WPC

جهان در مسیر نظمی‌ عادلانه‌تر و دموکراتیک‌تر به پیش می‌رود

 
 
 
تارنگاشت پاپیولار رزیستانس
مترجم: سایت «۱۰ مهر»
۶ دسامبر ۲۰۲۲
 

 

این سخنرانی توسط بهمن آزاد، رئیس شورای صلح ایالات متحده و هماهنگ‌کننده کمپین جهانی علیه پایگاه‌های نظامی‌ ایالات متحده / ناتو، در کنفرانس کنگره جهانی صلح ارائه شد.

این کنفرانس در ۲۵ نوامبر ۲۰۲۲ در هانوی برگزار گردید.

 

 

با درود برادرانه به همه رفقا و دوستان،

و با تشکر از شورای جهانی صلح و سازمان برادر کمیته صلح ویتنام، برای سازماندهی این کنفرانس صلح مهم و به موقع در هانوی، از فرصتی که برای سخنرانی در این کنفرانس به من داده شده بسیار مفتخرم.

ما در زمانی این کنفرانس مهم را برگزار می‌کنیم که جهان در حال دگرگونی‌هایی اساسی و در نتیجه شاهد رویارویی‌های نظامی ‌خطرناکی است که با بحران کنونی اوکراین رقم خورده است. این بحران، بیش از هر چیز دیگری، نتیجه مستقیم تلاش امپریالیسم آمریکا و اروپا برای محاصره روسیه از طریق گسترش ناتو به‌سمت مرز‌های شرقی آن کشور است. آنها با تبدیل اوکراین به پایگاه نظامی ‌دیگری برای ناتو، تهدیدی وجودی برای امنیت فدراسیون روسیه را ایجاد کرده‌اند.

متأسفانه، بسیاری تبلیغات امپریالیسم مبنی بر محکومیت یک‌طرفه روسیه به دلیل نقض منشور ملل متحد را پذیرفته‌اند. شک نیست که صلح و امنیت جهانی همه ملت‌ها در گرو ایجاد نظم بین‌المللی بر اساس اصول مندرج در منشور ملل متحد است. اما به تنهایی مقصر شمردن روسیه در نقض منشور سازمان ملل، به‌معنای نادیده گرفتن مهم‌ترین وقایع در جهان از زمان نابودی دولت سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ و فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی است.

از آن زمان، جهان ما شاهد نقض مداوم منشور ملل متحد توسط قدرت‌های امپریالیستی آمریکا و اروپا در تلاش برای تحمیل سلطه هژمونیک خود بر جهان بوده است.

اجازه دهید به چند نمونه از آنها اشاره کنم:
•    در سال ۱۹۹۸ به‌مدت ۷۸ روز، ناتو بدون موافقت سازمان ملل متحد به یوگسلاوی حمله ، و با ریختن ۲۸۰۰۰ بمب آن کشور را تکه تکه کرد.
•    در سال ۲۰۰۱، ایالات متحده در پاسخ به حمله ۱۱ سپتامبر، «جنگی نامحدود علیه تروریسم» را اعلام کرد که توسط آن به حداقل ۶۰ کشور زیان رسانده و از جمله هفت کشور را به‌طور غیرقانونی هدف تغییر رژیم قرار داد.
•    در سال ۲۰۰۳، ایالات متحده و «ائتلاف کشورهای هم‌رأی»، با سرپیچی از شورای امنیت سازمان ملل، به طور غیرقانونی به عراق حمله کردند.
•    در سال ۲۰۱۱، ایالات متحده، انگلیس و فرانسه به‌طور یک‌جانبه و بدون موافقت شورای امنیت سازمان ملل به لیبی حمله کرده و رهبر آن معمر قذافی را کشتند.
•    از سال ۲۰۱۱، ایالات متحده، ناتو و متحدان منطقه‌ای آنها جنگی نیابتی را در سوریه با تسلیح و تأمین مالی گروه‌های تروریستی آغاز کردند، جنگی که هنوز هم از بی‌گناهان قربانی می‌گیرد.
•    در سال ۲۰۱۴، ایالات متحده با کمک نیروهای نئونازی در اوکراین طی یک کودتا، دولتی طرفدار ناتو را بر سرکار آورد. استقرار این دولت جدید به قتل‌عام جمعیت روسی و قومی‌ روسیه در شرق اوکراین منجر شد.
•    در تمام این دوره، ایالات متحده و متحدان اروپایی‌اش تحریم‌های اقتصادی یک‌جانبه غیرقانونی را علیه بیش از ۴۰ کشور جهان اعمال کرده‌اند که باعث مرگ و از‌کار‌افتادگی صدها هزار انسان بی‌گناه شده است.
•    و البته باید به اشغال و الحاق غیرقانونی سرزمین‌های سوریه و فلسطین توسط اسرائیل با حمایت همه‌جانبه آمریکا اشاره کرد.

به‌طور خلاصه، تا شروع سال ۲۰۲۲ امپریالیسم ایالات متحده و متحدانش توانستند جهان را به یک غرب وحشی بی‌قانون تبدیل نمایند. از زمان حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به نیویورک، ایالات متحده به تحریک مجتمع نظامی ــ صنعتی، فعالیت ماشین جنگی خود را دوچندان کرده و تعدادی از کشورها را یکی پس از دیگری مورد حمله قرار داد. این جنگ‌ها به‌خصوص در کشور‌های واقع در جنوب غربی آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه، باعث مرگ و ویرانی بسیاری شد. این دوره شاهد گسترش پایگاه‌های نظامی ‌ایالات متحده و ناتو به سمت شرق، در ۱۳ کشور اروپایی دیگر، و حتی گسترش به جنوب و غرب ناتو در آمریکای لاتین با تبدیل کلمبیا به شریک جهانی ناتو بوده است. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، پرسنل نظامی‌ ایالات متحده در ۱۷۳ کشور جهان حضور دارند. و علاوه بر همۀ اینها، تخصیص یک تریلیون دلار بودجه نظامی ‌و جنگی برای تأمین مالی پروژه «سلطۀ همه‌جانبه» امپریالیسم ایالات متحده برای کنترل اقتصادی و سیاسی کل جهان است.

علاوه بر این سیاست‌های نظامی، دهه‌ها تحمیل الگو‌های اقتصادی سرمایه‌داری نئولیبرالی بر سایر کشورها ــ برون‌سپاری تولید به کشورهای در حال توسعه با دستمزدهای هم‌سطح فقر، تحمیل بازسازی اقتصاد، خصوصی‌سازی گسترده مراقبت‌های بهداشتی و سایر خدمات اجتماعی آنها، حذف تنظیمات بازار و مقررات زیست محیطی و غیره و غیره ــ موجب ایجاد فقری گسترده، بحران‌های بهداشتی و بلایای زیست محیطی در سطح جهان شده است.

همه اینها نشان‌دهنده این واقعیت است که امپریالیسم جهان را به‌سوی یک فاجعه بسیار خطرناک نظامی، اقتصادی، زیست محیطی و انسانی جهانی سوق داده است. جلوگیری از این فاجعه غیرقابل برگشت، نیازمند اتخاذ گام‌های فوری و فوق‌العاده از سوی بشریت مترقی است.

با این حال، با ظهور چین به‌عنوان یک قدرت اقتصادی جهانی، و روسیه به‌عنوان یک بازیگر قدرتمند مستقل در صحنه جهانی، بیش از پیش نشان می‌دهد که امپریالیسم ایالات متحده در حال از دست دادن کنترل هژمونیک خود بر هدایت رویدادهای جهانی است. شکست سیاست نومحافظه کاران در جلوگیری از ظهور یک قدرت متخاصم دیگر در برابر سلطه یک‌جانبه ایالات متحده بیش از پیش آشکار می‌شود. کاهش قدرت جهانی ایالات متحده، که اکنون با همه گیری کووید ــ ۱۹ تشدید شده است، نشان می‌دهد که نظم بین‌المللی موجود تحت هژمونی امپریالیسم ایالات متحده در حال افول است.

امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که جهان ما در حال گذار از یک دنیای تک‌قطبی تحت سلطه انحصاری امپریالیسم با قوانین ایالات متحده به دنیایی چند‌قطبی بر اساس قوانین و مقررات بین‌المللی و احترام به حاکمیت ملی کشورهاست. ظهور چین به‌عنوان یک قدرت اقتصادی بدیل برای آمریکا و تمایل هرچه بیشتر کشورهای جهان به نزدیکی و مبادله با آن کشور به‌جای آمریکا و غرب، منافع اقتصادی امپریالیست‌های آمریکایی و اروپایی را به چالش کشیده است. علاوه بر این، احیای تدریجی قدرت مستقل روسیه طی دو دهه پس از فروپاشی دولت سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی و ورود مستقل روسیه به سیاست جهانی به‌عنوان یک بازیگر مؤثر در روابط بین‌الملل، معادله قدرت را در سطح جهانی به زیان دولت‌های امپریالیستی، به‌ویژه ایالات متحده تغییر داده است. گسترش روابط اقتصادی اروپا با روسیه و اتکای فزاینده اروپا به روسیه برای تأمین انرژی مورد نیاز خود بخش مهمی‌از این فرآیند بود.

بر اساس این تغییر کیفی در روابط جهانی، سیلی از سیاست‌ها و توافقات مالی، اقتصادی، سیاسی و نظامی ‌بین کشورهای تحت سلطه امپریالیستی و چین و روسیه از یک‌سو و در میان خود این کشورها از سوی دیگر در حال شکل‌گیری است. این تغییر به انزوای سیاسی، اقتصادی و مالی اردوگاه امپریالیسم جهانی می‌انجامد. بیایید به برخی از این قراردادها که نشان‌دهندۀ ابعاد عظیم تغییراتی است که در سال‌های اخیر در جهان رخ داده، نظری بیاندازیم:

نزدیکی راهبردی فزاینده میان چین و روسیه: اکنون شاهد پیامدهای همکاری رو به رشد بین این دو کشور در زمینه‌های انرژی، نظامی؛ مالی و بانکداری هستیم. همکاری در زمینۀ بانکی خصوصاً موجب استقلال از دلار آمریکا به‌عنوان مهمترین ارز تجاری بین‌المللی شده و جهان را از سلطه غرب بر معاملات مالی رها می‌سازد.

 گسترش سازمان همکاری شانگهای: این سازمان در حال حاضر ۴۰ درصد از جمعیت جهان را پوشش می‌دهد. کشورهای عضو آن ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را با حجم اقتصادی حدود ۲۱ تریلیون دلار تشکیل می‌دهند. در سال جاری مجموع تجارت کشورهای عضو سازمان شانگهای به ۶/۶ تریلیون دلار رسیده است. سازمان همکاری شانگهای یکی از معدود اجلاس‌ها و سازمان‌هایی است که کشورهای غربی در ساختار عضویت، فرآیندهای مدیریتی و تصمیم‌گیری‌های آن دخالتی ندارند. در همین راستا شاهد بودیم که این سازمان در سال ۲۰۰۵ پیشنهاد ایالات متحده برای پیوستن به آن را رد کرد.

گروه بریکس و چشم‌اندازهای گسترش آن: این گروه از کشورها (که توسط برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی تأسیس شد) به دلیل داشتن نیمی‌ از جمعیت جهان و بین ۲۵ تا ۲۸ درصد از ظرفیت اقتصاد جهانی، پتانسیل بالایی برای تأثیرگذاری بر اقتصاد جهان دارند. بریکس یک اتحاد بین قاره‌ای است که مفهوم اقتصاد و سیاست جهانی را بازتعریف کرده و اهمیت آن در همین نقطه نهفته است. ائتلاف جهانی قدرتمند بریکس بدون مشارکت اروپا و آمریکا تشکیل شد و این ظرفیت را دارد که در مسائل مهم اقتصادی و سیاسی بین‌المللی صدایی قدرتمند باشد. کشورهای بریکس ۲۴ درصد از تولید ناخالص جهانی و ۱۶ درصد تجارت جهانی را به خود اختصاص داده‌اند و طرح توسعه این گروه در قالب «بریکس پلاس» شامل ۱۰ کشور دیگر نیز می‌شود.

افزایش قدرت اتحادیه کشورهای صادرکننده نفت در قالب اوپک و اوپک پلاس: در سال‌های اخیر، هماهنگی اوپک با روسیه و تشکیل اوپک پلاس و همچنین انعقاد قراردادهای همکاری اقتصادی جدید چین با بزرگ‌ترین کشورهای صادرکننده نفت در خاورمیانه، کشورهای عضو اوپک را قادر ساخته تا در برابر سیاست‌های تحمیلی آمریکا مقاومت کنند. نمونه بارز این وضعیت را می‌توان در نارضایتی کشور‌های امپریالیستی از تصمیم اخیر اوپک پلاس برای کاهش و نه گسترش تولید نفت خود مشاهده کرد.

ابتکار کمربند و جاده چین: این ابتکار شرکای تجاری بی‌شماری را برای چین در سراسر جهان ایجاد کرده و امکان مسیر توسعه و رشد سالم‌تری را برای بسیاری از کشورها، به‌ویژه در جنوب فراهم کرده است.

عکس‌العمل قدرت‌های امپریالیستی، به‌ویژه ایالات متحده، به این توافقات نوظهور و در حال گسترش منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، تمرکز تلاش‌های عمده برای برهم زدن آن‌ها از طریق اعمال فشارهای اقتصادی مرگبار و یا با استفاده از تهدید و مداخلات نظامی‌ واقعی در کشورهای شرکت‌کننده در این توافق‌نامه‌ها است. گسترش ناتو به‌سمت شرق، کودتای ۲۰۱۴ در اوکراین؛ اعمال تحریم‌های اقتصادی شدید علیه چین، روسیه و کشورهای نزدیک به آنها؛ ایجاد تنش با چین در رابطه با تایوان، احاطه چین با پایگاه‌ها و پیمان‌های نظامی، و اکنون دخالت مستقیم ناتو در جنگ اوکراین، همگی نشان‌دهندۀ بخشی از این تلاش‌هاست. تحریم‌های فوق، روابط حساس اقتصادی اتحادیه اروپا با روسیه به‌ویژه در زمینه انرژی را قطع کرد و منجر به تضعیف اقتصادی و انقیاد کامل اتحادیه اروپا به‌ویژه آلمان توسط ایالات متحده شد.

علاوه بر این، ایالات متحده به‌عنوان بخشی از تلاش خود برای معکوس کردن این روند جهانی هدفمند، با اعمال حداکثر تحریم‌های اقتصادی علیه بیش از ۴۰ کشور، اقدامات قهری یک‌جانبه خود را تشدید کرده است. این کشور سیاست تغییر رژیم اجباری خود را علیه تمام کشورهایی که در پی نیل به استقلال ملی خود از طریق برقراری روابط نزدیک با چین و روسیه بوده و در جبهه جدید مقاومت علیه سلطه امپریالیستی ایالات متحده شرکت می‌کنند، تشدید کرده است. در این راستا، بی‌ثباتی و در صورت امکان سرنگونی کشورهایی مانند کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه، سوریه، کره شمالی و اخیراً ایران اهمیت ویژه‌ای برای ایالات متحده پیدا کرده است.

رفقا و دوستان،

با دخالت مستقیم ناتو جنگ در اوکراین به‌طور فزاینده‌ای به یک رویارویی مستقیم بین ایالات متحده و روسیه تبدیل می‌شود که پیامدهای فاجعه‌بار جهانی از‌جمله تهدید روزافزون جنگ هسته‌ای را به‌همراه دارد. ارزیابی ما از ماهیت جنگ در اوکراین هرچه باشد، نمی‌توانیم این واقعیت را انکار کنیم که نتیجه آن مسیر آینده کل بشریت را تعیین خواهد کرد. اگر ناتو در غیاب فاجعۀ هسته‌ای موفق به شکست روسیه در اوکراین شود، باید انتظار داشت که اروپا به‌عنوان یک قدرت اقتصادی بزرگ و رقیب توسط ایالات متحده از بین برود. محاصره نظامی‌ کامل روسیه توسط ناتو و تشدید تلاش‌ها برای تغییر رژیم و تجزیه فدراسیون روسیه؛ تشدید جنگ اقتصادی و تهدیدات نظامی‌ علیه چین؛ تسریع تلاش‌ها برای تغییر رژیم در کشورهایی مانند کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه، و معکوس کردن کامل همه دستاوردهای اجتماعی در آمریکای لاتین و دریای کارائیب؛ تغییر کامل توازن قوا در خاورمیانه به نفع اسرائیل و سایر متحدان ایالات متحده، و تقسیم احتمالی سوریه، ایران و سایر کشورهای مقاومت در منطقه، تنها چند مورد از عواقب شکست روسیه در این جنگ است. در آفریقا ما شاهد سلطۀ بی‌مانع و استعمار مجدد کشور‌ها خواهیم بود. این چیزی نیست جز اجرای جهانی «پروژه قرن جدید آمریکا» نئومحافظه‌کاران ایالات متحده و «سلطۀ همه‌جانبه» بر جهان توسط امپریالیسم ایالات متحده.

این مسئولیت تاریخی همه ما در جنبش صلح و همبستگی در سراسر جهان است که فوراً برای جلوگیری از چنین عواقبی اقدام کنیم. ما به یک جبهه متحد جهانی و گسترده ضدِامپریالیستی نیاز داریم که خواستار دیپلماسی، مذاکرات، صلح و حاکمیت برای همه ملت‌ها باشد. و وظیفه همه ما در شورای جهانی صلح است که از هیچ تلاش عملی برای ایجاد و تقویت چنین جبهۀ گسترده ضدِامپریالیستی دریغ نکنیم.

صف‌بندی مجدد نیروهای جهانی به‌نفع نظمی ‌عادلانه‌تر و دموکراتیک‌تر در جریان است و تعداد فزاینده‌ای از کشورهای آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین دست به‌دست هم داده‌اند تا ظهور این نظم چند‌قطبی جدید را تسهیل کنند. این وظیفه همه نیروهای صلح، عدالت و پیشرفت اجتماعی است که حمایت گستردۀ خود را برای این انتقال بسیج نمایند.

*