مونرو

۲۰۰ سال دکترین مونرو

 

تارنگاشت عدالت

 

برگرفته از: کمینترن
۲ دسامبر ۲۰۲۳

 

 

دقیقاً ۲۰۰ سال پیش، یعنی روز ۲ دسامبر ۱۸۲۳، رئیس جمهور ایالات متحده، جیمز مونرو (که به زعم ویکی پدیا «آخرین رئیس جمهور از نسل موسسان» محسوب می شود) سخنرانی معروف خود را در مورد وضعیت ملت ارائه کرد که بعد از طرف کنگره به عنوان دکترین مونرو به تصویب رسید. بنابر این دکترین، آمریکای لاتین، یا به‌طور دقیق‌تر: همه کشورهای شمال و جنوب آمریکا، «حیاط خلوت» و منطقه مداخله نظامی-سیاست خارجی واشنگتن اعلام شد، که به نحوی وقیحانه و خاص، که به قول  آلفرد هویس فقط می توان آن را با خودبرتر بینی امپراتوری روم و «وجدان راحت و بی خیال آن، که رومیان در ارتباط با امپریالیسم خود داشتند» و هنوز هم معتبر است، مقایسه کرد.

از آن زمان، به گفته ادواردو گالیانو بزرگ، نویسنده احتمالاً کلاسیک‌ترین آثار کلاسیک در شبه قاره در کتاب «شریان های باز آمریکای لاتین»: «در سرتاسر آمریکای مرکزی، سفرای ایالات متحده بیش از روسای جمهور این کشورها ریاست می کنند». گرهارد مرچنک زیر عنوان «از اندرونی تا بیرونی – ۲۰۰ سال دکترین مونرو» درسایت  Amerika21، مقاله‌ای منتشر کرد که ما آن را به مناسبت سالگرد اعلام این دکترین در اینجا بازتولید می کنیم. او در این مقاله همچنین نکات اصلی تاریخ، تغییرات و اکتوالیته دکترین مونرو را ردیابی کرده است.

هنگامی که پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده، جیمز مونرو، دستورالعمل هایی را که به عنوان دکترین به نام او در تاریخ ۲ دسامبر ۱۸۲۳ ثبت شد، تدوین کرد، این انعکاس کیفیت جدیدی از اعتماد به نفس ایالات متحده بود.

 در این مرحله، تحکیم قلمرو دولتی – یعنی دزدی و غصب سرزمین مردمان بومی – تقریباً کامل شده بود. اگرچه انقیاد نهایی آنها، جنگ داخلی و تصاحب نیمی از خاک مکزیک هنوز در راه بود، با توجه به روند استقلال مستعمرات در آمریکای لاتین، از قبل این احساس قوی وجود داشت که آنها می توانند از فرصت استفاده کنند و قدرت های اروپایی را به جای خود بنشانند.

البته نباید فراموش کرد که ایالات متحده آمریکا تازه در سال ۱۷۷۶ خود را از یوغ استعماری بریتانیا آزاد کرده بود. با دکترین مونرو، ایالات متحده آمریکا هرگونه مداخله کشورهای اروپایی در قاره آمریکا را ممنوع می‌کرد. نقض این اصل سیاست از سوی ایالات متحده یک اقدام خصمانه تلقی می شد و ناگزیر مداخله ایالات متحده را لازم می نمود. در مقابل، ایالات متحده سخاوتمندانه قول می داد از مداخله در درگیری ها در اروپا خودداری کند.

 فرمول کوتاهی که دکترین مونرو در آن خلاصه می‌شد: «آمریکا برای آمریکایی‌ها» بود که البته منظور از «آمریکایی‌ها»، آمریکایی‌های شمال آمریکا بود.

ایالات متحده ادعا داشت و همچنان مدعی داشتن حق مداخله در هر کشور آمریکای لاتین در هر زمانی که لازم بداند، است. مداخلات متعدد ایالات متحده در آمریکای لاتین در طول ۲۰۰ سال گذشته نشان می دهد که این سیاست بی هیچ ملاحظه‌ای توسط ایالات متحده اجرا شده است. باید همیشه در نظر داشت که دکترین مونرو اصلی است که به طور یکجانبه توسط ایالات متحده تعریف شده و با حقوق بین الملل قرابتی ندارد.

 از آنجایی که مداخلات نظامی سنتی دیگر در سطح بین المللی به دلیل تخریب وجهه آنها زیاد مطلوب نیست، آنها متوسل به مداخلات “غیر نظامی” جدیدتر در قالب کمک به بنیادها، سازمان های غیردولتی و جدایی طلبانمی‌شوند.  ابزار «غیر جنگی» همچنین شامل تحریم‌های اقتصادی علیه کشورهایی می‌شود که نمی‌خواهند گردن به معیارهای آمریکایی نهند، بلکه خواستار برابری و عملکرد مشترک به نفع همه در دنیای چند قطبی هستند.

 دکترین مونرو همیشه طعم منفی سلطه تحمیلی را داشته است، به همین دلیل بود که باراک اوباما حتی در نوامبر ۲۰۱۳ مناسب دید تا از زبان جان کری وزیر امور خارجه خود رسماً دکترین مونرو را مرده اعلام کند و در نتیجه هاله تقدس خود به عنوان یک رئیس جمهور مترقی و فهمیده را تقویت کند، تا در کشورهای آمریکای لاتین بیشتر بدرخشد.

از سوی دیگر، دونالد ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۸ تأکید کرد که ایالات متحده هرگونه تهاجم «قدرت‌های خارجی توسعه‌طلب» (منظور چین و روسیه) به نیمکره غربی را رد خواهد کرد و  صراحتاً به جیمز مونرو تکیه کرد. جان بولتون، مشاور امنیتی او در آن زمان، این موضوع را تأیید کرد و اطمینان خاطر داد: «دکترین مونرو زنده است.»

البته، جیمز مونرو قبلاً یک پیشگام داشت. سومین رئیس جمهور ایالات متحده، توماس جفرسون، قبلاً اعلام کرده بود که ایالات متحده برای دستیابی به ثبات، شکوفایی و تضمین عظمت خود به یک نیمکره نیاز دار و آن نیمکره البته آمریکای لاتین بود.

این دیدگاه اخیراً در اظهارات خانم ژنرال لورا ریچاردسون، فرمانده کل فرماندهی جنوب نیروهای مسلح ایالات متحده، که مسئول آمریکای لاتین است، مشهود است. او در شورای آتلانتیک در ۱۹ ژانویه ۲۰۲۳، از جمله به منابع طبیعی فراوان در آمریکای لاتین اشاره کرد که برای امنیت ایالات متحده بسیار مهم است. او مغلوب از شور و اشتیاق خود صرفاً در مورد منابع معدنی موجود در آنجا صحبت نکرد، بلکه چندین بار صحبت از «ما در آنجا داریم» کرد – افشای صریح تری از محتوای دکترین مونرو به سختی قابل تصور است.
 دکترین های دیگر ایالات متحده که پس از دکترین مونرو تعریف شد – دکترین روزولت، سیاست چماق بزرگ در سال ۱۹۰۱ و دکترین ترومن، سیاست مهار در سال ۱۹۴۷ -، که ادعای ایالات متحده را به کل جهان گسترش داد و بر اساس ایدئولوژیی بنا شده است که ایالات متحده را از موقعیت استثنایی در جهان برخوردار می داند. «آمریکایی ها» خود را مردمی برگزیده می دانند که از یک سو ارزش ها و نهادهای آنها برتر از همه است و از سوی دیگر این وظیفه به آنها محول شده تا این ارزش ها را در سراسر جهان به نفع کل بشریت گسترش دهند.

 این دیدگاه در شعار Manifest destiny «سرنوشت محتوم» ، بر این مبنی که آمریکا مأموریت الهی برای گسترش دارد، خلاصه می‌شود. بنابراین این یک احساس رسالتی دینی-سیاسی-ایدئولوژیکی است که در آن ارزش های خدادادی خود، هدف و آرمان همه بشریت اعلام می شود.

این نگرش اساسی همچنین در این واقعیت بیان می شود که سیاستمداران برجسته ایالات متحده – از جمله مادلین آلبرایت، باراک اوباما، هیلاری کلینتون، جورج دبلیو بوش، مارکو روبیو، جو بایدن، جب بوش – ایالات متحده را تنها کشور ضروری در جهان می‌دانند. هیچ ملت دیگری نمی تواند این نقش را بر عهده بگیرد و این امر شکل دادن به نهادهای جهانی را نیز در بر می‌گیرد. بنابراین، تمام خلق های دیگر زاید هستند و اگر تسلیم ارزش های ایالات متحده نشوند، حق وجود ندارند. این آن ذهنیتی است که پشت سیاست تهاجمی قدرت بزرگ قرار دارد.

ترامپ در کنار شعارهای معروف خود «اول آمریکا» و «آمریکا را دوباره بزرگ کن» به صراحت گفت: «چپ افراطی فعالانه در تلاش است تا حقوق خدادادی ما را از بین ببرد.» بنابراین ایالات متحده هنوز خود را «سرزمین الهی» تصور می کند.

دکترین مونرو در طول سال‌ها بازتفسیر شده و بخش مهمی از سیاست خارجی ایالات متحده است. همچنین نقشی در مبارزات انتخاباتی آینده در ایالات متحده ایفاء می‌کند. بایدن در تلاش برای نشان دادن خود به عنوان یک سیاستمدار دلسوز و برای فاصله گرفتن از جمهوری خواهان، به ویژه ترامپ، در یک کنفرانس مطبوعاتی در ۱۹ ژانویه ۲۰۲۳ به طور ضمنی تفاوت واقعی بین خود و ترامپ را فاش کرد. ترامپ از آمریکای لاتین به عنوان اندرونی ایالات متحده صحبت می کند، در حالی که او  تاکید دارد که هر چیز که در جنوب مرز مکزیک قرار گرفته بیرونی واشنگتن است.

آیا ایالات متحده اکنون حیاط خلوت خود را از دست داده است؟ نگران نباشید، در آمریکای لاتین از قبل معلوم شده که حیاط خلوت جدید ایالات متحده کجاست. به عنوان مثال، حزب کمونیست شیلی نوشت که «امپریالیسم آمریکای شمالی و حیاط خلوت جدید آن، اتحادیه اروپا، در جهت تقابل رکت می کنند، که می تواند به جنگ هسته ای با عواقب فاجعه بار برای بقای بشریت ختم شود.»

با توجه به خاکساری اتحادیه اروپا از سیاست آمریکا، حتی بر خلاف منافع خود، این ارزیابی بخشی از جهان که ۲۰۰ سال تحت دکترین مونرو آسیب دیده است، باید انسان را به فکر وادارد و با در نظر گرفتن رفتار ایالات متحده با حیاط خلوت خود، آن را به عنوان هشداری تعبیر نماید.