ir_is

در مقابله با اسرائیل در غرب آسیا!

 
تارنگاشت عدالت
 
 
نویسنده: الکساندر سوارانک
مترجم: م. قربانی
برگرفته از: نیو ایسترن آوتلوک
۷ اوت ۲۰۲۳

 

ایران فهرست شرکای خود را گسترش می‌دهد

 

نظر به ادامه تنش میان اسرائیل و ایران و فقدان رابطه مستقیم با یکدیگر، مبارزه برای نفوذ در مرزهای سرزمین‌های مجاور علاقه و توجه تل آویو و تهران را به خود جلب کرده است.

در واقع، سیاست اشغال بلندی‌های جولان در غرب سوریه (استان قنیطره) در سال ۱۹۶۷ به قصد تقویت منطقه‌ای امن برای  اسرائیل انجام گرفت. نگرانی‌های امنیتی اسرائیل و نیاز به آب، از عوامل جنگ شش روزه ۱۹۶۷ و کنترل کرانه غربی اردن بود. از آن پس ۹۰ ٪ از آب اردن برای مصرف شرب جمعیت و توسعه صنعت کشاورزی اسرائیل مورد استفاده قرار گرفته است.

هم‌زمان با برنامه اشغال نظامی، اسرائیل سیاست نفوذ تهاجمی در کشورهای همسایه ایران، مانند عراق و آذربایجان را دنبال کرد تا حاکمیت خود را در غرب آسیا با ایجاد پایگاه‌های نظامی نزدیک ایران تحکیم کند.

اسرائیل، به ویژه، روابط تنگاتنگ دیرینه‌ای با دولت مسعود بارزانی و منطقه کردستان عراق دارد. شواهد فراوان از روابط دولتی، بازرگانی و نظامی میان تل آویو و اربیل وجود دارد، گرچه هیچ رابطه رسمی بین دو شهر وجود ندارد. ایران و سوریه به کرّات مدعی ارتباط کردستان عراق با اسرائیل و تأثیر مخرب آن در اوضاع منطقه شده اند.

ژنرال الیزر زافریر، مقام رسمی سابق موساد، اعتراف می‌کند که اسرائیل در سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی به حمایت از حزب دمکرات کردستان پرداخته و مشاوران نظامی‌اش را به مقرهای ملا مصطفی بارزانی اعزام کرده است و گروه‌های شبه نظامی کردستان را تجهیز کرده و آموزش داده است. در حقیقت، مذاکرات میان مصطفی بارزانی و موشه دایان، وزیر دفاع اسبق اسرائیل، مستند شده است. به دنبال آغاز عملیات آمریکایی «توفان صحرا» در عراق، سازمان‌های یهودی در آمریکا در تهیه کمک‌های انسانی به کردستان عراق، از جمله از طریق خاک ترکیه دخالت داشتند و مانع آزار و اذیت جامعه محلی کُردی می‌شدند. در عوض، نخست‌وزیر اسرائیل اسحاق شامیر، هنگام ملاقات با وزیر خارجه آمریکا جیمز بیکر، از مقامات آمریکایی خواست تا از کُردهای عراق حفاظت کنند. مسعود بارزانی، صدر حزب کردستان عراق و رییس‌جمهور کردستان عراق، به هنگام سفر خود به کویت در ماه مه ۲۰۰۶، مناسبات کردستان-اسرائیل را چنین توصیف می‌کند: «برقراری روابط با اسرائیل جنایت نیست. و اگر بغداد با اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار سازد، ما یک کنسولگری در اربیل باز خواهیم کرد.» در سال ۲۰۱۴، نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو از ایده تشکیل کشور کردستان حمایت کرد.

ژنرال الیزر زافریر، مقام رسمی سابق موساد، اعتراف می‌کند که اسرائیل در سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی به حمایت از حزب دمکرات کردستان پرداخته و مشاوران نظامی‌اش را به مقرهای ملا مصطفی بارزانی اعزام کرده است و گروه‌های شبه نظامی کردستان را تجهیز کرده و آموزش داده است.

طبیعتاً، رفتار گزینشی اسرائیل نسبت به کشورهایی که کُردها به طور فشرده‌ای در آن زندگی می‌کنند (یعنی، عراق، ایران، سوریه و ترکیه) انگیزه‌ای امنیتی و اقتصادی دارد. در مورد عراق، تل آویو به خاطر حوزه نفتی موصول علاقمند به همکاری با اربیل است، با این حال می‌کوشد از عامل کُردی برای ایجاد پایگاه نظامی نزدیک به ایران و نیز صدور ایده‌های استقلال کردستان استفاده کند و تمامیت ارضی دولت ایران را تضعیف کند.

عرصه بعدی سیاست‌های فعال منطقه ای اسرائیل آذربایجان است، که ۷۶۵ کیلومتر مرز مشترک در امتداد رود ارس و دریای کاسپین با ایران دارد. با توجه به منابع نفتی و گازی این جمهوری ماوراء قفقاز، اتحاد باکو با ترکیۀ عضو ناتو، نقش اتصال جغرافیایی آذربایجان بر مسیر ترکیه به دریای کاسپین و کشورهای ترک‌زبان آسیای میانه، هم‌چنین درگیری مداوم میان آذربایجان و ارمنستان بر سر ناگورنو قره‌باغ، اسرائیل در ربع قرن گذشته سیاست عمدی ایجاد رابطه مشارکت با آذربایجان، تهیه کمک‌های نظامی و نظامی-تکنیکی به آذربایجان را دنبال، و دسترسی لازم هم به مرز ایران و هم منطقه را کسب کرده است.

در مورد ترکیه، آذربایجان، عراق و بقیه جهان اسلام، اسرائیل به طور سنتی سیاست جلوگیری از هم‌گرایی جهان اسلام بر مبنای یهودی‌ستیزی و نقویت حمایت از آرمان فلسطین را با حمایت ایالات متحده و بریتانیا دنبال کرده است.

اما، همراه با تغییر زمان، توازن نیرو در غرب آسیا در حال دگرگونی است. ادامه سیاست آنگلوساکسونی و صهیونیستی منزوی کردن ایران، که چهل سال به درازا کشیده است، در نخستین ربع  قرن بیست‌ویکم به پایان خود نزدیک می‌شود. تهران با تکیه بر تحکیم جامعه ایران بر مبنای فقه جعفری، توسعه تولید تکنولوژی، به ویژه در زمینه مجتمع صنایع نظامی، و یک دیپلماسی شایسته، از جمله دیپلماسی نظامی، قادر شد پیروزمندانه از پسِ هزینه‌های تحریم‌های ضدایرانی برآید.

هدف سیاست به اصطلاح «هرج‌ومرج کنترل شده» ایالات متحده در خاورمیانه، که معمولاً آن‌را بهار عربی می‌نامند، در درجه نخست تغییر شکل منطقه، به قدرت رساندن نیروهای طرفدار آمریکا، ایجاد شرایط مساعد برای تقویت متحدان راهبردی اسرائیل، و تقویت انحصار واشینگتن در خاورمیانه بود. با این حال، بلند پروازی‌های دولت آمریکا به دلایل عینی تحولات جهان و تغییر نگرش کشورهای بزرگ و کوچک در غرب آسیا نسبت به واشینگتن، خنثی شده است.

نه تنها نفوذ ایران در منطقه کاهش نیافته است، بلکه در نتیحۀ بی‌سامانی‌ها، قادر بوده است موقعیت خود را در کشورهایی مانند لبنان، سوریه، عراق، و یمن حفظ و تقویت کند. در حالی‌که آمریکا میلیاردها دلار برای بی‌ثباتی حکومت‌ها در غرب آسیا هزینه کرده است تا آن‌ها را با نیروهای نیابتی معروف به «رژیم‌های دمکراتیک» جایگزین کند، ایران با شعارهای ضد امپریالیستی و ایدئولوژی شیعی به گسترش نفوذش در منطقه ادامه می‌دهد.

البته، گروه‌های شبه نظامی طرفدار ایران که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی رزمنده قدس نقش مهمی در این روند داشته است، و ضربه غیرقابل جبرانی به تروریست‌های دولت اسلامی (سازمان تروریستی بین‌المللی ممنوع در روسیه) در عراق و سوریه وارد آورد و مانع سقوط بغداد و دمشق شد.

تهران با تکیه بر تحکیم جامعه ایران بر مبنای فقه جعفری، توسعه تولید تکنولوژی، به ویژه در زمینه مجتمع صنایع نظامی، و یک دیپلماسی شایسته، از جمله دیپلماسی نظامی، قادر شد پیروزمندانه از پسِ هزینه‌های تحریم‌های ضدایرانی برآید.

پس از توسعه برنامه هسته‌ای ایران و تشکیل بستر پایدار روابط ایران-چین و ایران-هندوستان، آمریکا و اسرائیل نگران برهم خوردن برنامه‌هایشان برای وارد کردن ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به جمهورری اسلامی ایران شدند.

در این مورد، شماری از پروژه‌های اقتصادی مرتبط با امضای پیمان همکاری جامع چین و ایران در ۲۱ مارس ۲۰۲۱، به ویژه حائز اهمیت اند. به این ترتیب، چین در یک دوره ۲۵ ساله بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار در اقتصاد ایران هزینه خواهد کرد. همکاری بین دو کشور شامل ۲۰ حوزه گوناگون اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و همکاری دفاعی است.

ایران در همکاری‌های گستردۀ خود با هند نیز به دست‌آوردهای مشابهی نایل آمده است. بنادر جنوب ایران در حوضه خلیج فارس، به ویژه بندر چابهار، می‌تواند به یک مسیر حمل‌ونقل کالا از هند به دنیای خارج بشود. تهران هم‌چنین اخیراً پیشنهاد تشکیل یک قطب گازی در منطقه جنوب خاک خود در نزدیکی خلیج فارس را به کشورهای دارای بیش‌ترین ذخایر گاز، مانند روسیه، ترکمنستان و قطر که در مجموع بیش از ۶۰ درصد ذخایر گاز جهان را دارند، ارایه داده است. از آنجا که هدف این پروژه بازار چند میلیاردی آسیا مانند هند، چین و پاکستان است، تکمیل آن پی‌آمدهای جدّی برای بازار جهانی گاز خواهد داشت.

نوسازی روابط راهبردی روسیه-ایران در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دفاعی هم‌چنین پیش‌نیازهای جدیدی برای توسعه مسالمت‌آمیز غرب آسیا با مشارکت کلیدی ایران ایجاد می‌کند. روسیه از طریق جمهوری اسلامی ایران می‌تواند به منطقه خلیج فارس دسترسی مداوم داشته باشد و برای کار در زمان تحریم‌های سخت غرب تجربه کسب کند.

نکته پر اهمیت و مهم دیگری که باید یادآور شد، بزرگ‌ترین دست‌آورد دیپلماتیک چین در غرب آسیا، ترمیم روابط ایران-سعودی بود که در سال ۲۰۱۶ به کلی قطع شده بود و در ماه مارس ۲۰۲۳ به نتیجه رسید و این می‌تواند تأثیرات ژرفی بر کل منطقه داشته باشد. بازیگران اصلی در منطقه هم‌چنان ایران، عربستان سعودی، همراه با ترکیه هستند. احیای مجدد ارتباطات صمیمانه بین تهران و ریاض از نظر تجاری و امنیت منطقه‌ای واقعیت‌های اساسی جدیدی را موجب می‌شود. مشارکت ایران در روند صلح در غرب آسیا و ترمیم حسن نیت بین ایران و عربستان سعودی به عنوان نیروی محرک مثبت عمل می‌کند. توسعه ارتباطات بین کشورهای خلیج فارس تحت تأثیر چین که مشتاق پیشبرد برنامه‌های عظیم سیاسی و اقتصادی «یک جاده، یک کمربند» است، در این زمینه از اهمیت خاصی برخوردار است.

پس از توسعه برنامه هسته‌ای ایران و تشکیل بستر پایدار روابط ایران-چین و ایران-هندوستان، آمریکا و اسرائیل نگران برهم خوردن برنامه‌هایشان برای وارد کردن ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به جمهورری اسلامی ایران شدند.

در این مورد، ایران دیپلماسی فعالی را در کشورهای عرب خلیج فارس دنبال می‌کند. وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران حسین امیر عبداللهیان در ماه ژوئن امسال برای بهبود روابط با کشورهای منطقه از قطر، عمان، کویت و امارات متحده عربی دیدار کرد. به این ترتیب ایران به تل آویو و واشینگتن نشان داد که نگران بحران روسیه-اوکراین است، که هدف دیپلماسی مؤثر آن تحکیم روابط چند جانبه با کشوهای پادشاهی خلیج فارس و خواهان تغییر سیاست‌های تقابلی به دیپلماسی صلح‌آمیز است.

اما فعالیت‌های ایران تنها به لیست مذکور کشورهای عربی در غرب آسیا محدود نمی‌شود. اخیراً اسرائیل و ایالات متحده درباره تغییر وضعیت بین ایران و اردن نیز اظهار نگرانی کرده اند و آن‌را به خاطر نزدیکی جغرافیایی امّان برای اسرائیل نگران کننده خواندند.

اریک مَندل، مدیر «شبکه اطلاعات سیاسی خاورمیانه»، مقاله‌ای در روزنامه هیل منتشر کرد و در آن هشدار داد هدف بعدی ایران در غرب آسیا می‌تواند بازسازی روابط با اردن باشد. در عین حال، کارشناسان آمریکایی معتقدند موقعیت تهران در اردن به خاطر رشد یهودی‌ستیزی و نیز مشکلات جدی اقتصادی به انداره کافی تقویت شده است. اگر تهران همکاری سازنده با امّان را بازسازی کند، تل آویو با چالش دیگری روبه‌رو خواهد بود.

آمریکا به قدرت رسیدن نیروهای طرفدار ایران در اردن را انکار نمی‌کند، جایی که ده‌ها هزار پناهنده فلسطینی در آن زندگی می‌کنند. طبیعتاً آن‌ها مواضع ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی دارند. به علاوه جماعت محلی، ایران را به عنوان مخالف پیگیر سیاست‌های ضد صهیونیستی و امپریالیستی می‌شناسد.

اردن برای امنیت اسرائیل اهمیت زیادی دارد، چون هم با عراق و سوریه مرز مشترک دارد، هم با سرزمین‌هایی که در سال ۱۹۶۷ در ساحل غربی از سوی اسرائیل اشغال شد. همان‌طور که گفته شد اسرائیل از ۹۰ ٪ آب شیرین رود اردن بهره‌برداری می‌کند و تنها ۱۰ ٪ آن به اردن می‌رسد، و این، رفتارِ اعراب را نسبت به دولت یهودی تغییر نمی‌دهد. عادی‌سازی روابط میان تهران و امّان برای نقشه‌های تهاجمی تل آویو و واشینگتن در منطقه غرب آسیا به معنای یک فاجعه است.

بنا بر این، ایران، ضمن حفظ مشارکت سازنده با بازیگران کلیدی جهان (چین، هند و روسیه)، از دیپلماسی فعال برای عادی ساختن روابط چند جانبه با کشورهای عربی در منطقه راهبردی خلیج فارس استفاده می‌کند. بر همین اساس، پویایی مثبت بین تهران و ریاض تأثیر سازنده‌ای بر مناسبات پادشاهی‌های عرب در همکاری با ایران به وجود آورده است.

این امر به معنای اتخاذ سیاست تهاجمی تهران علیه اسرائیل نخواهد بود، در صورتی‌که سیاست اسرائیل از رادیکالیسم صهیونیستی و مجری سیاست آمریکا در غرب آسیا به مسیر متقابلاً سودمند برای امنیت و صلح منطقه‌ای تغییر کند.