چنگاندازی به اوروآسیا
ترجمه و تلخیص: خ. طهوری
حمله به روسیه از اروپا آغاز خواهد شد
«جنایتهای ایالات متحده آمریکا همواره سیستماتیک، ثابت، ننگین و بیرحمانه بوده است ولی تنها تعداد قلیلی از مردم واقعاً در مورد آن سخن گفته اند. باید پذیرفت که ایالات متحده در سطح جهان دستکاری قدرت را بسیار ماهرانه و خونسرد به اجرا درآورد و خود را مدافع خیر جهان معرفی کرد. ترفندی درخشان و حتی پرمغز و هیپنوتیزمی بسیار موفق.» (هارولد پرینتر)
حتماً میتوانید تصور کنید، که اکنون نوبت چیست.
با وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در واقع هزاره سوم بسیار جنجالی آغاز شد. جهان پس از آن واقعاً جهان قبل نبود. زندگی قبل از ۹/۱۱ واقعاً چقدر راحت بود! هرچند برای مردم جهان سوم همیشه اوضاع مانند دوران پس از ۹/۱۱ بود ولی برای ما که در جهان اول به دنیا آمده بودیم، خشونت عریان هرگز اینطور غیرقابل پیشبینی، چون پژواک برجهای سوزان تجارت جهانی، عیان نشده بود. از این لحظه رییسجمهور ایالات متحده آمریکا جورج دبلیو بوش اختیارات دیکتاتوری برای خود منظور کرد: «من فرمانده کل قوا هستم، درک میکنید؟ من نباید توضیح بدهم که چرا این حرف یا آن حرف را زدم. این جنبه جالب مواضع یک رییسجمهور است. شاید برخی افراد علاقه داشته باشند به من توضیح دهند که چرا فلان حرف را زده اند، ولی من احساس نمیکنم که برای توضیح دادن به کسی بدهکارم.»
…
واقعه ۹/۱۱ به نحو ملالآوری انسان را به یاد آتشسوزی رایشتاگ در سال ۱۹۳۳ میاندازد. در هر دو مورد ابنیههایی با محتوای نمادین مورد حمله قرار گرفت و به آتش کشیده شد. در هر دو مورد از وقوع فاجعه برای گسترش اختیارات جدید دولت بهرهگیری شد. در هر دو مورد قبل از اینکه اصلاً حادثه روی داده باشد قوانین جدیدی برای از بین بردن حقوق شهروندی به طور کامل فراهم شده بود. این قوانین تنها چند ساعت پس از وقوع حادثه از کشوی میز بیرون کشیده شد. نازیها قانون تفویض اختیارات را به سرعت از مجلس گذراندند و رییسجمهور بوش زیر کارگردانی معاونش «دیک چینی» لایحه میهندوستی را با سرعت بینظیری از مجلس گذراند و یک سال بعد قانون امنیت میهن ایجاد یک وزارتخانه جدید «حفاظت میهن» را مقدور ساخت، که ایالات متحده را به یک کشور امنیتی تبدیل میکرد. و سرانجام در هر دو مورد رژیمی که از درون وضعیت اضطراری ملی پدیدار شد اجباراً به آغاز جنگهای نوین انجامید. و در حالیکه در آلمان ۶ سال لازم بود تا باز خشابها پر شود و توپها به صدا درآید، از سوءقصد تروریستی تا آغاز جنگ افغانستان حتی یک ماه هم به طول نیانجامید.
…
حمله به اورآسیا از جبهه جنوب: افغانستان و عراق
چند هفته پس از ۹/۱۱ اولین مستشاران نظامی و جاسوسان سازمان سیا روانه افغانستان شدند. آنها در جستوجوی جنگسالاران بودند، یعنی آن سلاطین جنحه و جنایت که با باندهای مسلح خود بخشی از هندوکش را به عنوان حریم خود آچمز کرده و استثمار میکردند. طالبان هرگز بر تمام کشور سلطه نداشتند، بلکه تنها برخی از مناطق را کنترل میکردند و جنگسالاران دیگر در واقع در زمینه جنگ خصوصیسازی شده، رقبای آنان به شمار میرفتند.
پس از چندی گفتوگو در گرد آتش، فرستادگان آمریکایی به اصل مطلب پرداختند: جنگسالاران باید برای بیرون راندن طالبان به آمریکا کمک کنند که البته آنها با کمال میل به این درخواست پاسخ مثبت دادند و در عوض گونی گونی دلار دریافت کردند. و بدین سان آمریکاییها مانند بابانوئل با هدایای خود برای سرکردگان دزد، کشور را درنوردیدند تا سرانجام ائتلاف ضدطالبان ایجاد شد، همانطور که مافیا هم در جنگ علیه موسولینی به کمک نیروهای نظامی آمریکا شتافت و اکنون ارتش آمریکا میتوانست وارد خاک افغانستان شود و طالبان را از کشور بیرون راند. البته آسان میتوان دریافت که با چنین اتحادی هرچند که ممکن بود طالبان را از کشور بیرون کرد، لکن استقرار نظمی با ثبات در کشور از این طریق هرگز ممکن نمیشد. از اینرو هنوز انواع و اقسام ائتلافها بین باندها و سربازان نیروهای بینالمللی کمک به امنیت ISAF از کشورهای عضو ناتو وجود دارد که زنده و سر حال به بمباران و ستیز و گریز خود ادامه میدهند و هر چند که این عملیات از نظر سیاستهای راهبردی کاملاً بیمعنی است ولی حداقل به درآمد صنایع تسلیحاتی میافزاید.
…
هنگامیکه دولت بوش در سال ۲۰۰۳ عراق را زیر ضربه قرار داد، یافتن ارتباط بین صدام حسین و ۹/۱۱ بسیار سخت بود. روایت جنگ جهانی علیه ترور باید به هر قیمت بر پا نگاه داشته میشد. همه میدانند که صدام حسین در جنگ اول خلیج در مبارزه علیه رژیم ملاها در ایران، هنگامیکه عراق و ایران متقابلاً یکدیگر را به شدت تضعیف میکردند، دست نشاندۀ آمریکاییها بود. دونالد رامسفلد شخصاً با صدام حسین ملاقات کرد تا به او پیشنهاد کمک کند. در جنگ دوم خلیج آمریکا صدام حسین را شدیداً تضعیف کرد ولی او را در قدرت نگاه داشت. پس از آن سازمان ملل متحد به عنوان مجری دستورات ایالات متحده تحریم تجارتی سختی را به خلق رنجدیده عراق تحمیل کرد. کمبود مواد غذایی و دارویی ناشی از این تحریمها منجر به مرگ بیش از نیممیلیون عراقی شد. اکنون در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کردن تقریباً آنقدر شجاعانه و قهرمانانه بود که فردی یک انسان علیل و کور و محتاج به صندلی چرخدار را مضروب میساخت. ولی نفت اغوأکننده بود. جورج بوش دوم از آغاز حکومت خود قصد داشت به هر قیمت حوضههای نفتی عراق را در اختیار خویش گیرد. او در جهان پخش کرد که صدام حسین نه تنها تروریستهای ۹/۱۱ را از نظر مالی حمایت کرده و تعلیم داده بود، بلکه حتی هنوز دارای سلاحهای کشتار تودهای است. سازمان جاسوسی انگلیس MI6 به رییس سازمان سیا «جورج تانت» اطلاع داد که رییس سازمان جاسوسی صدام حسین، «طاهر جلیل حبوش» اطمینان خاطر داده که عراق برنامه سلاحهای شیمیایی خود را سال ۱۹۹۱ و برنامه سلاحهای بیولوژیکی خود را در سال ۱۹۹۶ قطع کرده است.
…
پیروزی شکستآمیز (پیروزی پیروس) آمریکاییها در خاورمیانه
هیچکس در جهان جعل ناشیانه اسناد از سوی واشنگتن در سال ۲۰۰۳ را باور نکرد. میلیونها نفر در سطح جهان به عنوان اعتراض به فاجعه انسانی جدیدی که در عراق در راه بود به خیابانها ریختند. ائتلاف سوسیال-دمکراتها و سبزها در آلمان که پس از چندین شکست انتخاباتی ایالتی اکنون میرفت که در انتخابات کشور در پاییز از حکومت رانده شود، ناگهان پس از اینکه صدراعظم شرودر اعلام کرد که آلمان در جنگ غیرقانونی علیه عراق شرکت نخواهد کرد طبق آمار نظرسنجیها محبوبیت پیدا کرد و واقعاً شرودر و فیشر توانستند پس از انتخابات به حکومت خود ادامه دهند. ولی شبکههای فراآتلانتیکی با التهاب کوشش میکردند تا وفاداری مطلق خود را به جورج دبلو بوش به اثبات برسانند. رهبر وقت اپوزیسیون خانم آنگلا مرکل مخصوصاً به واشنگتن نزد جورج دبلیو بوش رفت تا فاصلهگیری خود را از سیاست شرودر را به نمایش گذارد.
…
اوباما و دوران بزرگ سیرک سیار «تغییر رژیم»
آمریکاییها اکنون آموخته بودند که از این به بعد با نیروهای خودی وارد کشورهای خاورمیانه شدن، میتواند تنها آخرین گزینه انتخابی باشد. زیر رهبری رییسجمهور جدید «باراک اوباما» که به عنوان اولین انسان در جهان قبل از اینکه گامی برداشته باشد، جایزه نوبل صلح دریافت کرد، وزنه بیشتری روی مخفیکاری در اقدامات جنگی نهاده شد.
ایالات متحده در سال ۲۰۱۱ در حمله به لیبی از سربازان خود استفاده نکرد و زمینه را در اختیار نیکولاس سارکوزی فرانسوی، رییسجمهور گوش به فرمان خود نهاد. با این حال در لیبی یکانهای منظم ارتش نقش عمده ایفاء نکردند. کار اصلی به عهده باندهای مزدور تبهکار در محل بود که به انظار عمومی بیاطلاع به عنوان «مبارزین راه آزادی» معرفی شدند. در تمامی مشرق زمین ناگهان به اصطلاح «انقلابهای رنگین» آغاز شد. رنگین از اینرو، چون «انقلابیون» رنگ مشخصی را به عنوان نماد شناسایی انتخاب کرده بودند. برخی از شورشها واقعی بود و خواستهای آنها به حق. اینگونه شورشها مثلاً در تونس کاملاً صلحآمیز صورت گرفت و برنامههای سیاسی متقاعد کنندهای ارایه شد.
…
در کنار سازمانهای جاسوسی، ارتش، شبهنظامیان شخصی و بنیادهای بشردوستانه در این بین یک سلسله از نهادهای غیردولتی نیز به جمع سیرک سیار آمریکایی تغییر رژیم اضافه شده است. گروههایی چون دیدبانان حقوق بشر و یا سازمان عفو بینالملل از اعتبار خود که طی چندین دهه ایجاد کرده اند، استفاده میکنند تا «دولتهای شروری» را که «تغییر رژیم دهندگان» مد نظر گرفته اند به شدت به نقض قوانین حقوق بشر متهم سازند. استاد دانشگاه استرالیایی در رشته علوم اجتماعی، پرفسور «تیم آندرسون» عملکرد این نهادهای غیردولتی را در محل مورد بررسی دقیق قرار داد. در این بین به اندازه کافی آشکار شده که این نهادها دارای ارتباطات و درآمیختگی پرسنلی با وزارت امور خارجه ایالات متحده و یا سازمان سیا و اندیشکدههای فراآتلانتیکی هستند. آنها از اشتباهات ناشیانه جورج دبلیو بوش آموخته بودند و اکنون کوشش داشتند تا کشورهای دیگر را به زانو درآورند، حتیالمقدور بدون اینکه از ارتش ایالات متحده آمریکا استفاده کنند.
یورش به لیبی از یک طرف به دلیل نفوذ قذافی در آفریقا و از طرف دیگر برای جلوگیری از پیشترفت نفوذ چین در آفریقا بود. معمرالقذافی حامی بزرگ مالی سازمان کشورهای آفریقایی OAS بود و کراراً با اهدای سخاوتمندانه اعانه از سقوط کشورهای آفریقایی به دام بدهیهای آمریکایی جلوگیری نموده بود. در ضمن هم او بود که مانع از این شد که ایالات متحده آمریکا در آفریقا، مرکزی برای کماندوی نظامی تازهتأسیس AFRICOM برپا کند. به جای آن، اکنون این مرکز در اشتوتگارت-مورینگن (آلمان) ایجاد شده است. تقسیم کار سیرک سیار تغییر رژیم از زمان حمله به لیبی به صورت زیر است: اول بنیادهای بشردوستانه و سازمانهای جاسوسی در جنبشهای شهروندان در محل نفوذ میکنند و در صورت لزوم در سازماندهی و تدارکات به آنها کمک میکنند. وقتی تظاهرات تودهای آغاز شد، تکتیراندازان حرفهای از درون جمعیت و یا از درون ساختمانهای مجاور به روی نیروهای انتظامی و همینطور تظاهرکنندگان تیراندازی میکنند و از این طریق به ترس و اغتشاش دامن میزنند. در به همریختگی ناشی از آن سادهتر میتوان به قتل و جنایت ادامه داد. سپس مأمورین انتظامی کشور متهم میشوند که مسبب این حمام خون هستند و بعد نوبت نهادهای غیردولتی است که وارد صحنه شوند و در همکاری با رسانههای غربی اخبار جعلی در اخبار شبانه تلویزیون اشاعه دهند. تشخص زیاد نهادهای غیردولتی به اخبار جعلی و دستکاریشده «اعتبار لازم» میبخشد.
…
Other Books From - انتشارات عدالت
Other Books By - هرمان پلوپا
برگشت