردیده است. این تصویر امروز از هر زمان بیاعتبارتر به نظر میرسد. گذشته از اینکه «حقوق اجتماعی و اقتصادی» که از طرف سازمان ملل متحد تعیین شده، در عمل تحقق پیدا نکرده، به دنبال حمله نئولیبرالی آنها در تئوری نیز مشروعیت خویش را از دست داده است.
…
تفرعن غرب رفتهرفته اشکال عجیبی به خود گرفته است ولی با اینحال هنوز نفوذ ایدئولوژیکی عظیمی را اعمال میدارد، به طوری که اغلب چپها را نیز در ایالات متحده و در اتحادیه اروپایی مجذوب خویش میکند.
تفرعن غرب رفتهرفته اشکال عجیبی به خود گرفته است ولی با اینحال هنوز نفوذ ایدئولوژیکی عظیمی را اعمال میدارد، به طوری که اغلب چپها را نیز در ایالات متحده و در اتحادیه اروپایی مجذوب خویش میکند. بدون شک مارکس یک نابغه بود که در دوران خود دریافته بود، انحصار در تولید مادی در عین حال به انحصار در تولید معنوی میانجامد. طبیعی است که قدرت بورژوازی بزرگ سرمایهداری امروز بر پایه تولید ایدهها ولی فراسوی آن و قبل از هر چیز دیگر بر پایه تولید احساسات بنا شده است. ما در بخش سوم کتاب به این مسأله خواهیم پرداخت. چگونه میتوان یک جنگ را برنامهریزی و مقدمات آنرا آماده کرد؟
…
در کودتاها که گسترش ناتو و اساساً غرب را تسهیل کرد و با مهارت «انقلابهای رنگی» نامیده شد، تروریسم برآشفتگی نیز نقش تعیینکنندهای ایفا کرد.
در کودتاها که گسترش ناتو و اساساً غرب را تسهیل کرد و با مهارت «انقلابهای رنگی» نامیده شد، تروریسم برآشفتگی نیز نقش تعیینکنندهای ایفا کرد. در این مورد نیز باز تغییر جهت دروغ از آب درآمد و تحمیق، دستکاری و تحریک بود که میبایست موجی از برآشفتگی و خشم اخلاقی پدید آورد که لازم بود تا بتوان رژیمی را که مورد تنفر بود و یا در دستیابی به سرکردگی جهانی مانع ایجاد میکرد، از میان برداشت. بخش چهارم کتاب کودتاها و همچنین کوششهایی را بررسی میکند که در نیمه دوم قرن بیستم و اوایل قرن بیستو یکم صورت گرفتند. موج اول تقریباً مصادف بود با سالهای جنگ سرد، موج دوم از زمانیکه پایان جنگ سرد محسوس میشد، آغاز گردید. بین موج اول و دوم تفاوتهایی وجود دارد ولی نقطه اشتراک آن دو نخوت و تکبر بیپایان امپراتوری است که حاصل شد.
…
تحلیلهایی که در صفحات بعدی ارایه شده در زمانی که این کتاب در ایتالیا زیر چاپ میرفت مورد تأییدی تأسفبار قرار گرفت. در خاورمیانۀ بالکانیزه شده و با جنگ ویران گشته، گروههای بیرحم اسلامگرا که از طرف غرب برای سرکوب دولتهای لائیک و ضداستعماری مورد استفاده قرار میگیرند، قدرت مییابند. به دنبال کودتا در اوکرائین و ورود تهدیدکننده ناتو به شرق اروپا ما شاهد واکنش روسیه بودیم. «محور» آمریکایی و تحول جدید سیاست آمریکا با اتکاء به ارتش در منطقه اقیانوس آرام، آسیا را به بشکه باروت مبدل ساخته است. خطر جنگ که این کتاب روی آن تأکید دارد، تشدید میشود. آیا چپها نشانهای از حیات بروز خواهند داد؟
Other Books From - انتشارات عدالت
Other Books By - دومنيکو لوسوردو
برگشت