obama

تیتر فعلا این باشه: آشوب

برگرفته از: فرهیختگان
۱۴۰۱/۰۷/۲۴

 

دولت دموکرات آمریکا نتوانست نقش خود را در اغتشاشات اخیر مخفی کند

«عدم حمایت علنی آمریکا(!) از اعتراضات جنبش سبز اشتباه بود». این جمله را باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق ایالات متحده در گفت‌وگو با پادکست «پاد سِیو آمریکا» که روز جمعه ۲۲ مهر به‌صورت عمومی منتشر شد، گفته است. اوبامای دموکراتی که مقامات دولتش در اوج ناآرامی‌های خیابانی ایران در سال ۸۸ روز و شب با اظهارنظرهای مداخله‌جویانه سعی در روشن نگه‌داشتن آتش التهابات داشتند و در مقاطعی حتی سخن از براندازی به‌میان می‌آوردند، این‌ روزها با ژستی درظاهر بشردوستانه، نمایش اعتراف به «اشتباه» را جلوی دوربین کارگردانی می‌کند. البته سخن از اشتباهی به‌میان آورده که در واقعیت دقیقا عکس آن را از دولت او شاهد بودیم. کمتر کسی‌ است که فراموش کرده باشد دولت اوباما که در آن سال‌ها به‌دنبال مذاکره با ایران بر سر توانایی هسته‌ای تهران بود و برای متقاعد کردن مقامات ایرانی، به رهبر انقلاب هم نامه نوشت، چطور بعد از آنکه احساس کرد شاید بتواند از نمد ناآرامی‌های خیابانی ایران، کلاهی برای دولت خود دست‌وپا کند ادبیاتش در مواجهه با تهران را ۱۸۰ درجه تغییر داد. همچنین شاید نتوان به‌سادگی منکر تغییر رویکرد جدی اوباما و دولتش بعد از آشوب‌های داخل ایران شد، درنقطه‌ای که می‌توان آن را به‌صورت غیررسمی نقطه آغاز کارزار فشار حداکثری علیه مردم ایران دانست. نقطه آغازی که سال‌ها پیش از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید توسط باراک اوباما و مشاوران او طراحی و اجرا شد.  

البته هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه دولت باراک اوباما در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «انتخاب‌های سخت» به روایت کمک‌های قابل توجه آمریکا در روند روشن نگه‌داشتن آتش ناآرامی‌های خیابانی تهران و دیگر شهرهای ایران می‌پردازد که همین روایت‌‌ها به‌تنهایی ادعای اوباما مبنی‌بر عدم حمایت دولتش از آشوب‌طلبان در سال ۸۸ را بی‌اعتبار می‌کند. 
کلینتون در جایی از خاطرات خود از تلاش همه‌جانبه دولت آمریکا برای حمایت از ناآرامی‌ها این‌طور می‌نویسد: «تیم من در وزارت خارجه در پشت صحنه، تماس‌های مستمری با فعالان در داخل ایران برقرار می‌کرد و با مداخله‌ای فوری توانست از توقف توییتر به‌خاطر تعمیرات جلوگیری کند. اگر توییتر تعطیل می‌شد تظاهرات‌کنندگان یکی از ابزارهای مهم‌شان برای ارتباط را ازدست می‌دادند.» او همچنین درجایی دیگر از یادداشت‌های خود درخصوص اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا درمواجهه با ایران می‌گوید: «ما در سال‌های بعد «ده‌ها میلیون دلار» هزینه کردیم و بیش از ۵ هزار فعال را در سرتاسر دنیا [برای فعالیت تبلیغاتی علیه ایران] آموزش دادیم.» 

نکته قابل توجه آنکه همه اینها بعد از آن مقطعی اتفاق می‌افتاد که کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه دولت جمهوری‌خواه جورج دبلیو بوش با تدوین طرحی که از آن تحت عنوان براندازی نرم جمهوری اسلامی رونمایی کرد، خواستار بودجه‌ای ۷۵ میلیون دلاری شده بود تا با افزایش برنامه‌های فرهنگی(!)، توسعه شبکه‌های ماهواره‌ای و تاسیس دفتری به نام «دفتر امور ایرانیان» رسما تحرکات دولت آمریکا برای براندازی حکومت در ایران را آغاز کند. 

در گزارش امروز، فارغ از حمایت‌های همه‌جانبه و کاملا آشکار کاخ سفید از تداوم ناآرامی‌های خیابانی داخل ایران طی سه هفته اخیر، با بررسی چند مقطع تاریخی مهم طی سه دهه گذشته، به اثبات حمایت‌های پیداوپنهان دولت‌های آمریکا- فارغ از دموکرات یا جمهوری‌خواه بودن آنان- از آشوب‌های خیابانی داخل ایران پرداخته‌ایم که بیش از هرچیز، ردکننده ادعای اخیر باراک اوباما در عدم حمایت از آشوب‌‌های سال ۸۸ خواهد بود. 

۱۸ تیر ۱۳۷۸؛ سوءاستفاده خارجی
از تغییرات اجتماعی و منازعات سیاسی ایران

هر جامعه‌ای دارای تغییراتی اجتماعی است که درصورت طی مسیر طبیعی، این تغییرات جا افتاده و به مرور با دیگر مسائل منطبق می‌شوند. تلاش برای سوءاستفاده از چنین تغییراتی برای رسیدن به اهداف دیگر باعث خارج شدن آنها از مسیر طبیعی و حاصل شدن نتیجه‌ای متفاوت می‌شود.

در نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ بنا به دلایلی مانند سیاست‌های تعدیل اقتصادی همزمان با ادامه وضعیت اجتماعی حاکم بر دهه ۱۳۶۰، جامعه ایران به سمت تغییر و بازتنظیم خود حرکت کرد. در نخستین گام که در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۷۶ پدیدار شد، اکثریت رای‌دهندگان به جای ناطق‌نوری که او را ادامه دولت هاشمی‌رفسنجانی می‌دانستند، به رقیبش سیدمحمد خاتمی رای دادند. در این انتخابات خاتمی موضوعیت نداشت بلکه رای به او واکنشی در برابر نگرانی از رئیس‌جمهور شدن ناطق‌نوری بود، شخصی که خود او نیز موضوعیتش را از عملکرد رئیس‌جمهور پیشین می‌گرفت.

پس از روی کار آمدن دولتی که با توجه به تاریخ برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۷۶، به دولت دوم خرداد مشهور شد، تلاش شد از ریشه‌های اجتماعی تغییرات به‌وجود آمده، سوءاستفاده شود. در یک سو جناحی که نه به دلیل پاسخ بودنش بلکه به دلیل نه به دولت پیشین روی کارآمده بود، سعی می‌کرد با خارج کردن تغییرات از مسیر طبیعی به دنبال افزایش قدرت بادآورده خود برود و در طرف دیگر نیز ناظران خارجی در پی بهره‌برداری از وضعیت برای تندتر کردن سیر تحولات برای براندازی بودند. تمرکز جریانات سیاسی داخلی حاضر در دولت جدید بیشینه‌سازی قدرت‌شان به زیان جناج مقابل و حتی قبضه کامل حکومت بود.

اقدامات خارجی برای برنامه‌ریزی جهت براندازی بدون وجود زمینه ممکن نبود اما نکته مهم لزوم بازطراحی زمینه به‌وجود‌آمده بود. زمینه موجود باید به‌صورت غیرطبیعی عمیق‌تر می‌شد تا امکان متلاطم شدن جامعه فراهم شود.

از این رو با روی کارآمدن دولت دوم خرداد اقدامات موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای» اوج گرفت. یک‌سال پس از انتخابات در سال ۱۳۷۷ مقطع مهمی در این حوزه بود. پاییز و زمستان سال ۱۳۷۷ در سردترین روزهای سال قتل داریوش فروهر، پروانه اسکندری و سه نویسنده مخالف طی کمتر از دو ماه باعث شد افکار عمومی و دستگاه‌های امنیتی متوجه غیرعادی شدن این اتفاقات شوند. افراد کشته‌شده با وجود مخالف بودن‌شان چندان موثر نبودند و دشمنانی بی‌خطر به شمار می‌رفتند اما عده‌ای از افراد در درون دستگاه‌های اطلاعاتی برخلاف ماموریت و اولویت‌هایشان دست به قتل این افراد زدند. با حساسیت دستگاه امنیتی مشخص شد بخشی از گعده‌های درونی این سازمان احتمالا مورد نفوذ سرویس‌های اطلاعاتی خارجی قرار گرفته یا در بهترین حالت از آنها بازی خورده‌اند و به‌جای انجام ماموریت اصلی خود به سمت موضوعات فرعی گردش کرده‌اند.

مشهورترین بازداشتی این اتفاق نیز «سعید امامی» معاون پیشین وزیر اطلاعات بود که در زمان دستگیری در سمت مشاور وزیر فعالیت می‌کرد. او طی اتفاقی مشکوک در ۲۹ خرداد ۱۳۷۸ در بیمارستان فوت کرد. کمتر از یک‌ماه بعد و در ۱۵ تیر‌‌‌ماه روزنامه سلام به مدیرمسئولی علی‌اکبر موسوی‌خوئینی‌ها با انتشار نامه‌ای دستنویس در صفحه نخست خود اعلام کرد این نامه را سعید امامی خطاب به وزیر اطلاعات نوشته و خواستار مقابله با نویسندگان شده است. این شماره از روزنامه یک روز پیش از تصویب «پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات» در مجلس پنجم منتشر شد. گفته می‌شد این نامه در ۱۶ مهر ۱۳۷۷ از سوی سعید امامی نوشته شده است. نگارش مستقل آن توسط امامی از سوی مسئولان وقت وزارت اطلاعات تکذیب شد.

انتشار این نامه که وزارت اطلاعات آن را محرمانه می‌دانست باعث شد روزنامه سلام در همان روز توقیف شود. سه روز بعد در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۷۸، خوابگاه کوی دانشگاه تهران شاهد اعتراض تعدادی از دانشجویان به توقیف روزنامه سلام بود. در پی این مساله نیروی انتظامی برای کنترل اوضاع وارد عمل شد که در این میان نیروهایی خارج از ساختار انتظامی نیز وارد اتفاقات شدند. در کنار این مساله بخشی از جریان تندرو دوم خرداد نیز برای بهره‌برداری از اوضاع جهت هدایت آن به سمت‌وسویی دیگر وارد عمل شد تا به زعم خود با ایجاد اعتراض و آشوب موفق شود امتیازات بیشتری را در حوزه سیاسی به نفع خود اخذ کند. هرچند به نظر می‌رسد برخی از این افراد احتمال می‌دادند که می‌توانند با راه‌اندازی آشوب کار را نهایی کرده و نبض دولت دوم خرداد را در اختیار گرفته و با حذف مجلس وقت و دیگر نهادها، حکومت را به‌طور کامل قبضه کنند.

در کنار متمرکز شدن جریانات سیاسی داخلی برای کسب سهم بیشتری از قدرت و افتادن میدان در دست تندروهای این جریانات از هر سو، پروژه‌های خارجی نیز برای سوءاستفاده از وضعیت پیش‌آمده فعال شدند.

برخی معتقدند سرویس‌های اطلاعاتی خارجی پیش‌تر نیز با توجه به تغییرات اجتماعی به‌وجود‌آمده از طریق نفوذ در جامعه ایران و همچنین فریب بخشی از دستگاه اطلاعاتی به دنبال پروژه ملتهب کردن جامعه حرکت کرده بودند؛ اتفاقی که تا حدی نتیجه‌بخش بود و در سایه بی‌توجهی جریانات سیاسی موجب افزایش رقابت‌ها و سوءتفاهم‌ها شد.

این سرویس‌ها در ادامه با به خط کردن مجدد وابستگان نظام پیشین و منافقین و تزریق آنها به صفوف متحصنان و معترضان کوشیدند آنها را به انجام اقدامات رادیکال سوق دهند. از نگاه غرب و متحدانش منازعه قدرت در درون ایران فرصت بی‌بدیلی برای تغییر نظام سیاسی با حضور برخی طیف‌های دوم خرداد فراهم آورده بود. این گروه‌ها در بخشی از دولت همانند وزارتخانه‌های امنیتی حضور داشتند و به زعم خود می‌توانستند با تسلط بر دیگر نهادها یا بر تمام آنها استحاله یا براندازی را رقم بزنند.

بی‌عقلی
در حمایت از اعتراضات سال ۸۸

تاریخ ریاست‌جمهوری دموکرات‌ها در آمریکا با تصویری خیالی از عقلانیت گره‌خورده؛ به‌طوری‌که دموکرات‌ها سعی کرده‌اند در انظار جهانی، تصویری عقلانی از خود نشان دهند. اما این تصویر خیالی روزبه‌روز مخدوش‌تر می‌شود. باراک اوباما شاید بارزترین رئیس‌جمهور آمریکا باشد که این روزها با مواضع ضدونقیض خود، نشان می‌دهد عقلانیت دموکرات‌ها، پوشالی است و عقلانیتی وجود ندارد. 

باراک اوباما که هشت‌سال یعنی از سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵ بر صندلی ریاست‌جمهوری کاخ‌سفید تکیه زده بود در جریان مبارزات انتخاباتی چهل‌وچهارمین دوره ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده، خود را از حامیان مذاکره‌ بدون پیش‌شرط با ایران معرفی کرد. با پیروزی اوباما در انتخابات آن‌ دسته از ایرانیان و به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان که در انتظار فرصتی مطلوب برای بهبود رابطه با آمریکا بودند، به این رویکرد اوباما دل بسته بودند و این رویکرد برایشان منطقی و عقلانی به‌نظر می‌رسید. البته در این میان احمدی‌نژاد هم به‌صورت چراغ‌خاموش درپی رابطه با آمریکا بود. او در همین راستا، آبان ۱۳۸۷ نامه تبریکی برای همتای آمریکایی خود با شروعی به این شرح ارسال کرد که: «علاقه‌مندم تبریکات خود را به مناسبت انتخاب شما به‌واسطه کسب اکثر آرای رای‌دهندگان آمریکایی تقدیم کنم.» نامه با لحن آشتی‌جویانه نگارش شده بود و با استقبال از تغییرات اساسی در سیاست‌های دولت آمریکا به‌صراحت اظهار می‌کرد ایران تغییرات واقعی، منصفانه و اساسی آمریکا در سیاست‌ها و اقدامات به‌ویژه در منطقه خاورمیانه را مورد استقبال قرار می‌دهد.

همه اینها به تصور غلط اصلاح‌طلبان و احمدی‌نژاد از سیاست دولت اوباما اشاره می‌کند. اولین نشانه‌‌های عدم‌ثبات تصویر عقلانی از اوباما و دموکرات‌ها، زمانی که کاخ‌سفید هیچ واکنشی به نامه احمدی‌نژاد نداد، بروز پیدا کرد. 

دومین مساله‌ای که بی‌عقلی دولت دموکرات اوباما را آشکار کرد، همزمان شدن اتهامی است که اوباما به جمهوری اسلامی ایران برای پشتیبانی تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتم می‌زند و درعین‌حال سال نوی ایرانیان را تبریک می‌گوید.

 این سیاست تهدید اوباما البته پاسخ صریحی از رهبر ایران گرفت. ‌آیت‌الله خامنه‌ای بلافاصله این رویکرد اوباما را به‌مثابه دست چدنی زیر دستکش مخملی تشبیه کردند و در این سخنرانی اظهار داشتند: «آنها سال نوی ایران را تبریک می‌گویند، اما در همان زمان ایران را به پشتیبانی از تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی متهم می‌کنند. ملت ما از سیاست تهدید و فریب بیزار است.» در همین حین احمدی‌نژاد بعد از شکست نامه اول، تلاش دوم خود را آغاز کرد. محمد البرادعی در خاطرات خود افشا می‌کند که احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۸ طی نامه‌ای به اوباما و از طریق او، نسبت به آغاز مذاکرات دوجانبه بدون پیش‌شرط و برمبنای احترام متقابل اعلام آمادگی می‌کند. او همچنین در این نامه به چشم‌انداز همکاری با ایالات‌متحده در افغانستان و سایر موارد اشاره می‌کند، اما این تلاش نیز به سرنوشت نامه اول دچار شد. این درحالی بود که اوباما با نادیده گرفتن آشکار احمدی‌نژاد نامه‌ای خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت.

اوباما اشتیاق خود را برای برگزاری مذاکرات دوجانبه با هدف بهبود روابط دو کشور و ترویج همکاری‌های منطقه‌ای و جست‌وجو برای حل منازعه بر سر برنامه هسته‌ای ایران به اطلاع رهبر انقلاب رسانده بود. این پیام از طریق سفارت سوئیس به وزارت خارجه ایران ارسال شده بود. این نامه از سوی رهبر انقلاب پاسخ داده شد و کاخ سفید درباره این پاسخ گفته بود: «آیت‌الله خامنه‌ای با لحنی محترمانه به این نامه پاسخ داده بود. او در این نامه، گلایه‌ها و شکایت‌های ایران را نیز متذکر شده و سیاست‌های آمریکا علیه ایران و کل جهان اسلام را موردانتقاد قرار داده بود، اما درنهایت به پیشنهاد اوباما مبنی‌بر تنش‌زدایی و اساس احترام متقابل و منافع مشترک پاسخ مثبت داده بود.» این حقیقت که آیت‌الله خامنه‌ای به نامه اوباما پاسخی محترمانه دادند، کافی بود تا اوباما نامه دوم را ارسال کند، به‌طوری‌که نامه دوم یکی از مهم‌‌ترین تعاملات نظری بین ایران و آمریکا در بالاترین سطح حکومت از ابتدای انقلاب اسلامی تا آن تاریخ محسوب می‌شد. براساس آنچه یک سیاستمدار آگاه پیشین ایالات‌متحده به‌صورت خصوصی برای سیدحسین موسویان، مذاکره‌کننده اسبق ایران بازگو کرد، اوباما در این نامه دو نماینده خود ویلیام برنز از وزارت امور خارجه و پونیت تالوار از مشاوران کاخ‌سفید را برای مذاکره با نمایندگان منتخب آیت‌الله خامنه‌ای معرفی کرد. این نامه تنها چند روز پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ دریافت شد. همچنین براساس آنچه یک سیاستمدار آگاه ایرانی به موسویان گفته، آیت‌الله خامنه‌ای بار دیگر آماده واکنشی مثبت بودند.

رهبر انقلاب به گفته موسویان با احترام با ایالات‌متحده برخورد کرده بودند اما تحلیل‌های غلط واشنگتن از ایران، یکی از موانع مهم گفت‌وگوهای پایدار و معنادار بین ایران و آمریکا شد. موسویان دراین‌باره می‌گوید: «تهران درحال تهیه پاسخ و واکنشی مثبت نسبت به ایالات‌متحده بوده، اما عصر انتخابات ۱۳۸۸ معترضان به خیابان‌های تهران ریختند و ایالات‌متحده جانب معترضان را گرفت. همین تحلیل و واکنش غلط ایالات‌متحده به تردید رهبر انقلاب درباره اهداف واقعی آمریکا منجر شد که دلیلی بر عدم پاسخگویی رهبر انقلاب به نامه دوم رئیس‌جمهور اوباما بود. بااین‌حال دولت اوباما تغییری در رویه مکانیسم تحلیلی خود نداد. سه‌ساعت پس از پایان رای‌گیری انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در سال ۸۸، میرحسین موسوی، چپ‌گرای پیشین و اصلاح‌طلب کنونی، به‌سرعت اعلام پیروزی کرد و در کنفرانسی مطبوعاتی اظهار داشت من پیروز قطعی انتخابات ریاست‌جمهوری هستم. ادعای موسوی برمبنای نتایجی بود که پیش از پایان شمارش آرا مطرح شده بود. او نیز از حامیان خود خواست تا روز بعد جشن بگیرند.»

اوباما در واکنش به این اظهارات میرحسین موسوی رویکرد خود را تغییر داد. در آن زمان دولت آمریکا فرصت بی‌سابقه‌ای در تلویزیون صدای آمریکا در اختیار نمایندگان اپوزیسیونی قرار می‌داد که تنها درپی سرنگونی حکومت ایران بودند. شرکت‌کنندگان در برنامه‌های تلویزیونی صدای آمریکا به افرادی که درگیر نافرمانی مدنی و اعتراضات ضددولتی در داخل ایران بودند، رهنمود می‌دادند تا چگونه علیه حکومت دست به شورش بزنند. همان زمان مایکل پوستر، معاون وزارت امور خارجه آمریکا در مجلس سنا گفت: «ما دامنه تلاش‌هایمان را که هدف آن به چالش کشاندن حکومت ایران به‌دلیل نقض تاسف‌بار حقوق‌بشر بود، افزایش داده‌ایم. در میان این برنامه‌ها، همکاری پنهانی با نهادهای جامعه مدنی در ایران را ادامه دادیم تا ابزارهایی را که آنها برای توسعه فضای سیاسی و پاسخگو کردن دولت به آن نیاز دارند، در اختیارشان بگذاریم.»

خیال خام
تئوری‌پردازی‌های ترامپ

اغتشاشات و آشــوب‌های دی‌ماه ۱۳۹۶ یکی از توطئه‌های ناکام دشمنان جمهوری اسلامی بود که با محوریت آمریکا طراحی و با همدســتی عوامل خارجی و داخلی آن به اجرا گذاشــته شد و البته ناکام ماند. عملیات «همگرایی نتیجه‌بخش» اسم رمزی بود که مثلث آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها به‌عنوان طراحان و سعودی‌ها به‌عنوان حامیان مالی و منافقین به‌عنوان پیاده‌نظام این جریان با همکاری هم قصد ایجاد آشــوب و فتنه را در کشور داشتند؛ هدفی که در آن با استفاده از مطالبات مردم و دغدغه‌های بحق آنان به‌عنوان بهانه‌ای برای اجتماعات خیابانی و درنهایت با هدف بهره‌برداری به نفع خود بتوانند به اهداف شوم خود دست پیدا کنند. در ادامه تا حدودی به نقش آمریکا به‌عنوان ضلع اصلی مثلث آشوب‌ها در سال ۹۶ پرداخته‌ایم. 

  مارک دوبوویتز
در همان روزهای نخســت پس از آغاز رســمی کار دونالد ترامپ، مارک دوبوویتز مدیر اجرایی «بنیاد دفاع از دموکراســی» و یکی از کارشناسان اصلی آمریکا در زمینه تحریم‌های اقتصادی ایران چکیده نظریات خود پیرامون سیاست صحیح در قبال ایران را در ۷ صفحه در اختیار کاخ سفید قرار می‌دهد. ســایت پولیتیکو مدعی است که به نسخه‌ای از این یادداشت سیاسی دست یافته است. این سایت درست چند روز بعد از اظهارات بی‌پرده سران آمریکایی، در مقاله‌ای به طرح موضوع تغییر رژیم ایران در کاخ سفید پرداخت. در این مقاله نظرات مارک دوبوویتز چنین جمع‌بندی شده است: «دامن زدن به ناآرامی‌ها با هدف ایجاد یک ایران آزاد دموکراتیک،» مارک دوبوویتز که به‌عنوان مدیر اجرایی بنیاد و دفاع از دموکراسی فعالیت می‌کند بیش از ۲۰ مقاله و کتاب در زمینه تحریم منتشر کرده و یکی از افراد و مشاوران نزدیک به ترامپ بود. او به ترامپ پیشنهاد کرده بود که دو خط را علیه ایران به موازات هم پی بگیرد: خط تشدید فشار اقتصادی و تحریم علیه ایران به موازات حمایت از آن بخشی از عناصر اپوزسیون ایران که سابقه اقدامات شرارت‌آمیز دارند. (مشخصا گروهک تروریستی منافقین). در بحبوحه اغتشاشات سال ۹۶ دوبوویتز و دنیل شــاپیرو ســفیر ســابق آمریکا در رژیم‌صهیونیستی طی یادداشــتی در مجله پالیتیکو به نحوه متحد شدن سیاســتمداران آمریکایی در قبال ایران پرداختند و نوشــتند: «ایرانی‌ها به خیابان ریختند و خشــم خود از فســاد، تورم و بیکاری را فریــاد زدند.» در این یادداشــت ضمن طرح پیشنهادهایی همچون حمایت رسانه‌ای همه‌جانبه و فراحزبی مقامات آمریکایی از اغتشاشگران آمده است: «این لحظه مهمی است؛ اعتراضات ایران می‌تواند برای به وجود آوردن یک ایران صلح‌آمیز کمک کند. این هدف باید همه نخبگان سیاسی تفرقه‌زده ما را حداقل در یک مساله متحد کند.» روزنامه یدیعوت آحارنوت درباره مارک دوبوویتز می‌نویسد: «دوبوویتز مردی است که آمریکا نظر او  را درباره ایران به‌عنوان یک طراح در جریان آشوب‌ها بر ۱۶ سازمان ترجیح می‌دهد.» دوبوویتز نقش خود را به‌عنوان یک طراح در جریان آشوب‌های ایران به‌خوبی بازی می‌کند و می‌داند که دولت ترامپ به حرف‌های او توجه کامل دارد. او در فروردین‌ماه ســال ۹۶ در گفت‌وگو با صدای آمریکا گفته بود: «دولت جدید آمریکا به سال‌ها مدارا در برابر ایران پایان می‌دهد.»

  بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها
بنیاد دفاع از دموکراسی بازوی فکری و اجرایی سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)محسوب می‌شود. بخش عمده بودجه این بنیاد مســتقیما از سوی سازمان سیا تامین می‌شود. اداره‌کنندگان FDD عمدتا از اعضای برجســته سازمان ســیا و مشاوران امنیت ملی روسای جمهور سابق آمریکا هستند. یکی از ابزارهای دست‌اندرکاران بنیاد FDD برای پیشبرد جنگ نرم، به راه انداختن کودتا‌های مخملی در کشــورهای متضاد با منافع آمریکاســت. این بنیاد با حمایت سیاسی، رســانه‌ای و مالی از جریانات مخالف برخی از دولت‌های هدف، زمینه تنش و اغتشــاش سیاســی و براندازی نرم حکومت قانونی این کشــورها را کلید می‌زند. این رویکرد تا حد زیادی درباره برخی از کشورهای تازه‌‌استقلال‌‌یافته از شوروی سابق همچون ارمنستان، گرجستان، قرقیزستان، اوکراین و… به کار گرفته شد و اکنون دولت آمریکا در نتیجه موفقیت چندباره کودتا‌های مخملی قصد تکرار این سناریو را درباره ایران دارد، اما شناخت از جامعه ایران باعث شده است هربار شکستی خلاف انتظار را تجربه کند. 

  مایکل دی‌آندریا
بی‌شک نمی‌توان نقش سازمان جاسوسی سیا را در جریان آشوب‌های کشور بی‌تاثیر دانست. روزنامه‌های متعدد آمریکایی از ماه‌ها پیش از دی‌ماه ۹۶، از اقدام سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) برای تشــکیل اتاق مرکزی بزرگ اطلاعاتی و تعیین یک افسر کهنه‌کار آمریکایی و معروف به توطئه‌چینی ضد ایران به ریاست این مرکز خبر داده بودند. تاسیس این مرکز تلاشی از ســوی آژانس مرکزی آمریکا با هدف جمع‌آوری تمامی نخبگان و جاسوسان ضد ایرانی بود. پمپئو، وزیر خارجه دولت ترامپ درســت ۷ ماه قبل از آشوب‌های داخلی ایران در سال ۹۶ و بلافاصله بعد از سفر دونالدترامپ به عربستان مایکل دی‌آندریا افســر کهنه‌کار آمریکایی را برای فرماندهی این مجموعه جدید انتخاب کرده بود. 

  اسکات مادل
اسکات مادل ازجمله افسران سازمان سیا اســت که حدود ۱۳ سال در اداره عملیات این سازمان در بسیاری از کشورها از جمله افغانستان فعالیت کرده است. در اسفندماه سال ۹۵ در جلســه مهمی در کنگره، سیاست‌های دولت ترامپ درباره ایران را در هفت بند مشخص کرد. فشار بر ایران به بهانه‌های حقوق‌بشر، دامن زدن به فتنه مذهبی در جهت اهداف خاص، تشدید ایران‌هراسی در میان کشورهای عرب منطقه، کمک گرفتن از سعودی‌ها برای ضربه زدن به ایران، تشدید موج جنگ اطلاعاتی علیه ایران، استمداد از سازمان سیا برای تمرکز بر ایران و استفاده از رویکرد رسانه‌ای مبتنی‌بر انتشار اخبار ساختگی و دروغ از ایران مجموع سیاست‌های مورد اشاره اسکات مادل در جلسه کنگره است که در کف میدان نیز همواره علیه ایران مورد استفاده قرار گرفته است. 

  اندرو پیک
اندرو پیک افسر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا است که در دولت ترامپ به‌عنوان مدیر بخش ایران وزارت خارجه این کشور انتخاب می‌شود. او پیش از رسیدن به این سمت با همراهی جارد کوشنر داماد ترامپ در سفری اعلام‌نشده به عربستان رفت. این ســفر ۴ روز طول کشید و آنها در ریاض با محمدبن‌سلمان دیدار کرده و در رابطه با جزئیات ســرمایه‌گذاری و راه‌اندازی اتاق عملیات در هرات افغانســتان و اربیل عراق با هم به توافق رســیدند. این دو اتاق عملیات مختص مدیریت روند کشتار و تخریب در ایران بود که یکی از نتایج آن در اغتشاشات سال ۹۶ در شهرهای ایران خود را نشان داد. 

  جان مک‌کین
سناتور جان مک‌کین بلافاصله پس از شروع اغتشاشات زمستان ۹۶ در ایران با صدور بیانیه‌ای رسما از این ناآرامی‌ها حمایت کرد. او در توییتی اعلام کرد آمریکا در کنار معترضان ایرانی ایستاده است. مک‌کین که سابقه حضور در ضیافت‌های منافقین را دارد سال ۹۷ در آلبانی با تکرار اتهامات واهی علیه ایران مدعی شده بود تغییر رژیم در ایران پیش‌شرط ایجاد صلح و ثبات در منطقه و جهان است. روزنامه ینی شفق نزدیک به دولت ترکیه در پایگاه اینترنتی خود درباره نقش جان مک‌کین نوشته است: «وزارت دفاع آمریکا طرح ایجاد کابوس در سال ۲۰۱۸ میلادی را از ایران آغاز کرد. کاخ سفید مصرانه از این اعتراضات حمایت می‌کند. در ناآرامی‌های ایران علاوه‌بر ســلطنت‌طلبان، جان مک‌کین کــه در وقایع ســوریه هم نقش مهمی داشت و نیز سازمان سیا نقش اصلی را برعهده دارند.» 

۱۴۰۱؛ براندازی نشدنی
حفظ ناامنی در تهران= تامین منافع واشنگتن در وین!

حالا اما جو بایدن، چهل‌وششمین رئیس‌جمهور آمریکا که در برخی محافل رسانه‌ای این کشور به «رئیس‌جمهور چرت‌زن در جلسات مهم» معروف شده است، در روزهایی که درصد ناآرامی‌های خیابانی در شهرهای ایران تقریبا به صفر نزدیک شده است، در جمع براندازان و سطلنت‌طلبان ایالت کالیفرنیا گفته: «آنچه در ایران بیدار شده مرا متحیر کرده است! فکر نمی‌کنم تا مدت زمان بسیار بسیار طولانی آرام شود.»

این اظهارات مداخله‌جویانه اما باتأخیر بسیار بایدن البته بعد از موضع‌گیری‌های جسته‌وگریخته مقامات دولت اوست که مکررا اشاره‌های مستقیمی هم به نقش خود در حمایت‌های تبلیغاتی و همه‌جانبه از آشوب‌های خیابانی ایران داشته‌اند. 

شاید بتوان اظهارات بایدن در روز ۳۰ شهریور در مجمع عمومی سازمان ملل را، نشان‌دهنده رویکرد تکراری دولت دموکرات آمریکا در مواجهه با ایران دانست. جایی‌که بایدن درکنار سخنان مداخله‌جویانه‌ای که درباره تحولات داخلی ایران داشت، از اشتیاق دولت خود نسبت به ادامه‌دار بودن روند مذاکرات هسته‌ای هم پرده‌برداری کرد. او گفت: «اگر ایران متعهد باشد، آماده‌ایم به برجام برگردیم!» سخنانی که البته خیل عظیمی از جنگ‌طلبان ایرانی-آمریکایی‌ را نسبت به آینده روند حمایت‌های کاخ سفید از آنها دچار تردید کرد. آنها ضربه روحی سختی از این سخنان رئیس‌جمهور آمریکا خورده بودند. سخنان بایدن نشان می‌داد دولت آمریکا هرچند تمام تلاش خود را برای افزایش فشار روانی بر مردم و حاکمیت ایران به‌کار بسته است اما در انتهای باور خود به‌هیچ‌وجه جمهوری اسلامی را آنقدر ضعیف نمی‌داند که درنتیجه این تلاش‌ها حتی به براندازی نزدیک شود. 

البته صدای این ضربه روحی سخت به براندازان جایی درآمد که متوجه شدند دولت بایدن، یک سوپرپالس هم به تهران ارسال کرده و قرار است در نتیجه آن، آمریکا، درمقابل آزادی جاسوسان ایرانی-آمریکایی در تهران، بخشی از دارایی‌های بلوکه‌شده کشورمان را آماده انتقال به ایران کند. 

در این روزها که می‌توان گفت بخش قابل توجهی از ناامنی‌های خیابانی در ایران فروکش کرده، فعالیت‌ها و اظهارنظرهای مقامات کاخ سفید ادامه داشته است. طی روزهای اخیر شاهد برخی تغییر نقش‌ها بوده‌ایم که در نوع خود جالب است. مثلا ترکیب بازنده مسیح علینژاد-مایک پمپئو جای خود را به ترکیب نازنین بنیادی (بازیگر ایرانی-آمریکایی هالیوود) -آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه و جیک سالیوان مشاور امنیت ملی دولت آمریکا داده است. نکته قابل توجه درباره نازنین بنیادی آن‌که گویا دستگاه محاسباتی دولت بایدن به این نتیجه رسیده او را که پیش‌تر با ارائه تئوری شیمی‌درمانی(!)، تحریم‌طلبی‌ خود را به اثبات رسانده بود با افرادی مثل مسیح‌ علینژاد جایگزین کند تا شاید بتواند در افزایش فشارها بر افکار عمومی ایران موفقیت بیشتری به‌دست بیاورد. بنیادی که این روزها خبر از دیدار خود با کاملا هریس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا داده است قبل‌تر با تغییر مرزهای چاپلوسی کاخ سفید گفته بود: «تحریم‌های اقتصادی مثل شیمی‌درمانی‌ می‌ماند، همان‌قدر که هدفش آن است که سرطان را نابود کند، به باقی بدن هم آسیب می‌رساند!» علاوه‌بر ضریب دادن به چهره‌های مشابه بنیادی، شاهد اظهارنظرهای مداخله‌جویانه گسترده‌ مقامات آمریکایی درباره ناآرامی‌های داخلی ایران بوده‌ایم که تا امروز که آرامشی نسبی در شهرهای ایران حکمفرما شده ادامه‌دار بوده است. 

البته دولت بایدن با همه اینها، در عمل نشان داد علی‌رغم تمام اشتباهات محاسباتی ریز و درشتی که طی چند سال گذشته در تمدید کارزار شکست‌‌خورده فشار حداکثری علیه مردم ایران داشته است، همچنان باور دارد تنها راه مقابله با قدرت گرفتن بیشتر تهران، مذاکرات هسته‌ای‌ است، نه حمایت صرف از فعالان به‌ظاهر سیاسی و رسانه‌ای تاریخ‌مصرف‌گذشته مقیم آمریکا.

آبان ۹۸
اوج جنگ هیبریدی 

آمریکا در دوران اوباما برجام را به شکلی ناقص اجرا می‌کرد و تصمیم داشت به مرور سختگیری‌هایی را بر آن بیفزاید. با تغییر دولت اجرای این سخت‌گیری‌ها برعهده ترامپ قرار گرفت. او از نخستین ماه‌های سال ۲۰۱۸ (دی ۱۳۹۶) اخلال در برجام را به اوج رساند و در پنجمین ماه این سال از آن خارج شد.  اعمال تحریم‌های شدید وضعیت خطرناکی را به وجود آورد و موجب شد نرخ ارز در ایران با سرعت بیش از چهاربرابر رشد کند. مسدود شدن حساب‌های ارزی، عدم‌امکان فروش نفت و دسترسی به درآمدهای آن موجب شد دولت به سمت افزایش نرخ سوخت برای کاهش کسری بودجه حرکت کند. دولت در نظر داشت با توجه به شرایط به‌وجود‌آمده میزان رشد مصرف سوخت در کشور را نیز مدیریت کند تا در زمان کمبود منابع ارزی دولت مجبور نباشد برای واردات بنزین هزینه کند. 

بر همین اساس دولت ایران تصمیم خود را برای افزایش نرخ بنزین اتخاذ کرد اما به دلیل پیش‌بینی ایجاد التهاباتی در مسیر اجرای آن، تصمیم گرفت این طرح به‌صورت ناگهانی به اجرا درآید. به همین دلیل بود که با افشای احتمال افزایش قیمت بنزین دولت هربار اجرای آن را به تعویق انداخت. 

درنهایت این اقدام در روز جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ صورت گرفت و ضمن افزایش قیمت، بنزین دونرخی و سهمیه‌بندی شد. قیمت بنزین از هزار تومان به ۱۵۰۰ تومان رسید و سهمیه هرخودرو نیز ۶۰ لیتر تعیین شد. قیمت بنزین آزاد نیز به سه هزار تومان رسید. 

در پی این مساله اعتراضات در گوشه و کنار کشور آغاز شد. پیش‌تر و در سال ۱۳۹۶ مشخص شده بود با توجه به فضای مجازی می‌توان اعتراضات را به سرعت در تمام کشور گسترش داد؛ هرچند تعداد حاضران بسیار کم باشد. در چنین شرایطی بود که اعتراض بنزینی سال ۱۳۹۸ به سرعت در سراسر کشور رخنه کرد، با اینکه از لحاظ شرکت‌کنندگان فراگیر نشد. ایران یک بار دیگر نیز در گذشته اعتراض به سهمیه‌بندی سوخت را تجربه کرده بود که از لحاظ گسترش جغرافیایی محدود بود. در تیرماه ۱۳۸۶ و در پی سهمیه‌بندی بنزین اعتراضاتی در تهران و شهر یاسوج برپا شد که برخی مدعی‌اند دارای کشته‌های معدودی نیز بوده است. اعتراضات سال ۱۳۹۸ اما ضمن گسترش جغرافیایی بیشتر، در محلات کم‌برخوردار، حاشیه شهرها و شهرهای اقماری متمرکز بود. 

در این میان نگاهی به برخی از شعارهای داده‌شده در این اعتراضات که حاوی اسامی افرادی بود که در تاریخ ایران و حتی انقلاب به‌شدت عمل مشهور بود، نشان‌دهنده تمایل معترضان به اقتدارگرایی بود. موضوعی که به نظر می‌رسد ناشی از معیوب بودن ساختارهای اداره دولت و همچنین سستی در نهادهای دولت وقت بود؛ سستی‌ای که در سراسر عمر این دولت مشهور بود؛ این مساله خود باعث شد تا زمینه برای واشنگتن جهت دخالت در امور داخلی کشور ایجاد شد. 

آمریکا با اعمال تحریم‌های گسترده علیه ایران، تهران را مجبور به اجرای سیاست‌هایی کرد که می‌توانست در چهارچوب ریاضت اقتصادی دیده می‌شدند. از سوی دیگر واشنگتن و متحدانش در حوزه رسانه‌ای و فضای مجازی با حمایت از پناهندگان سیاسی و همچنین سازمان منافقین کوشیده بود با ایجاد کمپین اطلاعات دروغ جامعه ایران را تحت‌تاثیر قرار دهد. همزمان با این اقدامات تحریمی و روانی، آمریکا تلاش کرده بود در چهارچوب جنگ هیبریدی با ایجاد مناطق بی‌ثبات در اطراف ایران زمینه ارسال تسلیحات به کشور را تسریع کند. حضور داعش طی سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ در عراق باعث تضعیف این کشور و گسترش تسلیحات در جامعه این کشور شده بود که سرریزهای آن ایران را نیز تحت‌تاثیر قرار داده و به بازار غیرقانونی فروش اسلحه در ایران رونق بخشیدند. آمریکا امید داشت این تسلیحات در هرحال به دستان بخشی از مخالفان دولت نیز خواهد رسید. 

رجب طیب‌اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه که خود در سال ۲۰۱۶ با کودتای آمریکا مواجه شده بود در ۸ نوامبر ۲۰۱۹ (۱۷ آبان ۱۳۹۸)، در اقدامی نامعمول هشدار داد کسانی که عراق را از ماه اکتبر وارد اعتراضات کرده‌اند احتمالا خواهند کوشید چنین اتفاقی را در ایران نیز تکرار کنند. بخشی از این اظهارات به گزارشات سازمان‌های اطلاعاتی ترکیه متکی بود که حکایت از به راه افتادن سیل ارسال تسلیحات به داخل ایران داشت. 

با آغاز اعتراضات به سرعت در برخی از شهرها عده‌ای در صفوف معترضان با برکشیدن اسلحه‌های خود تلاش کردند به تعدادی از پایگاه‌های نظامی و همچنین مراکز اصلی دولتی مانند فرمانداری‌ها حمله کرده و برآن‌ها مسلط شوند؛ تلاشی تبلیغی که از نگاه برنامه‌ریزان آشوب احتمال داشت باعث تشجیع دیگر مخالفان شده و آنها ها را نیز روانه خیابان کند. عمده تلاش آَشوب‌گران در این دوره حمله به مراکز توزیع مایحتاج عمومی مانند فروشگاه‌ها، انبارهای غذایی و سپس مراکز توزیع سوخت بود. اقدامی که به نظر می‌رسد برای اثرگذاری بر توان دولت برای تامین معیشت مردم انجام می‌شد زیرا به زعم طراحان حوادث آبان ۱۳۹۸ ادامه یافتن فشارهای اقتصادی باعث خشمگین‌تر شدن تعداد بیشتری از مردم می‌شد. تنها یک روز پس از آغاز اعتراضات مایک پمپئو وزیرخارجه وقت آمریکا در توییتی مدعی شد در کنار مردم ایران است. 

دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا نیز روز پنجشنبه ۳۰ آبان در حساب توییتری خود نوشت: «ایران آن‌قدر بی‌ثبات شده است که رژیم تمام سیستم اینترنتی را قطع کرد تا مردم خوب ایران نتوانند درباره خشونت شدیدی که در داخل آن کشور جریان دارد، صحبت کنند.» معاون او مایک پنس نیز همان روز نوشت: «پیام ایالات متحده واضح است؛ مردم آمریکا در کنار مردم ایران ایستاده‌اند‌.»