falle

تله‌های منطقه‌ای در آغاز عصر چندقطبی

 
 
 
نویسنده: علی علیزاده
برگرفته از: بولتن نیوز
۱۰مهر۱۴۰۰

 

 

علی علیزاده تحلیلگر مسائل سیاسی در کانال تلگرامی اش نوشت: ایران لشگرکشی عظیم بزرگترین ابرقدرت تاریخ به غرب آسیا را شکست داد و آمریکا را برغم هزینه شش هزار میلیارد دلاریش مجبور به خروج نظامی اول از عراق و حالا هم از افغانستان کرد. مسلما آمریکا براساس منطق قدرت تمام تلاشش را میکند تا در غیابش و پس از خروج نیروهای نظامیش، ایران خلا قدرت را تماما پر نکند و تبدیل به ابرقدرت و نیروی مسلط یا هژمونیک غرب آسیا نشود و در حد ممکن سهم کمتری از کیک منطقه نصیبش شود.

بحران اعتماد عمومی در داخل باعث شده افکار عمومی با هیجان زدگی مقابل منافع ملی خودش حرکت کند

به گزارش بولتن نیوز، استراتژی آمریکا هم برای مقابله با قدرت گرفتن ایران دیگر نه برخورد مستقیم، بلکه مهار ایران توسط همسایگان و کشاندن ایران به تنش‌های کوچک منطقه‌ای و استهلاک بیشتر ایران است. تله‌های بسیاری سر راه طراحی شده و تنش‌های خفته‌ی بسیاری هم به صورت تاریخی مستعد بالفعل شدن هستند. تلاش برای کشاندن ایران به تنش نظامی در افغانستان از طریق تهییج افکار عمومی ایرانیان و غلو کردن و گاه دروغ گفتن درباره خشونت حاکمان جدید کابل یکی از این تله‌ها بود که ماه پیش دیدیم. آذربایجان هم تله دیگری است که این روزها شاهدیم. باز شدن سفارت اسراییل در کشورهای عربی هم قدمی دیگر در محاصره منطقه‌ای ایران. اینها تازه اول راه است و کوچکترین تنش‌های پیش رو است. راه درازی در پیش داریم و صبوری زیادی لازم است. هنر حکمرانی ایران باید نمایش اقتدار حداکثری باشد، از همین جنس مانور نظامی ارتش، اما بدون افتادن در «تله» درگیری‌های نظامی

اما مشکلی جدی وجود دارد و آن هم این است که افکار عمومی در ایران تبدیل به بازیگری مهم ولی خطرناک در عرصه سیاست منطقه‌ای و جهانی شده. بخش مهمی از این افکار عمومی به صدای آمده از حاکمیت اعتماد ندارد. به هزار دلیل درست و غلط. تا حدی به خاطر عدم تلاش نظام در اقناع مردم. تا حدی به خاطر نقش رسانه‌های اجنبی. و تا حد زیادی هم به خاطر مسایل داخلی، افزایش مشکلات معیشتی، افزایش احساس فساد، افزایش فاصله مسئولان و مردم، افزایش اختلاف طبقاتی، افزایش احساس ناکارآمدی، احساس نامحرم بودن و مهمترینش فروپاشی مرجعیت رسانه‌ای صداوسیما.

تله‌های منطقه‌ای در آغاز عصر چندقطبی

در چنین شرایطی بسیاری از انرژی‌های سرگردان جمعی که دنبال مفر و راه تخلیه است، بویژه چون راهی برای بروز و ظهور و دخالت در سیاست داخلی و اصلاح مسایل درونی پیدا نمیکند به سیاست خارجی هدایت میشود و در اشکالی از سیاست شوونیستی (میهن پرستی افراطی) خودش را نمایش میدهد. سیاست خارجی حالا دیگر رسما استادیومی و هیجانی شده و این دست و پای نظام سیاسی برای دیپلماسی ظریفانه و نظامی‌گری مقتدرانه را به صورت روزافزونی بسته و بیشتر هم خواهد بست. حکومت وقتی مقابل بحران سال گذشته اذربایجان کمی سکوت میکند تبریز صدایش بلند میشود، وقتی مقابل پنجشیر کمی سکوت میکند فضای مجازی فریاد میزند و نظام را بی‌عرضه میخواند. بعد که آذربایجان زیاده روی میکند افکار عمومی فریاد میزند سال گذشته چرا علیه آذربایجان وارد نشدید.

سیاست خارجی حالا دیگر رسما استادیومی و هیجانی شده

مسایل حکمرانی همه به هم متصلند. بحران اعتماد عمومی در داخل باعث شده افکار عمومی با هیجان زدگی مقابل منافع ملی خودش حرکت کند. راه دشواری پیش رو است. به نظام و رسانه‌اش هم که رسما امیدی برای اقناع افکار عمومی از طریق شفافیت و بحث ازاد نیست. مصلحان اجتماعی اما باید مانع از التهاب و تهییج بیشتر افکار عمومی در مسایل منطقه‌ای شوند