فروپاشی صهیونیسم

تارنگاشت عدالت

 

برگرفته از : روزنامه چپ

نویسنده: ایلان پاپه

۱۲ ژوئیه ۲۰۲۴

 

 

ایلان پاپه: حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را می توان با زلزله ای مقایسه کرد که یک ساختمان قدیمی را به لرزه درآورد

 

تَرَک‌ها قبلاً مشهود شده بود، اما اکنون می‌توان آن‌ها را در پایه‌های ستون نیز دید. آیا پروژه صهیونیستی در فلسطین، یعنی ایده تحمیل یک کشور یهودی بر یک کشورعربی، مسلمان و در خاورمیانه، اکنون بیش از ۱۲۰ سال پس از پیدایش، در آستانه فروپاشی قرار گرفته؟

 از نظر تاریخی، عوامل زیادی وجود دارد که می تواند یک کشور را سرنگون کنند. این عوامل می تواند ناشی از حملات مداوم کشورهای همسایه یا جنگ های داخلی مزمن باشد، یا ممکن است نتیجه فروپاشی نهادهای عمومی باشد که دیگر قادر به ارائه خدمات به شهروندان نیست.اضمحلال اغلب به عنوان یک فرآیند بطئی آغاز می شود که باعث تسریع و فروریختن سریع ساختارهایی می شود که زمانی جامد و استوار به نظر می رسیدند.

 مشکل شناخت سریع شاخص های اولیه است. من در اینجا استدلال خواهم کرد که این شاخصی‌ها در مورد اسرائیل واضح تر از همیشه مشهود است. ما شاهد یک روند تاریخی – یا بهتر است بگوییم، آغاز یک روند تاریخی هستیم – که احتمالاً به نابودی صهیونیسم ختم خواهد شد. و اگر تشخیص من درست باشد، ما وارد مرحله خطرناکی می شویم. زیرا همین که اسرائیل به گستردگی بحران پی برد، مانند رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی در روزهای پایانی خود، تلاش خواهد کرد تا با خشونت لجام گسیخته و مهارنشدنی آن را مهار کند.

۱. اولین شاخص تکه تکه شدن جامعه یهودی اسرائیل است، که در حال حاضر از دو اردوگاه رقیب تشکیل شده است که قادر به یافتن زمینه مشترک نیستند. این شکاف از ناهنجاری های تعریف یهودیت به عنوان ناسیونالیسم ناشی می شود. در حالی که در گذشته هویت یهودی در اسراییل چیزی بیش از موضوع بحث نظری بین گروه های مذهبی و سکولار به نظر نمی رسید، اکنون این امر به نبردی بر سر ویژگی فضای عمومی و کشور تبدیل شده است. این نبرد نه تنها در رسانه ها بلکه در خیابان ها نیز جریان دارد.

یکی از دو اردوگاه  را می توان “کشور اسرائیل” نامید. این کشور متشکل از یهودیان اروپایی نسبتاً سکولار، لیبرال و عمدتاً، اما نه منحصراً، از طبقه متوسط ​​اروپایی و فرزندان آنهاست که در تأسیس کشور در سال ۱۹۴۸ نقش اساسی داشتند و تا پایان قرن گذشته در آن کشور دارای موقعیتی غالب بودند. حمایت آنها از “ارزش های لیبرال دموکراتیک” به هیچ وجه تعهد آنها به سیستم آپارتاید را که به طرق مختلف بر تمامی فلسطینی های ساکن بین رود اردن و دریای مدیترانه تحمیل می شود، تغییر نمی دهد. آرزوی اساسی آنها این است که شهروندان یهودی در جامعه ای دموکراتیک و کثرت گرا زندگی کنند که اعراب در آن سهیم نباشند.

 اردوگاه دیگر “کشور یهودا” است که توسط شهرک نشینان در کرانه باختری اشغالی شکل گرفت. این کشور از حمایت فزاینده ای در داخل کشور برخوردار است و پایگاه رای دهندگانی را تشکیل می دهد که پیروزی نتانیاهو را در انتخابات نوامبر ۲۰۲۲ تضمین کرد. نفوذ آنها در رده های بالای ارتش و سرویس های امنیتی اسرائیل به طور تصاعدی در حال افزایش است. دولت یهودیه می خواهد اسرائیل را به یک حکومت دینی تبدیل کند که سراسر فلسطین تاریخی را در بر می گیرد و برای رسیدن به این هدف، آنها مصمم اند که تعداد فلسطینی ها را به حداقل برسانند و در فکر ساختن معبد سوم به جای مسجد الاقصی هستند.  اعضای آن معتقدند که با انجام این کار می توانند دوران طلایی پادشاهی های کتاب مقدس را احیا کنند. برای آنها، اگر یهودیان سکولار از پیوستن به این تلاش خودداری کنند به اندازه فلسطینیان بدعت گذار محسوب می‌شوند.

حتی قبل از ۷ اکتبر درگیری های خشونت آمیزی بین این دو اردوگاه وجود داشت. در هفته های اول پس از حمله، به نظر می رسید که آنها بر اختلافات خود در مواجهه با یک دشمن مشترک غلبه می کنند. اما این یک توهم بود. درگیری های خیابانی دوباره شعله ور شد و به سختی می توان تصور کرد که آشتی چگونه می تواند صورت گیرد. نتیجه محتمل تر در برابر چشمان ما قرار دارد.هم‌اکنون بیش از نیم میلیون اسرائیلی که کشور اسرائیل را نمایندگی می‌کنند از ماه اکتبر این کشور را ترک کرده اند که نشان می دهد این کشور از طرف یهودیه در حال جذب است. این یک پروژه سیاسی است که جهان عرب، شاید حتی کل جهان، در دراز مدت آن را تحمل نخواهد کرد.

۲. شاخص دوم بحران اقتصادی اسرائیل است. ظاهراً طبقه سیاسی هیچ برنامه‌ای برای ایجاد تعادل در امور مالی عمومی در بحبوحه درگیری‌های مسلحانه مداوم ندارد، به جز اینکه به طور فزاینده‌ای به کمک‌های مالی آمریکا اتکاء کند.  در سه ماهه پایانی سال گذشته، اقتصاد تقریبا ۲۰ درصد کاهش یافت. از آن زمان روند بهبودی بسیار ضعیف بوده است. بعید به نظر می‌رسد که تعهد ۱۴ میلیارد دلاری واشنگتن این وضعیت را تغییر دهد. برعکس، اگر اسرائیل بخواهد قصد خود را برای جنگ با حزب‌الله و همزمان با آن گسترش فعالیت‌های نظامی خود در کرانه باختری را  در زمانی که برخی کشورها – از جمله ترکیه و کلمبیا – تحریم‌های اقتصادی اعمال کرده‌اند، عملی کند، فشار اقتصادی حتی بدتر خواهد شد.

 این بحران با بی‌کفایتی وزیر دارایی “بزالل اسموتریچ”، که به طور مستمر به شهرک‌های یهودی‌نشین در کرانه باختری کمک می‌کند، ولی ظاهرا قادر به رهبری بخش خود نیست تشدید می‌شود. مناقشه بین دولت اسرائیل و دولت یهودیه و همچنین رویدادهای ۷ اکتبر باعث شده است که بخشی از نخبگان اقتصادی و مالی سرمایه‌های خود را به خارج از کشور منتقل کنند. کسانی که قصد انتقال سرمایه‌گذاری‌های خود را دارند، بخش قابل توجهی از ۲۰ درصد اسرائیلی‌هایی را تشکیل می‌دهند که ۸۰ درصد مالیات‌ها را پرداخت می‌کنند.

۳. سومین شاخص، افزایش انزوای بین المللی اسرائیل است که رفته رفته به یک کشور منفور تبدیل می‌شود. این روند قبل از ۷ اکتبر آغاز شده بود، اما از آغاز نسل کشی تشدید شده است، که در آرای بی سابقه دیوان بین المللی دادگستری و دیوان کیفری بین المللی منعکس شده است. پیش از این، جنبش جهانی همبستگی فلسطین می‌توانست مردم را به مشارکت در طرح‌های تحریم ترغیب کند، اما نتوانست چشم‌انداز تحریم‌های بین‌المللی را پیش ببرد. در اکثر کشورها، حمایت از اسرائیل از سوی تشکیلات سیاسی و اقتصادی تزلزل ناپذیر باقی ماند.

در این زمینه، تصمیمات اخیر دیوان بین‌المللی دادگستری و دیوان بین‌المللی کیفری – مبنی بر اینکه اسرائیل احتمالاً مرتکب نسل‌کشی می‌شود، اینکه باید تهاجم خود را در رفح متوقف کند و رهبران آن باید به دلیل جنایات جنگی دستگیر شوند – باید به عنوان تلاشی در نظر گرفته شود تا دیدگاه های جامعه مدنی جهانی را مدنظر قرار دهد  و نه صرفاً نظرات نخبگان بازتاب دهد. تریبونال‌ها حملات وحشیانه به مردم غزه و کرانه باختری را کاهش ندادند. اما آن‌ها به رساتر شدن انتقاد از دولت اسرائیل چه از پایین و چه از بالا کمک کردند.

۴. چهارمین شاخص مرتبط، تغییر و تحول در میان یهودیان جوان در سراسر جهان است. پس از وقایع نه ماه گذشته، اکنون به نظر می‌رسد که بسیاری حاضرند از رابطه خود با اسرائیل و صهیونیسم دست بکشند و فعالانه در جنبش همبستگی فلسطینیان شرکت کنند. جوامع یهودی، به ویژه در ایالات متحده، زمانی برای اسرائیل مصونیت موثری در برابر انتقاد فراهم کرده بودند. از دست دادن یا حداقل از دست دادن جزئی از این حمایت تاثیر بسزایی بر اعتبار  این کشور در جهان دارد. آیپک همچنان می‌تواند به صهیونیست‌های مسیحی که از آن حمایت کرده و به افزایش اعضای آن کمک می‌کنندتکیه کند، اما بدون یک گروه مهم انتخاب کننده یهودی، دیگر همان سازمان قدرتمند گذشته نخواهد بود. قدرت لابی در حال نابودی است.

۵. پنجمین شاخص ضعف ارتش اسرائیل است. شکی نیست که ارتش اسرائیل یک نیروی قدرتمند با سلاح های پیشرفته است. اما محدودیت های آن در ۷ اکتبر مشخص شد. بسیاری از اسرائیلی ها بر این باورند که ارتش بسیار خوش شانس بود زیرا اگر حزب الله در یک حمله هماهنگ شرکت می کرد، وضعیت می توانست به مراتب بدتر باشد. از آن زمان، اسرائیل نشان داده است که برای دفاع از خود در برابر ایران به یک ائتلاف منطقه ای به رهبری آمریکا نیاز فوری دارد. در حمله هشداردهنده [ایران] در ماه آپریل از حدود ۱۷۰ پهپاد و همچنین موشک های بالستیک و هدایت شونده استفاده شد. پروژه صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری به تحویل سریع مقادیر عظیم تدارکات نظامی توسط آمریکایی ها وابسته است که بدون آن نمی تواند حتی با یک ارتش کوچک چریکی در جنوب بجنگد.

 اکنون جمعیت یهودی اسرائیل به طور گسترده بر این باور است که این کشور آمادگی ندارد و قادر به دفاع از خود نیست. این امر منجر به فشار زیادی برای لغو معافیت از خدمت اجباری برای یهودیان افراطی ارتدوکس که از سال ۱۹۴۸ اجرا می‌شود شده است تا هزاران نفر آنها را به خدمت سربازی فرستاده شوند. این امر  در میدان جنگ تفاوت چندانی ایجاد نمی کند، اما نشان دهنده سطح بدبینی مردم نسبت به ارتش است – که به نوبه خود باعث تعمیق اختلافات سیاسی در داخل اسرائیل شده است.

۶. شاخص نهایی، تجدید انرژی در میان نسل جوان فلسطینی است. آنها نسبت به نخبگان سیاسی فلسطینی بسیار متحدتر، به طور ارگانیک مرتبط‌تر و در مورد دیدگاه های خود شفاف‌ترند. با توجه به جمعیت غزه و کرانه باختری که جزو جوانترین جمعیت جهان محسوب می‌شود، این نسل جدید تأثیر بسیار زیادی در روند مبارزات آزادیخواهانه خواهد داشت. بحث‌ در میان گروه‌های جوان فلسطینی نشان می‌دهد که آنها در جهت ایجاد یک سازمان واقعاً دموکراتیک کوشش می‌کنند – یا یک سازمان آزادیبخش فلسطین احیاء شده و یا سازمان کاملاً جدید دیگری – که چشم‌اندازی از رهایی را دنبال می‌کند که در تضاد با کارزار تشکیلات خودگردان فلسطین خواستار به رسمیت شناختن کشور است.  ظاهراً آنها راه حل یک کشور را به مدل بی اعتبار دو کشور ترجیح می دهند.

 آیا آنها می توانند پاسخی موثر به زوال صهیونیسم ارائه دهند؟ پاسخ به این سوال دشوار است. فروپاشی یک پروژه دولتی همیشه با با یک بدیل درخشان همراه نیست. در جاهای دیگر در خاورمیانه – در سوریه، یمن و لیبی – ما شاهد بودیم که نتایج آن چقدر خونین و طولانی بود. در این مورد، مسئله استعمارزدایی خواهد بود و قرن گذشته نشان داده است که واقعیت‌های پسااستعماری همیشه به بهبود شرایط استعماری منجر نمی‌شود. تنها اقدامات فلسطینی ها می تواند ما را به مسیر درست سوق دهد. من معتقدم که ادغام انفجاری این شاخص ها دیر یا زود به نابودی پروژه صهیونیستی در فلسطین منجر خواهد شد.وقتی که زمانش فرا رسید، باید امیدوار بود که یک جنبش آزادیبخش قوی وجود داشته باشد تا خلاء را پر کند.

 بیش از ۵۶ سال، آنچه «فرآیند صلح» نامیده می‌شد – فرآیندی که به جایی نرسید – در واقع مجموعه‌ای از ابتکارات آمریکایی-اسرائیلی بود که قرار بود فلسطینی‌ها به آن گردن نهند. امروز، استعمارزدایی باید جایگزین “صلح” شود و فلسطینی ها باید بتوانند دیدگاه خود را برای منطقه بیان کنند و در این حال نوبت اسرائیلی ها ست که به آن پاسخ دهند. این اولین بار در طی چندین دهه خواهد بود که جنبش فلسطینی رهبری طرح پیشنهادات خود برای فلسطین پسااستعماری و غیرصهیونیستی (یا هر نامی که این پیکر جدید نامیده شود) را عهده‌دار می‌شود. احتمالاً  از اروپا (شاید از کانتون‌های سوئیس و مدل بلژیکی) یا به‌طور مناسب‌تر، از ساختارهای باستانی مدیترانه شرقی، جایی که گروه‌های مذهبی سکولار شده به تدریج در گروه‌های قومی‌فرهنگی، در کنار هم در یک منطقه ادغام شدند، اقتباس شود.

 چه مردم از این ایده استقبال کنند و چه از آن بترسند، فروپاشی اسرائیل قابل پیش بینی شده است. این امکان باید به گفتگوهای بلندمدت در مورد آینده منطقه کمک کند. این موضوع زمانی در دستور کار قرار خواهد گرفت که مردم متوجه شوند تلاش یک قرن به رهبری بریتانیا و سپس ایالات متحده برای تحمیل یک کشور یهودی بر یک کشور عربی رفته رفته در حال پایان است. این تلاش به اندازه کافی موفق بود که جامعه ای با میلیون ها شهرک نشین ایجاد کند که بسیاری از آنها به نسل دوم و سوم تعلق دارند. اما حضور آنها  مانند زمانی که وارد شدند همچنان بستگی دارد به توانایی آنها برای تحمیل جبری اراده خود بر میلیون ها نفر از مردم محلی که هرگز از مبارزه خود برای تعیین سرنوشت و آزادی در سرزمین خود دست برنداشته اند. در دهه های آینده، شهرک نشینان باید این رویکرد را کنار بگذارند و تمایل خود را برای زندگی به عنوان شهروندان متساوی‌الحقوق در فلسطین آزاد شده و استعمار زدایی شده نشان دهند.

*ایلان پاپه مدیر مرکز اروپایی مطالعات فلسطین در دانشگاه اکستر است. او ۱۵ کتاب در مورد خاورمیانه و مسئله فلسطین منتشر کرده است.