ghodrat

قوی‌تر شدن ما دشمنان را عذاب می‌دهد

 
 
 
برگرفته از: وطن امروز
سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱
 
 
نامه مهم ۶۰۰ بانوی پزشک به دختران ایران زمین
 
 
 

در اغتشاشات اخیری که جریان آشوب و ضدانقلاب در کشور رقم زد، نوجوانان، بویژه نوجوانان دختر، قشری بودند که مورد توجه بسیار جریان ضدانقلاب قرار داشته و از همین رو مورد عملیات رسانه‌ای شدید رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین قرار گرفتند. ناامید کردن این قشر از آینده ایران اسلامی، از جمله اهدافی است که جریان ضدانقلاب آن را دنبال می‌کند. از همین رو ۶۰۰ نفر از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز کشورمان طی نامه‌ای از دختران نوجوان سرزمین‌مان خواستند برای آبادی ایران تلاش کنند.

متن نامه به شرح زیر است:

رها، بهار، فاطمه، ریحانه، ستایش…

نامت را نمی‌دانیم اما حتما مثل یکی از همین نام‌ها، زیبا و دوست‌داشتنی است. ما تو را دیده‌ایم… در راه مدرسه وقتی با دوستانت با هیجان راه می‌روی و داستان سریالی را که دیشب دیده‌ای برای‌شان تعریف می‌کنی. وسط میهمانی خانوادگی وقتی مدام شالت را مرتب می‌کنی و دنبال آینه قدی می‌گردی که خیالت از تناسب لباس‌هایت راحت شود. در سرویس مدرسه، وقتی سر و صدای تو و دوستانت، رنگ ترافیک پشت چراغ را عوض می‌کند و سرزندگی را روی سر و صورت ماشین‌های خسته و راننده‌های کلافه‌اش می‌پاشد. در جمع هم‌کلاسی‌هایت، وقتی از کلاس زبان برمی‌گردی و بین جمع پر سر و صدای آنها ساکتی، چون حس می‌کنی گاهی پوششت، رفتارت و نگاهت با آنها فرق دارد اما دلت می‌خواهد با‌هم بمانید. تو هم احتمالا ما را دیده‌ای… در ساختمان پزشکان سر خیابان، در بیمارستان، وقتی برای عیادت مادربزرگ رفته بودی، در برنامه‌ تلویزیونی‌ای که مادرت پیگیرش است و هر روز یکی از همکاران ما سوالات پزشکی را جواب می‌دهد. ما، همسن و سال تو بودیم که رؤیای پوشیدن این روپوش سپید به سرمان زد. روزها و شب‌ها را برای ساختن این رؤیا به هم دوختیم و بالاخره یک روز اسم‌مان را بین قبولی‌های دانشگاه پیدا کردیم. چقدر پدر و مادرهای‌مان و حتی پدربزرگ و مادربزرگ‌های‌مان خوشحال بودند. در خاطره‌ جوانی‌ و کودکی‌شان خانم دکتر‌های زیادی پیدا نمی‌شدند. مادربزرگ‌‌های‌مان خیلی از دردهای‌شان را یا به خاطر مسافت طولانی تا نزدیک‌ترین پزشک تحمل کرده بودند یا از خجالت مطرح کردنش با آقای دکتر هندی، دم از دردشان برنیاورده بودند اما حالا نوه‌های‌شان را می‌دیدند که تا چند سال دیگر، یک خانم دکتر واقعی می‌شدند. در دانشگاه، ما هیچ کم از پسرها نداشتیم، نه تعدادمان کمتر بود، نه توانایی‌مان. حتی استادهای خانم هم چندان کمتر از آقایان نبودند. خانم‌هایی اغلب جوان که تخصص‌‌ و فوق‌تخصص‌شان را در سال‌های پس از انقلاب گرفته بودند. بین همکلاسی‌های‌مان، از هر شهر و شهرستانی پیدا می‌شد. پدر و مادرها با خیال آسوده دختر‌ان‌شان را روانه‌ دانشگاه کرده‌ بودند تا نسل بعدی خانم دکترها پرتعدادتر باشند. حتی کم نبودند دانشجوهای دختر خارجی که سطح علمی دانشگاه و امنیت ایران آنها را به کشور ما کشانده بود. ما در دانشگاه‌های همین کشور درس خواندیم، پزشک شدیم، جراح، چشم‌پزشک، متخصص قلب و زنان، دندانپزشک و داروساز شدیم. کشیک‌های طولانی را از سر گذراندیم، دور از خانه و خانواده‌های‌مان دردهای مردان و زنان و کودکان فارس و گیلک و کرد و لر و ترک و بلوچ و عرب را درمان کردیم. روزهای پراضطراب کرونا را کنار مردم‌مان ماندیم‌. دارو و واکسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در کنفرانس‌های بین‌المللی شرکت کردیم و البته هیچ جا را برای بودن و بالیدن، امن‌تر و آزادتر از سایه‌ پرچم میهن‌مان نیافتیم. 

عزیز دلم!

این سال‌ها ساده نگذشت. آنها که عمری از ضعف ما سود برده بودند، تمام تلاش‌شان را کردند. برای چه؟… تا باور کنیم «نمی‌شود»، «نمی‌توانیم». قوی‌تر شدن ما آنها را عذاب می‌داد. ما ظریف‌ترین جراحی‌ها را انجام می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی ناتوان مانده است. ما در دانشگاه درس می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی محدود شده است. ما مقاله‌های‌مان را در کنفرانس‌های جهانی ارائه می‌دادیم، آنها می‌گفتند زن ایرانی حق پیشرفت ندارد. ما در کنار همه‌ اینها مادر بودن را انتخاب می‌کردیم، آنها می‌گفتند مادری را به زن ایرانی تحمیل می‌کنند. می‌خواهند نگذارند تو، ما و هزاران زن قوی و بالنده‌ دیگر را ببینی. می‌دانی؟ آنها هر روز از توان خودشان ناامیدتر می‌شوند اما روی اراده‌‌ تو حساب کرده‌اند. می‌دانند اراده‌ شگفت‌انگیز دختر ایرانی، ریشه در شجاعت و ظلم‌ستیزی‌ و آزادی‌خواهی‌اش دارد. فقط یک راه برای‌شان مانده: اینکه تحریف کنند. چه را؟ معنای آزادی و ظلم‌ستیزی را؛ آنقدر که نیروی اراده‌ تو، چرخ اهداف پلید آنها را بچرخاند. یقین دارم تسلیم‌شان نمی‌شوی. تو گوهرشادی، بااراده؛ مرضیه دباغی، شجاع؛ عصمت احمدیانی، آزاده؛ تو دکتر محبوبه‌ افرازی، دکتر عزت‌الملوک کاووسی، دکتر طلایه‌ بیگ‌زاده، دکتر زهرا خدابنده‌لو و دکتر شیرین روحانی‌راد…یقین دارم تو مثل هزاران هزار دختر دیگر ایران، قوی و آزاداندیش می‌مانی. تو غوغا می‌کنی و ایران را همچنان قوی، مستقل، امن و آزاد نگه می‌داری. 

دوستدار تو

جمعی از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز ایران اسلامی