چین

چین از منظر اجتماعی – اکولوژیکی

 
تارنگاشت عدالت
 
 
نویسنده: ژوزف بائوم
برگرفته از: اوراق مارکسیستی
دسامبر ۲۰۲۲
 
 

وضعیت عمومی  اکولوژیکی در چین در حال حاضر تقریباً در مرز  بسیاری از محدودیت‌های زیست‌محیطی با خطر از دست رفتن تعادل قرار دارد. یک فاکتور اجتماعی زیست‌محیطی  مرکزی که در پایین دقیق‌تر به آن خواهیم پرداخت، این است:  سطح سرانه زمین قابل کشت در چین امروز کمتر از یک سوم  حدمتوسط در سطح جهان می‌باشد، مع‌هذا تامین غذایی شهروندان را تضمین می‌‌کند. منابع آبی  سرانه معادل یک چهارم حدمتوسط در سطح جهان است. سطح جنگل‌ها در اذاء هرشهروند نیز یک چهارم حد متوسط در سطح جهان است. تولید سالانه چوب نیز یک ششم حدمتوسط جهانی است.

مشخصات ویژه اصلی دیگر  چین  از منظر اجتماعی-زیست‌محیطی تراکم شدید جمعیت  و فعالیت‌های اقتصادی  در مناطق وسیع  شرق کشور، کمبود آب در شمال و مبارزه علیه پیشروی کویر، پیامدهای بهداشتی ناشی از استفاده شدید از مواد کربنی، کیفیت نازل  آب‌های زیرزمینی و جاری و صدمات زمین است.

آیا چین بزرگترین  نیروی محرکه در تغییرات اقلیمی است؟
چین در حال حاضر بزرگترین انتشار دهنده گازهای گلخانه‌ای است که البته جای تعجب هم نیست زیرا همان‌طور که می‌دانیم این کشور از نظر جمعیت بزرگترین کشور جهان می‌باشد. مقدار سرانه آن در مقایسه با دیگر کشورها گویا تر است و بنا بر آن  برون‌فرست سرانه گازکربنیک و گازهای گلخانه‌ای چین در حال حاضر تقریباً معادل حجم تولید شده در آلمان است. اتحادیه اروپا  روی‌هم رفته کمی از چین عقب‌تر است ولی ژاپن و به ویژه ایالات متحده آمریکا  با فاصله زیاد از چین جلوتراند. با تعدیل صادرات (بسیاری از برون‌فرست‌ها که ناشی از تولید  محصولات مصرفی  برای صادرات است) تراز چین به روشنی  بهتر  از آب درمی‌آید.

و در نهایت مصرف سرانه قیاس عادلانه‌ای نیست. منصفانه این است که  بادرنظر گرفتن  قاعده مسبب اصلی، مسئولیت تاریخی برای  حجم کل گازهای گلخانه‌ای جمع‌آوری شده در آتمسفر را جستجو کنیم. از آغاز انقلاب صنعتی‌ تا سال ۲۰۱۷ تقریباً ۱۳٪ گازهای  گلخانه‌ای انباشته شده محصول چین که ۱۹٪ جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد و ۲۵٪ محصول ایالات متحده آمریکا که ۴٪ جمعیت جهان و ۲۲٪ محصول اروپا که ۶،۵٪ جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد، است. اگر  درجه  موتوریزه‌کردن چین را با ایالات متحده آمریکا و اروپا مقایسه کنیم، درجه آلایندگی محیط  بهتر محسوس می‌شود، که در آلمان  در سال ۲۰۱۹ در مقابل هر ۱۰۰۰ شهروند ۵۶۸ خودرو، که حدمتوسط اتحادیه اروپاست، بود. درجه موتوریزه‌شدن در چین در سال ۲۰۱۹ با ۱۷۹ خودرو، یک سوم آن بود. (در ایالات متحده ۸۳۸ و در هندوستان ۲۲).

«زمین» در جبهه‌های مختلف زیر فشار
زمین (بارور) نه تنها یک فاکتور اصلی برای تولید مواد  غذایی‌است، بلکه  از نظر حفاظت آب و هوا نیز یک انباشتگاه فراموش شده کربن می‌باشد.

از دست دادن زمین در زمینه یادشده چینی (یک سوم حدمتوسط سرانه در جهان) پیامدهای  تاثیرگذاری به دنبال دارد. و زمین از جهات مختلف زیر فشار قرار دارد:  از بین رفتن آن در اثر شهرک سازی و یا فعالیت‌های اقتصادی، در اثر تبدیل به کویر و فرسایش، به دنبال تنزل کیفیت در اثر شیمیایی‌سازی و تاثیرات دیگر، در اثر کاهش آب‌های زیرزمینی ناشی از استفاده بی‌رویه، در اثر تولید  فزاینده گوشت و در آخر  در اثر  تهدیدات فزاینده در اثر خشکسالی و آبگرفتگی ناشی از تغییرات آب و هوا.

تکامل و توسعه مشخص بخش مستغلات  و استفاده از زمین  نقاط ضعف تکامل در چین بود. در اینجا همیشه مناقشات و مبارزات جدی بسیاری صورت گرفته است. در کنار اهمیت تامین و تضمین مواد غذایی، سیاست حفاظت از زمین در چین، دارای اهمیت آب و هوایی زیادی شده، که مانند تقریباً تمام کشورهای دیگر  مدتها  در اقدامات  سیاسی  روشنی بازتاب نیافت.

«گسترش داخلی» تاریخی
برای درک بهتر، نگاهی به گذشته سودمند به نظر می‌رسد: تاریخ‌شناسان بورژوایی  هنوز متعجبند که  چرا پس از سفرهای دریایی ناوگان‌های بزرگ چینی به فرماندهی آدمیرال ژنگ‌هه تا افریقا در اوایل قرن ۱۵مانند قدرت‌های اروپایی، سیاست کشور‌گشایی اعمال نگردیده بود. یکی از فاکتورهای اصلی در سنن کهنه استفاده از طبیعت  و یا شکل‌بخشیدن ویژه  تکامل اجتماعی اکولوژیکی مناطق روستایی بود.

لنگه سیاست کشورگشایی اروپا (توسعه در خارج)می‌توان  قرن‌ها در چین شاهد «توسعه در داخل» بود که «داخل» در واقع طبیعت را در نظر داشت. این برخورد به  اقتصاد کشاورزی  که نیازمند کار  و زمین زیاد است، از مدتها پیش بیشتر به باغبانی شباهت داشت. در چین تمرکز بیشتر روی بهره‌وری زمین بود؛ چرخه مواد مغذی و انرژی برای افزایش حجم محصول در اذاء هرواحد، بهینه شد، در حالی که در اروپا در نهایت بهروری  کار افزایش یافت تا بازده هرواحد از نیروی کار به حداکثر برسد.

هزاران سال سیستم‌های اکولوژیکی  متعادل  ماند
به برکت تداوم طولانی تمدن، یادمانده‌های دانش کشاورزی در مورد  چرخه‌های اکولوژیکی که دارای قدمت طولانی است سبب شد که  به ویژه  زمین برای تولید مواد غذایی حفظ شود  و تداوم طولانی  کشاورزی  چین را برای هزاران سال مقدور سازد. و در این راه  به هیچ وجه نباید شرایط مشخص کار  و زندگی  نادیده گرفته می‌شد.

چین دارای سابقه طولانی در تخریب  زیست‌محیطی، به ویژه  ناشی ازجنگل‌زدایی گسترده در اثر  «گسترش و توسعه درونی» ولی در عین‌حال سابقه غلبه مشترک بر  بحرا‌ن‌های حیاتی و برقراری تعادل می‌باشد. مناطقی که با خشکسالی و یا آبگرفتگی و یا قحطی روبهرو می شدند، حتی‌الامکان از طریق مرکز توسط مناطق دیگر مورد حمایت قرار می‌گرفتند. این یک پدیده تقریباً نادر در سطح جهان است که با وجود تمام فروریختن‌ها چه در زمینه فرهنگی و چه تمدنی طی هزاران سال، یک منطقه نسبتاً بزرگ توانست مداوم برقرار بماند. البته موارد استثنایی چون مناطق بادرُفتی نیز موجود است.

تراکم در زمان و مکان
درایالات حومه دشتهای ژجیانگ در جنوب تا پکن در شمال  در منطقه‌ای به وسعت فرانسه و کشورهای بِنِلوکس بیش از نیم میلیارد انسان یعنی بیشتر از جمعیت  اتحادیه اروپا زندگی می‌کنند. تقریباً می‌توان گفت در شرق چین، یعنی  در شرق «خط Heihe-Tengchong» در کمتر از نیمی از مساحت چین، بیش از ۹۰٪ جمعیت متمرکز شده است. این تراکم  یک فاکتور مهم  اجتماعی اکولوژیکی است.

در این تراکم که بر خلاف  هندوستان در  قرن ۱۹  نیز برجسته‌ بود، در دهه‌های اخیر صنعتی‌سازی و رشد تاریخی بی‌نظیر نیز اضافه شد.  این امر به ویژه آبادسازی  را تشدید کرد و به طور کل  به تراکم زمان و مکان انجامید که از طریق آن فرآیندهای اجتماعی در «گذشت زمان» قابل ملاحظه بود و  دیده شد. اما ممکن نبود پیامدهای  اکولوژیکی  آن را متراکم کرد، بلکه  این اثرات  طبق قانون طبیعت  چندین برابر، حتی تصاعدی بر سیستم اکولوژیکی تاثیر می‌گذارد. ایجاد  پایه‌های اقتصادی  و از جمله  زیرساخت‌های یک جامعه  صنعتی (مطابق با مدلی که تاکنون در سطح جهان دنبال شده)مصرف شدید منابع را ایجاب می‌کندو اغلب به ضرر سیستم اکولوژیکی است. به ویژه یک «کارخانه‌جهانی» به شدت نیازمند استفاده از مواد  و در نتیجه  مولد فوق‌العاده برون‌فرست(در آب، هوا و زمین) می‌باشد، که در نتیجه با استفاده بیش از حد منابع طبیعی و فعالیت‌های اقتصادی متراکم بعضاً اثرات ویران‌سازی در طبیعت و بهداشت به جای نهاده است.

علاوه برآن  بخش قابل توجهی  از برون‌فرست‌ها ناشی از مواد خام وارد شده است. چین به طور کلی دارای منابع فراوانی است ولی نسبت به جمعیت این منابع زیاد نیست. صنعتی‌سازی و آباد سازی  پرجمعیت‌ترین کشور جهان، به عنوان  یکی از  مهم‌ترین تولیدکنندگان  و در سطح جهان چین را به عنوان یکی از بزرگترین مصرف‌کنندگان و تجارت با منابع  را به  عنوان یک تقاضاکننده مهم  در بازارهای مواد خام تبدیل کرده است. در حالی که کشورهایی که  چین امروز آنها را «نواستعماری» معرفی می‌کند، مدتهای طولانی  برای ایجاد اساس  جامعه صنعتی به قول چینی‌ها  منابع را در سطح جهان تحت شرایط استعماری  در اختیار خود می‌گرفتند، باید چین امروز  مواد خام خود را  متناسب با بازار تهیه کند و این بازارهای موادخام در سطح جهان  اغلب زیر نظر انحصارات چند قطبی قرار دارد و مبارزه رقابتی سختی در بین آنها حکمفرماست. کنسرنهای مواد خام  از موقعیت انحصاری چند قطبی خود بی‌رحمانه سوءاستفاده می‌کنند.

لطمات شدید آب و هوایی با ابعاد تهدیدکننده
 از همان دهه‌های اول حیات جمهوری خلق چین، در این کشور نیز مانند  دیگر کشورهای سوسیالیسم واقعی خطاهای  اکولوژیکی متعددی صورت گرفت، هرچند که  گرایشات مثبتی چون  بازیافت اجباری (مواد زائد را به مواد  سودمندتبدیل کنیم!) نیز وجود داشت.

با تشدید صنعتی سازی  کشور در دهه ۱۹۹۰ این لطمات  از نظر ابعاد  فاجعه‌بار شد. مکانیسم‌های بازار  برای  «سوسیالیسم با خصوصیات چینی» در حال حاضر، بسیار قابل توجه است. البته این مکانیسم‌ها در درون  نظم کلی محدود گردیده است ولی نهایتاً ما شاهد عملکرد  قانون ارزش به زعم مارکس هستیم. کتاب “آریگی” Arrighi با نام «آدام اسمیت در پکن»  کماکان  متن روشنگرانه‌ای در مورد چین است.

فعلاً هنوز مسئله بر سر افزایش ارزش سرمایه (هرچند هم که تنظیم شده باشد) و بسط و گسترش آن به خارج و یا ادغام  چین در  زنجیره جهانی تولید ارزش سودمند  است. مسئله برسر  برونی‌سازی و یا مرز زدایی مخارج مطابق با سیستم اکولوژیکی “پولانی” Polany است. ولی در سال‌های اخیر کوشش برای  تنظیم کردن این فرآیندها شدیدتر شده است.
ولی محاسبات جای تعجبی باقی نمی‌گذارد که در ارزیابی پولی، آسیب‌های وارده خارجی به پایه و اساس زندگی در چین، بخش قابل توجهی از  نرخ رشد تولید ناخالص ملی در دهه اخیر را خنثی می‌کند. تخمین‌های متفاوت،  کاهش نرخ رشد تولید ناخالص را بین ۲ تا ۱۰درصد (!) تعیین می‌کند. در واقع اگر در ارزیابی لطمات زیست محیطی طی ۴۰ سال گذشته فرضیات مشخصی را مد نظر قرار دهیم از رشد واقعی چیزی باقی نمی‌ماند. هرچند که شیوه ارزیابی پولی لطمات زیست‌محیطی قابل بحث است، با این حال  لطماتی که در دراز مدت  بدنبال  مشخصات نامبرده اجتماعی اکولوژیکی وارد آمده، اهمیت حیاتی برای  بخش‌های وسیع جامعه چین را قابل پیش‌بینی می‌کند.

چین، ترمزکننده سیاست‌های آب و هوایی؟
در اغلب رسانه‌های غربی،  چین در گذشته و حال به عنوان  عامل ترمزکننده در  تعاملات آب و هوایی معرفی می‌شود و مدام  فقدان پیش رفت در  سیاست‌های خود با اشاره به چین توجیه می‌گردد. در حقیقت چین مانند اغلب کشورها با  اشاره به مسئولیت تاریخی در آغاز حاضر نبود  اهداف کاهش مطلق  الزام‌آور برای دستیابی به اهداف پاریس را بپذیرد. ولی آن‌چه که معمولاً درنظر گرفته نمی‌شود این واقعیت است که به اعتراف بنیاد آلمانی آدنائور، چین حقیقتاً از چندین سال پیش« یک سیاست آب و هوایی بلندپروازانه در سطح ملی دنبال می‌کند» چین مدتهاست که اساساً به این نتیجه رسیده  که اقتصاد -کم کربن- به نفع کشور است.

هدف رسمی  کشور این است که اوج گازهای گل‌خانه‌ای  تا سال ۲۰۳۰ پشت سر نهاده  شده و  کربن خنثایی تا حداکثر ۲۰۶۰ تحقق یابد. از منظر جهانی  این هدف خیلی ناچیز به نظر می‌رسد ولی در نظر داشته باشید که این هدف «حداکثر»  تا این تاریخ منظور گردیده است. ولی اگر پرنسیپ «مسئولیت  مشترک ولی  تقسیم شده »  که در کنفرانس جهانی در ریو در سال ۱۹۹۲ مطرح شد، تحقق یابد و کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری وظایف خود در قبال انباشت تاریخی گازهای گلخانه‌ای  خود را به انجام رسانند،  در آن صورت وضعیت کاملاً متفاوت خواهد بود.

تغییرات آب و هوایی به ویژه به چین لطمه می‌زند…
چین  بیش از حد معمول از تغییرات آب و هوایی متاثر خواهد شد و هم اکنون نیز متاثر شده است. افزایش بیش از حد دما در شمال چین گرایش حاد موجود به سمت خشک‌سالی و گسترش مناطق کویری را تشدید می‌کند.  انتقال منطقه دمایی و  گیاهی  به سوی شمال، پیامدهای سنگینی  برای کشاورزی که هزاران سال، به ویژه در رابطه با در دسترس بودن معادن آب،  خیلی حساس خود را وفق داده، به همراه خواهد داشت. معضل کمبود آب در شمال کشور که تا امروز حل نشده، به شدت مورد نظر است.  برای جنوب کشور باران‌های شدید و آبگرفتگی  و برای بسیاری از شهرها موج گرمای  شدید پیش‌بینی می‌شود. مناطق ساحلی با تراکم شدید جمعیت مثل منطقه شانگهای احتمالاً با بالاآمدن سطح دریا با مشکل روبه رو خواهند شد.

… ولی نباید به چین کم بها داد.
ولی چین دارای توانایی‌های مشخصی  در مقابله با چالش‌های  تغییرات آب و هوایی است: گوناگونی نسبتاً زیاد  اکولوژیکی  ظرفیت  تطبیق دادن را افزایش می‌بخشد. «سرمایه اجتماعی» که در دوره‌های تاریخی گذشته توانایی اقدام مشترک در بحران‌ها را فراهم می‌کرد، می‌تواند  تطبیق اجتماعی را  تسهیل نماید. تاثیرات ملموسی که در مناطق مختلف به چشم می‌خورد،  فشار برای اقدامات واکنشی را افزایش می‌بخشد. علاوه برآن چین دارای ابزار لازم برای تحول  موثر اجتماعی-اکولوژیکی و اهداف کوتاه-، متوسط- و دراز مدت  و همین‌طور سیاست‌های راهبردی که در چین وجود دارد، می‌باشد، که  ریشه در آگاهی تاریخی و تفکر نسبتاً دراز مدت دارد.

چین می‌تواند امتیازاتی برای نوآوران«پیشگام» در زمینه  محیط زیست در سطح جهان  فراهم کند، به ویژه این‌که می‌تواند از وسعت و مزایای بازارهای داخلی بهره‌مند گردد. این امر با  «کنترل ماکرو»ویژه  و کارای اقتصاد اجین می‌گردد، که می‌تواند تحولات عمیقی  را از طریق  توسعه سریع زیرساخت‌ها، سیاست‌های بهره‌دهی و ارزی، تقویت صادرات، تقویت فناوری در بخش‌های مشخص، هدایت شرکت‌های زیر نظر دولت در بخش‌های کلیدی، نسبتاً بسیار سریع مقدور سازد.

در چین کسی  در مورد این‌که شرایط اقلیمی در حال تغییر است، تردیدی ندارد. هرکس که توفان‌های شن را در  پایتخت چین تجربه کرده باشد، دلیلی برای تردید ندارد. رهبری چین  اساساً دانش محور عمل می‌کند. محافل رهبری ‌کننده چین از معضلات اساسی آب و هوایی  آگاه است. آنها می‌دانند که غلبه بر  تغییرات آب و هوایی  به نفع منافع حیاتی ملی این کشور می‌باشد و احتمالاً امکانات زیادی برای تجارت پدید خواهد آورد.  علاوه براین چین  بسیار وابسته به واردات نفت و گاز است  و همه اینها  معضل امنیتی به شمار می‌رود.

ذغال سنگ: فیلی در میدان
 دو سوم انرژی  مورد نیاز این کشور وسیع تا چندی پیش توسط ذغال سنگ تامین می‌شد که به ویژه شرایط سختی را به وجود می‌آورد. رشد سریع اقتصادی طی ۲۰ سال اخیر در چین تولید و مصرف  ذغال سنگ را چندین برابر کرده بود. تولید ذغال سنگ در نیمه اول سال‌های ۲۰۰۰  دوبرابر شد  و تا سال ۲۰۱۳ تقریباً باز دوبرابر گردید. از آن زمان به بعد مصرف ذغال سنگ در سطح بالایی صورت می‌گیرد. از این رو سهم  مصرف ذغال سنگ چین تقریباً نیمی از مصرف ذغال سنگ در سراسر جهان است.

برعکس نفت و گاز، ذغال سنگ عمدتاً از معادن بومی کشور تهیه می‌شود  و آنهم برای مدتی  نسبتاً دراز ، هرچند که سهم ذغال سنگِ مرغوب  بسیار محدود است. در عین حال ذغال سنگ  بزرگترین معضل زیست محیطی چین به ویژه به دلیل پیامدهای بیمارکننده آن را تشکیل می‌دهد. پدید آمدن مه‌دودها در ابعاد وسیع که در اثر برون فرست خودروها تشدید می‌شد به ویژه در شمال چین  تاحدی به رشد آگاهی  مردم در مورد  این معضل کمک کرد و در نتیجه دولت را به اتخاذ تصمیم مجبور ساخت.

    و در ضمن  تعداد  سوانح در صنایع معدن ذغال سنگ  که به کشته شدن کارگران منجر ‌می‌شد تا ۱۵ سال پیش بسیار  زیاد بود وسالانه  بالغ بر  چندین هزار کارگر در سال می‌شد. در سال‌های اخیر به دنبال اقدامات تامین امنیت کاری و  تکامل فناوری این رقم به تقریباً هزار نفر در سال کاهش یافته است.

مصرف ذغال سنگ  در چین در سال‌های  ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ هرسال کمتر شد ولی برعکس مصرف گاز و نفت که نسبتاً کم بود، افزایش پیدا کرد. مصرف سرانه ذغال سنگ در چین تا شکوفایی  تولید گاز شیل مدتها  تفاوت چندانی با مصرف ذغال سنگ در ایالات متحده آمریکا نداشت. مصرف سرانه ذغال سنگ در چین را می‌توان با مصرف سرانه آن در روسیه، لهستان و یا چکای مقایسه کرد. البته  چین در مقایسه با کشورهای دیگر به مراتب از گزینه‌های انتقال کمتری برخوردار است و مثلاً چوب به عنوان  ماده انرژی‌زا  کربن خنثی نقش بسیار ضعیفی را در این کشور ایفاء می‌کند.

به هرحال  نیروگاه‌های ذغال سنگی نوینی ساخته می‌شود و مدرنیزه می‌گردد ولی همان‌طور که شی‌جین‌پینگ در سپتامبر  ۲۰۲۱ در مجمع عمومی سازمان ملل تاکید کرد این کشور در خارج  دیگر نیروگاه‌های ذغال سنگی  جدید تولید نخواهد کرد.

مساعی فوق‌العاده  ولی هنوز ناکافی
روی‌هم رفته  یک نمونه  بسیار مثبت، پیش‌آهنگی چین در  زمینه تحرک الکتریکی است. چین در رسیدن به سقف تعیین شده، در جهان پیش‌تاز است.

یک معضل ویژه مسئله تولید فولاد است که بیشترین برون فرست را ایجاد می‌کند. سهم جهانی چین  تقریباً ۵۰٪ است. حداکثر تولید در رابطه با برون فرست محاسبه شده اخیراً از سال ۲۰۲۵  به ۲۰۳۰ موکول گردید، البته هنوز بحث و گفتگو  و پیشنهاد از طرف  شرکت‌های بزرگ ادامه دارد.

افزایش کارایی انرژی، کاهش تامین انرژی کربنی، استفاده فزاینده از  انرژی‌های تجدید‌پذیر و افزاش سهم  برق در بخش انرژی  اهداف عمده  برای سال‌ها و دهه‌های آینده است.  
سیاست آب‌و هوایی چین در واقع پس از سال ۲۰۰۸ به عنوان پاسخ کینزی به بحران، شتاب گرفت. توسعه و تکامل شبکه گسترده قطارهای با سرعت بالا  که در جهان بی‌نظیر است، نماد این  سیاست می‌باشد.

در ۵ سال گذشته در  شهرهای بزرگ به ویژه در اثر جایگزینی  ذغال سنگ توسط گاز و فناوری  احتراقی، کیفیت هوا  برای شهروندان نسبتاً به طور محسوسی  تغییر یافته هرچند که روی‌هم رفته هنوز  کیفیت هوا گهگاه  دارای درجات  تامل‌برانگیزی است.

به طور نسبی  سهم ذغال سنگ  در تامین انرژی عمومی  چین کاهش می‌یابد. سهم ذغال سنگ در ترکیب انرژی اولیه در سال ۲۰۱۸ بالغ بر ۵۹٪ بود (نفت ۱۹٪، گاز ۸٪، انرزی غیر فسیلی از جمله نیروگاه اتمی ۱۴٪)  سهم انرژی فسیلی مجموعاً ۸۶٪ بود. در سال ۲۰۱۰ سهم ذغال سنگ هنوز ۸۰٪ بود. در اطریش منباب مثال سهم انرژی فسیلی روی‌هم باوجود شرایط به مراتب مناسب‌تر (کوه و جنگل و رودخانه و نیروگاه‌های ذخیره‌سازی و شرایط بهتر برای  انرژی زیست‌زا) دو سوم بود.

چین قهرمان انرژی‌های تجدیدپذیر
 چین در بخش  انرژی بادی در سطح دنیا اول است و یک سوم ظرفیت جهانی را به خود اختصاص داده است. در سال ۲۰۱۸ تقریباً ۵٪ تولید برق چین  و ۱۰٪  ظرفیت برق نصب شده از انرژی بادی تامین می‌شد.

در سال ۲۰۱۸ تقریباً ۳٪  تولید برق چین و ۹٪ ظرفیت برق این کشور از انرژی خورشیدی تامین می‌شد. چین با  برخورداری از بیش از یک سوم ظرفیت جهانی انرژی خورشیدی دارای رتبه اول است. در سال  ۲۰۱۸ تقریباً ۴۵٪ سرمایه‌گذاری در ظرفیت انرژی خورشیدی در سطح جهان در چین صورت گرفته بود. چین همین طور در  صنایع انرژی خورشیدی نیز دارای رتبه اول در جهان است. در سال ۲۰۱۸ تقریباً دوسوم تولید پنل‌های خورشیدی در چین صورت گرفت.

توسعه و تکامل صنایع انرژی خورشیدی و به ویژه فتوولتائیک در رابطه مستقیم با امتیازاتی که برنامه‌های دولتی ارایه می‌کند، قرار داشت. تولید انبوه در چین، در نتیجه منجر به کاهش آشکار قیمت‌ها از طریق منحنی یادگیری در بازار فتوولتائیک و در نتیجه  رقابت‌پذیری در بخش انرژی خورشیدی که از ده‌ها سال پیش آرزو می‌شد، گردید. ۷۰،۶٪سطح صفحه‌های خورشیدی برای  انرژی خورشیدی-دمایی (به ویژه برای آماده ساختن آب گرم) در چین قرار دارد.

چین امروز  در زمینه انرژی‌های تجدیدپذیر بزرگترین تولیدکننده، صادر کننده و تعبیه‌کننده  صفحه‌های خورشیدی، نیروگاه‌های بادی، باتری و خودروهای الکتریکی در سطح جهان است. همین‌طور در رابطه با فناوری، چین با بیش از ۱۵۰ هزار پتنت برای انرژی‌های تجدید‌پذیر  (۲۹٪ در سهم در جهان) در راس کشورها قرار گرفته است.  چین در تولید انرژی‌های تجدید‌پذیر ۳۰٪ سهم جهان را داراست.

ولی چین تقریباً در تمام  بخش‌های  انرژی (ذغال سنگ، گاز، انرژی هسته‌ای، نیروگاه‌های آبی، همین‌طور باد و فتوولتائیک و هم‌چنین هیدروژن) دارای برنامه‌های گسترده است.