Maduro

آیا حزب کمونیست آلمان دیگر با ونزوئلا همبستگی ندارد؟

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: آندریاس وهر
برگرفته از: لینکه تسایتونگ
۲۴ اوت ۲۰۲۲

 

درباره یک مقالۀ تحریک کننده در روزنامه «عصر ما»، شمارۀ ۲۹ ژوئیه ۲۰۲۲
 

دومینیکو لوسوردو: «نگرشی که جنبش واقعی را به نام خیالات و رؤیاهای خود محکوم می‌کند و زیر نام آینده دور و اتوپیایی، تحقیر خود را نسبت به آن‌چه اکنون و در نزدیک “به وقوع می‌پیوندد” بیان می‌کند، چنین نگرشی کاملاً با مارکس و انگلس بیگانه است. و مارکسیسم را از هر محتوای واقعی رهایی‌بخش محروم می‌کند.»

در شمارۀ ۲۹ ژوئیه ۲۰۲۲، روزنامه «عصر ما» ارگان حزب کمونیست آلمان می‌خوانیم: «پنجشنبه هفته گذشته، نیروهای پلیس به اعضاء و فعالان حزب کمونیست ونزوئلا (PCV) که در تظاهرات کارگران در کاراکاس علیه سیاست کاهش دستمزد دولت سوسیال دمکرات حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا (PSUV) شرکت کردند، حمله کردند. (…)»

دفتر سیاسی حزب جزییات این اقدام پلیس را در بیانیه‌ای چنین منتشر کرد: «ژاکلین لوپز، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ونزوئلا و رهبر جنبش زنان کلارا زتکین، به دست اراذل و اوباشی که به اونیفورم ادارۀ شهرداری کاراکاس ملبس بودند، مورد حمله قرار گرفت که از جانب حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا (PSUV) سازماندهی شده بود. “اعضای حزب کمونیست ونزوئلا مورد آزار و غارت قرار گرفته و “بزدلانه ضرب و شتم” شدند. “کارکنان سرویس مخفی بولیواری (سبین)” به عنوان عاملان این حمله معرفی شدند. یکی از کنشگران حتی ربوده شد. همه این‌ها “زیر نگاه همدست پلیس ملی بولیواری اتفاق افتاد، که هم‌چنین مانع از رسیدن کارگران به معاون ریاست جمهوری شدند.”»

این حملات غیرمنتظره نبودند. در مقاله «عصر ما» آمده است: «سرکوب و تهمت علیه اعضای حزب کمونیست ونزوئلا چیز جدیدی نیست. حزب کمونیست ونزوئلا در این زمینه می‌گوید: “این وقایع نشان می‌دهد که کارزار ضدکمونیستی که از سوی سخنگویان رهبری حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا و بازیگران سیاسی آن‌ها در رسانه‌ها به راه افتاده است، شکل خشونت‌آمیزی به خود گرفته، تا به عبث تلاش کنند نارضایتی آشکار مردم را علیه طرح‌ تعدیل نئولیبرالی که به دست دولت ضد کمونیستی نیکلاس مادورو اجرا شد، فرو نشانند. (…)»

مناسبات بین حزب حاکم سوسیالیست متحد ونزوئلا و حزب کمونیست ونزوئلا، که زمانی از همبستگی سرشار بود، به مقابله‌گری و حتی رابطه‌ای خصمانه تبدیل شده است. به نظر می‌رسد که پیوند بین دو حزب کاملاً بریده شده است. رابطه بین حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا، جنبشی که زمانی از سوی هوگو چاوز پایه‌گذاری شد، و حزب کمونیست آلمان نیز، که روزنامه آن دیدگاه حزب کمونیست ونزوئلا را می‌پذیرد، آشکارا تغییر کرده است. آیا بدین ترتیب دورانی که حزب کمونیست آلمان در همبستگی با ونزوئلا در کنار آن ایستاده بود، سپری شده است؟ به نظر می‌رسد که اکنون دولت بولیواری تحت رهبری مادورو با عباراتی آشکارا توهین‌آمیز به عنوان «سوسیال دمکرات» و «ضد کمونیست» توصیف می‌شود. با انجام این کار، حزب کمونیست آلمان پا جای حزب چپ (Die LINKE) می‌گذارد که سال‌ها پیش از ونزوئلا فاصله گرفت. در سال ۲۰۰۳، گابی زیمر (Gabi Zimmer)، نماینده حزب چپ در پارلمان اروپا، هوگو چاوز را یک «رذل سیاسی» نامید.

تغییر مسیر سیاست اقتصادی دولت مادورو
اما زمینۀ شکاف فعلی بین دولت مادورو و حزب کمونیست ونزوئلا چیست؟ از مقاله «عصر ما» در این مورد هیچ چیزی به دست نمی‌آید. مقاله تنها به بازتاب دیدگاه حزب کمونیست ونزوئلا محدود می‌شود. مقاله‌ای از «اوسیل علی لوپز» (Ociel Alí López) که در ۳ اوت ۲۰۲۲ در «راشیا تودی» آلمانی (RT Deutsch) منتشر شد، آموزنده‌تر است. «اوسیل علی لوپز»، جامعه‌شناس، تحلیلگر سیاسی و مدرس دانشگاه مرکزی ونزوئلا است. در مقاله «راشیا تودی» با عنوان «راست جدید در ونزوئلا؟» آمده است: «دولت نیکلاس مادورو در حال حاضر در تلاش است تا از محدودیت‌های اعمال شده به خاطر تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپایی عبور کرده و توسعه اقتصادی جدیدی را در ونزوئلا آغاز کند. هدف آن بهبود صنعتی شدن، تولید کشاورزی و خودکفایی است. مادورو می‌خواهد از طریق اتحادهای اقتصادی، به ویژه با کشورهای عضو اوپک، سرمایه‌گذاری بین‌المللی را جذب کند. منطقی است که در جریان این توسعه، اقدامات اجتماعی و شکاف دستمزد نیز تحت شرایط رقابتی “سرمایه‌گذاری‌های” سرمایه‌داری قرار خواهند گرفت.»

این سیاست اقتصادی جدید را تنها می‌توان در پرتو شرایط فاجعه‌باری که ونزوئلا در دوره اول ریاست جمهوری مادورو از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ در آن قرار داشت، درک کرد. در طی این سال‌ها، خدمات دولتی پشت سر هم فرو پاشید، میلیون‌ها نفر مهاجرت کردند، و سوءتغذیه در تمام بخش‌های جمعیت گسترده بود. لشکری از مردم گرسنه به مکان‌های دفن زباله حمله کردند. تورم به اَبَرتورم تبدیل شد. حتی بنزین هم کمیاب شد – آن‌هم در کشوری با یکی از بزرگ‌ترین ذخایر نفت در جهان!

در مورد ریشه‌های این سقوط اغلب گزارش شده است: تحریم‌های شدید اعمال شده از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا‌یی تأثیر مخربی داشت و تأسیسات تولید و فرآوری نفت به سختی قابل تعمیر، چه رسد به مدرن‌سازی، بود. در مبارزه برای کسب قدرت، بورژوازی کشور سعی کرد از طریق فرار سرمایه و عدم سرمایه‌گذاری، دولت مادورو را سرنگون کند. اهمال و بی‌درایتی از سوی خود دولت در کاراکاس نیز به بحران عمیق کمک کرد: فساد گسترده در دستگاه دولتی، بوروکراسی بیش از حد و آخرین اما نه کم اهمیت‌ترین، برنامه‌های اجتماعی پرهزینه.

*

 

«اوسیل علی لوپز» با عنوان «اقدامات به منظور گشایش اقتصادی در ونزوئلا: تثبیت یا برچیدن؟» نتایج این تغییر مسیر را در سرویس خبری «آمریکا ۲۱» در ماه مه ۲۰۲۰ شرح داد: «اقدامات آزادسازی کمبود را کاهش داده است. دیگر هیچ صفی وجود ندارد. تورم هم‌چنان بالاست، اما خود مقامات مجلس ملی تحت کنترل مخالفان در سال ۲۰۱۹ نسبت به سال ۲۰۱۸ و سال‌های گذشته کاهش تورم را اعلام کرده اند. (…)

تغییر هر روز محسوس است. حتی اقشار فقیر جامعه نیز قدرت خرید بالاتری دارند. حمل‌ونقل عمومی بهبود یافته است. بسیاری از حوزه‌های تجاری بدترین سال‌های بحران را پشت سر گذاشته اند و شروع به رونق کرده اند. دلار در همه اقشار اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. مغازه‌ها و فروشگاه‌های جدیدی پدیدار شده اند. گفتمان بحران انسانی توجیه ناپذیر شده و از زبان سیاستمداران مخالف ناپدید شده است. (…) تصاویر روزانه غارت و چپاول در جاده‌ها و روستاهای داخلی، که می‌توانستیم از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ ببینیم، از بین رفته است.»

«لوپز» دلایل زیر را برای این ثبات نسبی اقتصادی ذکر می‌کند: ورود ارز سخت از طریق نقل و انتقال پول از ونزوئلایی‌هایی که مهاجرت کرده اند، بازگرداندن سرمایه منتقل شده به خارج از کشور، که سرمایه‌گذاری‌های جدید را در کشور برمی‌انگیزد، افزایش استخراج طلا و ورود به «معدن‌یابی» برای ارزهای رمزنگاری شده، که در کشوری با هزینه برق بسیار پایین مثل ونزوئلا، به ویژه سودآور است.

اما «لوپز» جنبه منفی این چرخش را نیز پنهان نمی‌کند: «مهم‌ترین چالش و ویژگی این زمان، فروپاشی مجموعۀ خدمات عمومی و ناتوانی دولت در مقابله با آن است. دولت دیگر نمی‌تواند خدمات عمومی را ارایه دهد و این امر آغازگر دوره خصوصی‌سازی خُرد و کلان است. کسانی که پول دارند می‌توانند به سلامت، حمل‌ونقل، آموزش، نور و آب تکیه کنند. برای کسانی که پول ندارند وضعیت بسیار دشوارتر می‌شود. صندوق دولت غارت شده است. برنامه‌های اجتماعی (misiones sociales) که سیاست‌های رفاه اجتماعی موفق چاوز بودند به طور قابل توجهی تضعیف شده اند: مراکز درمانی شاخص مانند مرکز لاس مرسدس (Las Mercedes)، در وسط قشر متوسط رو به بالای کاراکاس، به مدت سه سال است که تعطیل شده اند. بسیاری از پزشکان کوبایی که در آنجا کار می‌کردند کنار کشیده اند. (…) همه این‌ها منجر به افزایش فقر می‌شود و قطعاً زندگی کشور را در دهه‌های آینده تحت تأثیر قرار می‌دهد. اما در حال حاضر، تغییرات اقتصادی، مستقیم یا غیرمستقیم، فضای تنفسی برای همه اقشار اجتماعی به ارمغان می‌آورد.»

با توجه به این عوارض جانبی منفی، وقوع اعتراضات و ناآرامی‌های اجتماعی نباید زیاد تعجب‌برانگیز باشد. رویارویی بین دستگاه دولتی ونزوئلا و حزب کمونیست ونزوئلا، همان‌طور که در مقاله «عصر ما» توضیح داده شده است، بخشی از این تنش‌ها است. اما آیا این دلیل کافی است تا پشتیبانی از دولت بولیواری را به طور کامل کنار گذاشته و آن‌را به عنوان «سوسیال دمکرات» و «ضد کمونیست» محکوم کنیم – آن‌گونه که در مقاله «عصر ما» اتفاق افتاد؟

مبارزۀ ضد استعماریِ ونزوئلا
در مقابل، بلکه نگاه به کل وضعیت ضروری است: انقلاب بولیواری به رهبری هوگو چاوز مطمئناً «سوسیالیسم قرن بیست‌ویکم» مورد امید چپ در سراسر جهان را، به ارمغان نیاورد و به صورت یک رؤیای دست نیافتنی باقی ماند – و چگونه می‌توانست در کشوری نه چندان صنعتی، که تقریباً تنها با ثروت نفتی خود زندگی می‌کرد و از این‌رو با درماندگی، در معرض تحریم‌ها و بحران‌های بین‌المللی قرار داشت، طور دیگری باشد.

با این حال، انقلاب بولیواری فصل جدیدی را در تاریخ کشور گشود، به طوری که برای نخستین بار توده‌های وسیع مردم را به مثابۀ بازیگران روند تاریخی تعیین کرد. مهم‌تر از همه، ونزوئلا در حال مبارزه ضد استعماری علیه قدرت‌های غربی ایالات متحده و اتحادیه اروپایی است که خواستار به عقب راندن انقلاب بولیواری هستند. این کشور هم‌چنان تنگاتنگ با کوبا و نیکاراگوئه مرتبط است که اقتصاد آن‌ها برای بقای خود به نفت ارزان ونزوئلا متکی است. ونزوئلا هم‌چنان به رهبری «اتحاد بولیواری برای مردم آمریکای ما» (ALBA)، که در زمان چاوز برای مقابله با هژمونی ایالات متحده تأسیس شده بود، ادامه می‌دهد. «تلویزیون جنوب» (Televisión del Sur -Telesur)، که از ونزوئلا پخش می‌شود، گزارش‌های جایگزین روزانه را در اختیار رسانه‌های یکطرفۀ غرب قرار می‌دهد. در سطح جهانی، این کشور اکنون خود را متحد چین و روسیه می‌بیند.

بنابراین انقلاب بولیواری پایان نیافته است. این دلیل دیگری است که چرا ونزوئلا هم‌چنان در معرض تحریم‌های شدید ایالات متحده و اتحادیه اروپایی قرار دارد. همه این حقایق باید در ارزیابی کشور در نظر گرفته شود. تنها پذیرش بدون سؤال مواضع یک حزب – حتی اگر یک حزب کمونیستی باشد – و ارزیابی کلی کشور تنها بر این اساس، کافی نیست.

 یک انتقاد معمولی مارکسیست‌های غربی
انتقاد از ونزوئلا رفتاری را آشکار می‌کند که دومینیکو لوسوردو (Domenico Losurdo) قبلاً در کتاب خود «مارکسیسم غربی» توصیف کرده بود و او آن‌را نمونه رفتار مارکسیست‌های غربی می‌دانست: «حتی آنانی که چه از نظر فکری و چه اخلاقی در متوسط‌ترین سطح هستند و ابایی ندارند که آینده “تکامل آزاد هر فرد” را که مانیفست (مجموعه آثار مارکس و انگلس، جلد ۴، ص. ۴۸۲) از آن سخن می‌گوید، تبلیغ کنند و به طور هم‌زمان قدرت سیاسی را که از بطن انقلاب روییده و (در یک وضعیت کاملاً متفاوت ژئوپلیتیکی) وظیفه داشت خطرات تهدید کننده را بی‌اثر کند، محکوم و یا بد نام کنند. تاریخ مشخص جامعه جدید پسا انقلابی که سعی می‌کند بین تضادها، آزمون‌ها، دشواری‌ها و انواع اشتباهات توسعه یابد، سپس تمام و کمال به عنوان انحطاط و خیانت به آرمان‌های انقلابی مهر می‌خورد. چنین نگرشی که جنبش واقعی را به نام خیالات و رؤیاهای خود محکوم می‌کند و زیر نام آینده دور و اتوپیایی، تحقیر خود را نسبت به آن‌چه اکنون و در نزدیک «به وقوع می‌پیوندد» بیان می‌کند، چنین نگرشی کاملاً با مارکس و انگلس بیگانه است. و مارکسیسم را از هر محتوای واقعی رهایی‌بخش محروم می‌کند.»۱

انصراف از همبستگی با ونزوئلا، که در حال حاضر با مشکلات عظیم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند، از یک الگوی شناخته شده پیروی می‌کند. ارایۀ سیاست نوین اقتصادی (نپ) در روسیه انقلابی در سال ۱۹۲۱، و همراه با آن بازگشت به مقررات بازار آزاد، قبلاً از سوی بسیاری از کمونیست‌ها و سوسیالیست‌های غربی به عنوان بازگرداندن سرمایه‌داری و در نتیجه به مثابۀ شکست قطعی انقلاب محکوم شده بود. جمهوری خلق چین پس از چرخش به اقتصاد بازار سوسیالیستی که از سوی دنگ شیائوپینگ در پایان دهه ۱۹۷۰ آغاز شد، وضعیت مشابهی داشت. بعداً، زمانی‌که کشورهای غربی به دلیل ظلم ادعایی به تبتی‌ها خواستار لغو المپیک پکن در سال ۲۰۰۰ شدند، تعداد زیادی از مارکسیست‌های چپ‌گرای غربی از همبستگی با چین کناره‌گیری کردند. دلیل این امر: چین با پیوستن این کشور به سازمان تجارت جهانی ثابت کرد که بالاخره به یک کشور سرمایه‌داری تبدیل شده است. و با چنین کشوری، بله نباید همبستگی نشان داد.

قابل توجه است که «عصر ما» مقاله خود در مورد ونزوئلا را از رسانه اتریشی «کار» با تیراژ بسیار محدود که ارگان مرکزی «حزب کار» است – سازمانی با هواداران محدودتر – گرفته است. بزرگ‌ترین سرمایه این حزب این است که حزب کمونیست یونان (KKE) – حزبی با ریشه‌های واقعی مردمی – آن‌را به عنوان یک حزب برادر می‌بیند. از سوی دیگر، حزب کمونیست یونان به این دلیل که مدت‌ها چین را به مثابۀ یک کشور سرمایه‌داری می‌نگریست و روسیه را در جنگ اوکرائین به عنوان یک قدرت امپریالیستی محکوم می‌کرد، مشهور است. این البته دیدگاه «حزب کار» نیز هست. جای نگرانی دارد، که اکنون چنین مواضعی در حزب کمونیست آلمان نیز راه پیدا می‌کنند.۲

 

———————————————-
 ۱- دومنیکو لوسوردو، «مارکسیسم غربی – چگونه به وجود آمد، از دنیا رفت و توانست دوباره ظهور کند»، کلن ۲۰۲۱، ص ۲۴۸
۲- عضو برجسته حزب کمونیست آلمان «لوکاس تسایزه» (Lucas Zeise) نیز چین را سرمایه‌داری می‌داند. نگاه کنید به آندریاس وهر (Andreas Wehr)، «چین یک کشور سرمایه‌داری؟» 
https://www.edalat.org/node/161

هم‌چنین صداهایی در حزب کمونیست آلمان به ویژه در سازمان جوانان آنSDAJ  وجود دارد که اقدامات روسیه در اوکرائین را یک جنگ تجاوزکارانه امپریالیستی کلاسیک می‌داند.