اسرائیل

جستاری در تاریخ

 
تارنگاشت عدالت
 
 
نویسنده: هرمان پلوپا
برگرفته از: نویه راینیشه تسایتونگ
۷ مه ۲۰۲۴

 

 

یهودیان ارتدوکس رادیکال با این استدلال که چون اجدادشان دو هزار سال پیش در آنجا زندگی می‌کرده اند، لذا تنها آن‌ها حق زندگی در این مناطق را دارند و در نتیجه مجازند به زور فلسطینی‌ها را از محل زندگی خود بیرون کنند. آیا این روایت درست است؟

ما در در فلسطین با بحران شدیدی روبهرو هستیم. می بینیم که چگونه دولت-ملت اسرائیل به بهانه مبارزه با تروریست های خطرناک، به طور فزاینده ای مردم فلسطین را از خاک اسرائیل بیرون می راند. به طور فزاینده ای آشکار می شود که دولت ملی اسرائیل فقط یهودیان را ساکنان قانونی فلسطین می داند.  البته پیش شرط چنین سیاست خشکی وجود یک مملکت همگون متشکل از یهودیان یا اسرائیلی ها است. ولی این فرض اساسی حتی در خود اسرائیل هم با مخالفان زیادی روبهرو است. درگیری بین گروه های مختلف مهاجر یهودی از مناطق مختلف جهان به طور فزاینده ای آشکار می شود. تفاوت بین مهاجران از اروپا، آسیا و آفریقا را نمی توان نادیده گرفت. بین گروه‌های مهاجر قومی که از نظر فرهنگی با یکدیگر تفاوت‌های زیادی دارند تنش‌هایی به وجود می‌آید. در درک رسمی، این تفاوت ها در طول قرن ها و حتی هزاره ها از طریق ذوب در فرهنگ های مربوطه در مناطقی از جهان که یهودیان در آن ساکن بودند، ایجاد شده است. از یک خلق واحد در تبعید و یا به اصطلاح دیاسپورا انواع مختلفی پدید آمد و اکنون آنها مجدداً در سرزمین جدید خود یعنی اسرائیل به هم خواهند پیوست.

 آیا این روایت درست است؟ در خود اسرائیل بارها بحث های جنجالی در این مورد وجود داشته است. آیا ممکن نیست که ارشادگران یهودی در جهان پراکنده شده و مردمان دیگر را برای ایمان به یهودیت دعوت کرده باشند؟ این فرض در تضاد با روایت رسمی دولت اسرائیل است که یهودیانی که امروزه در اسرائیل زندگی می کنند را نوادگان یهودیانی میداند که زمانی از فلسطین اخراج شده بودند. این فرض منجر به پیدایش نظریه همگون بودن قومی و نژادی می گردد و به همین صورت باعث میشود که آنها نژاد خود را برتر از سایر مردمان بدانند. این امر از جمله در قوانینی که یهودیان اسرائیلی را از ازدواج با فلسطینی ها منع می کند بازتاب می یابد.(۱)  یهودیان ارتدوکس رادیکال با این استدلال که چون اجدادشان دو هزار سال پیش در آنجا زندگی می کرده اند، و لذا تنها آنها حق زندگی در این مناطق را دارند، به زور فلسطینی ها را از محل زندگی خود بیرون می کنند.

اما اگر داستان همگون بودن مردم امروزی یهودی در اسرائیل اصلاً درست نباشد چه؟ اگر یهودیان مهاجر به فلسطین، نوادگان یهودیانی نباشند که گویا زمانی از فلسطین اخراج شدند چه؟ اگر این اخراج دسته جمعی یهودیان اساساً اتفاق نیافتاده باشد چه؟ و شاید اصلاً فلسطینیانی  که امروز توسط یهودیان تندرو صهیونیست رانده میشوند، خود از نوادگان یهودیان باستان باشند؟ و شاید در نهایت، این یهودیان ارشاد شده جدید هستند، که اسرائیلی‌های سابق را که به اسلام گرویده‌ بوده‌اند را بیرون می کنند و می کشند؟

کمتر کشور دیگری در جهان دارای تاریخ پیچیده ای مانند دولت ملی هفتاد و پنج ساله اسرائیل است. چه در قانون اساسی و چه در اعلامیه استقلال؛ چه در قانون برای درس تاریخ; چه در دپارتمان‌های دانشگاهی که به‌ویژه برای تاریخ یهود تأسیس شده‌اند: در همه جا روایت قوم همگون یهود که پادشاهی‌های خارق‌العاده داوود و سلیمان را پس از خروج از مصر ایجاد کردند تبلیغ می‌شود، قومی که از تبعید به بابل نیز جان سالم به در برد و پس از شورش های سال ۷۰ میلادی توسط رومیان در سراسر جهان پراکنده شد که در به اصطلاح دیاسپورا وحدت را حفظ کرد تا روزی بتوانند به سرزمین موعود در فلسطین بازگردد. قومی که به هرگوشه جهان پراکنده شده بود و اولین خلق در تاریخ جهان که به طور کامل باسواد شد و با مطالعه دقیق کتاب مقدس و رعایت دقیق مناسک در طول هزاره ها هویت خود را در مناطق یهودی نشین در تبعید حفظ کرد.

پس از هولوکاست، یهودیان همگون بالاخره ‌توانستند دوباره در میهن قانونی خود گرد هم آیند تا یک دولت ملی تشکیل دهند. منشور استقلال اسرائیل در سال ۱۹۴۸ می‌نویسد: « در سرزمین اسرائیل، خلق یهود پدیدار شد. در  اینجا ماهیت معنوی، مذهبی و سیاسی آن شکل گرفت. اینجا کشوری است که آزادی و استقلال در آن حاکم است. در اینجا اسرائیل فرهنگ ملی و جهانشمول خود را ایجاد کرد و کتاب جاودانه کتاب‌ها را به جهانیان هدیه کرد. قوم یهود که با خشونت بیرون رانده شده بود، حتی در تبعید نیز به میهن خود وفادار ماند. امید او هرگز متزلزل نشد. دعای او برای بازگشت به میهن و آزادی هرگز پایان نگرفت. ملهم از قدرت تاریخ و سنت، یهودیان از همه نسل کوشش کردند مجدداً در کشور قدیم خود مستقر شوند.»(۲)

ولی چند سال پیش از این، “شلومو زاند” تاریخ‌شناس از دانشگاه تل آویو با کتابی تحریک‌آمیز بحث‌های داغی را سبب شد. اثری با عنوان تحریک آمیز “خلق یهود چگونه اختراع شد” که مدت‌ها در لیست پرفروش ترین کتاب‌های اسرائیل در سال ۲۰۱۰ قرار داشت .(۳) زاند تمام روایت‌های خلقت ملی اسرائیل را که در بالا ذکر شد تکه تکه کرد و آنها را به حد اسطوره‌شناسی تنزل داد.

واکنش‌های مردم اسرائیل همیشه همدلی خیرخواهانه نبود.  هوچی‌گران‌ سعی کردند سخنرانی های شلومو زاند را تخریب کنند. نامه های تهدیدآمیز و توهین‌آمیز بخشی از زندگی روزمره این پژوهشگر بی باک تاریخی شد. شلومو زاند در سال ۱۹۴۶ در لینز اتریش به عنوان فرزند یکی بازماندگان لهستانی هولوکاست به دنیا آمده و بعد در دهه ۱۹۶۰ به سازمان های چپ نو در اسرائیل که منتقد صهیونیسم بودند پیوسته بود. “زاند” در مقام استاد دانشگاه در تل آویو و پاریس در واقع کارشناس تاریخ مدرن اروپا با تمرکز بر فرانسه است. او از سیر و سیاحت در تاریخ اسرائیل چشم پوشید تا استاد کامل و دائمی دانشگاه شد. زاند می‌گوید: «در دنیای آکادمیک اسرائیل باید بهای این نوع دیدگاه‌ها را بپردازید.» (۴)

هرچه این تاریخ شناس تل آویوی عمیق‌تر در منابع باستانی کاوش می‌کرد، شگفت‌زده‌تر می‌شد که چگونه تنها داستان‌های نادری از خلقت قوم اسرائیل را می‌توان با سند اثبات کرد، که با داستان کتاب مقدس در مورد خروج قوم برده بنی اسرائیل تحت فرمان موسی از مصر به سرزمین موعود آغاز می شود. این مهاجرت که گویا در قرن سیزدهم قبل از میلاد انجام شد، در هیچ یک از واقعهنگاریهای مصری به ثبت نرسیده است و سرزمین موعود قبلاً بخشی از قلمرو اداری مصر در آن زمان بود. همچنین هیچ مدرک باستان شناسی دال بر وجود پادشاهی طلایی داوود و سلیمان در دست نیست.

در سال ۷۰ پس از میلاد، فرقه های بنیادگرای یهودی علیه نیروهای اشغالگر رومی شورش کردند. همچنین به گفته زاند شواهد تاریخی برای اخراج و پراکنده شدن یهودیان از فلسطین در همه جهات که در روایت یهودی گزارش شده است،  وجود ندار، زیرا ابزار و وسیله‌ای برای بیرون راندن کل مردم وجود نداشت.

 رومیان نه مردم را به تبعید راندند و نه قادر به چنین کاری بودند. آنها برای انتقال کل گروه های قومی راه آهن یا کامیون در اختیار نداشتند.

مورخ شلومو زاند این سوال شگفت‌آور را به گونه‌ای مطرح می‌کند که هم تیز و هم تحریک‌آمیز است: شاید احتمالاً  نوادگان مشروع اسرائیلی‌ها فلسطینی‌ها باشند؟
به این دلیل، زیرا به جز رهبران قیام ۷۰ قبل از میلاد، هیچ کس نمی توانست از کشور اخراج شده باشد. اکثریت قریب به اتفاق یهودیان کشاورزانی وابسته به زمین بودند که در کشور تحت سلطه بیگانگان باقی ماندند. بعدها دین اسلام را پذیرفتند و با اقوام دیگر آمیختند. بنابراین، نوادگان یهودیان وابسته به زمین- یعنی فلسطینیان در اسرائیل، نوار غزه یا کرانه باختری ، امروز کسانی هستند که توسط شهرک نشینان جدید اسرائیلی به حاشیه رانده می شوند!

شلومو زاند نتیجه می گیرد که شهرک نشینان جدید که جمعیت دولت-ملت مدرن اسرائیل را تشکیل می دهند هیچ ارتباطی با اسرائیلیان باستان ندارند. مهاجران جدید از نوادگان اقوام ارشاد شده یهودی هستند. بین قرن اول پیش از میلاد تا قرن چهارم پس از میلاد، ارشادگران یهودی به تمام مناطق مدیترانه سرازیر شدند. درکنار تعداد بی شماری از اقلیت‌های یهودی، پادشاهی هایی مثلاً امپراتوری هیمیا در منطقه یمن امروزی به یهودیت گرویدند . پادشاهی دیگری در کردستان کنونی قرار داشت.

در قرن ششم پس از میلاد، یک امپراتوری بربر که به یهودیت گرویده بود در مغرب پدید آمد که بقایای آن به طور قابل توجهی بر خلافت ایبریایی در قرون بعدی تأثیر به سزائی گذاشت. تقریباً در همان زمان، خزرهای ترک نیمه عشایر مذهب موسوی را پذیرفتند.  امپراتوری خزرها در سراسر اوکراین کنونی گسترده بود. هنگامی که مغول ها امپراتوری خزر را از بین بردند، خزرها با اسلاوهایی که به یهودیت گرویده بودند و همینطوربا مهاجرین آلمانی-یهودی باقیمانده از کشتارهای ماینتس و ورمز، مخلوط شدند. زاند می گوید که در نتیجه ساکنان یهودی “اشتتل”های شرقی (به زبان ییدیش یعنی شهرکها) بیشتر از سفاردیم های ایبریایی یا یمنی های موسوی از نوادگان یهودیان مهاجر فلسطینی نبودند.

این حقایق برای نسل های قبلی یهودیان به خوبی روشن بود. حتی صهیونیست های پیشکسوت نیز این واقعیت را کتمان نکردند که فلسطینی ها از نسل بنی اسرائیل هستند.” اسحاق بن زوی”، دومین رئیس جمهور جمهوری اسرائیل، در سال ۱۹۲۹ گفت: «… منشأ اکثریت قریب به اتفاق کشاورزان کوچک از فاتحان عرب نیست، بلکه پیشتر از آن، آنها کشاورزان یهودی بودند، که تعدادشان زیاد بود و  اکثریت کسانی که کشور را ساختند، را تشکیل می‌داد». داوید بنگوریون نیز دارای نظر مشابهی بود.

ایده دولت ملت که در قرن نوزدهم پدیدار شد نیز به جهت گیری نوینی در اندیشه صهیونیستی انجامید زیرا این واقعیت که خزرها به معنای نژادی یهودی محسوب نمی‌شدند، در قرن نوزدهم حاکم بود.

هنگامی که دانشمندان یهودی مانند اسحاق مارکوس یوست (۱۷۹۳-۱۸۶۰) و یا لئوپولد زونز (۱۷۹۴-۱۸۸۶) هنوز در آلمان نفوذ داشتند، یهودیت به وضوح به عنوان یک پدیده کاملاً مذهبی تلقی می شد. با این حال، با گسترش ناسیونالیسم در آلمان،  تعادل کفه‌های ترازو در جامعه یهودی نیز شروع به تغییر کرد. در آلمان، ایده دولت ملت پدیدار شد، که باید به طور جدایی ناپذیری با یک نژاد برتر و همگون مرتبط میبود. زمان آئین ژرمنی فرا رسید. در ایالات متحده آمریکا، این برداشت شکل گرفت که نژاد برتر ملی در آمریکای شمالی، نژاد نوردیک است که از نوادگان بلوند و چشم آبی انگلیسی، آلمانی و اسکاندیناوی تشکیل شده است. این دیدگاه که توسط “مدیسون گرانت” تدوین شده بود، در قوانین مهاجرت، عقیم سازی و ممنوعیت ازدواج در ایالات متحده گنجانده شد.(۵)

آن رادیکالیزه شدن ایده دولت ملت که در ابعاد نژادی آن در فرانسه صورت نگرفت، منجر به تغییر جهت در جامعه صهیونیستی نیز شد. مورخ یهودی، هاینریش گِرتز (۱۸۱۷-۱۸۹۱)، بر خلاف مورخ پروس، “هاینریش فون ترایچکه”، یهودیت را دیگر به عنوان یک شبکه صرفاً مذهبی تفسیر نکرد، بلکه به طور فزاینده ای آن را یک جنبش ملی گرایانه تعبیر کرد.

شلومو زاند صراحتاً شهرک نشینان صهیونیست در اسرائیل را متهم میکند که انگیزه های استعماری خود را برای تصرف زمین، توسط خلق آواره ای که اکنون در حال بازگشت به میهن خود است، توجیه می کنند.  او در این باره در کتاب خود می نویسد:
«آشکار شدن این موضوع که یهودیان از یهودیه نمی آیند، آشکارا مشروعیت حضور ما در اینجا را زیر سئوال میبرد. از ابتدای استعمارزدایی، همانطور که آمریکایی ها، سفید پوستان در آفریقای جنوبی و استرالیایی ها اعلام کردند، شهرک نشینان نمی توانستند به سادگی بگویند: ما آمدیم، پیروز شدیم، و اکنون اینجا هستیم.»(۶)

زاند نگران یک بیولوژیسم فزاینده از دهه ۱۹۶۰ در گفتمان اسرائیلی در مورد یک قوم ملی یهودی ادعایی است. «منشأ خلق‌ها اکنون یک زمینه تحقیقاتی پذیرفته شده و محبوب در زیست شناسی مولکولی است.» تعریف رسمی دموکراسی اسرائیلی به عنوان «دمکراسی یهودی» حداقل یک پنجم شهروندان را از همزادی خود با اسرائیل باز می دارد و در نتیجه پیدایش تنش اجتناب ناپذیر خواهد بود و این که آیا دولت کوچک اسرائیل می تواند در درازمدت این تنش ها را تحمل کند، جای سوال دارد و در نتیجه، زاند خواستار بازنویسی مجدد قانون اساسی اسرائیل است:
« در گفتمان اسرائیل درباره ریشه ها تا حدی انحراف وجود دارد. این یک گفتمان نژادی، زیستی و ژنتیکی است. اما اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی وجود ندارد: اگر اسرائیل به یک جامعه باز و چندفرهنگی تبدیل نشود، آنگاه تجربه کوزوو را در گالیله شاهد خواهیم بود. آگاهی از حق داشتن این مکان باید انعطاف‌پذیرتر و متنوع‌تر باشد و اگر من با کتابم به این چشم‌انداز که من و فرزندانم بتوانیم با سایر گروه‌های اینجا در موقعیتی برابرتر زندگی کنیم کمک کردم، در آن صورت سهم خود را اداء کرده ام.

ما از تاریخ یاد می گیریم که چگونه آینده را بهتر کنیم.

—————————————————
<1> https://www.sicht-vom-hochblauen.de/israelisches-heiratsverbot-selbst-fuer-apartheid-suedafrika-zu-rassistisch-von-ali-abunimah/
<2> https://embassies.gov.il/berlin/AboutIsrael/Dokumente%20Land%20und%20Leute/Die_Unabhaengigkeitserklaerung_des_Staates_Israel.pdf
<3> Shlomo Sand: Die Erfindung des jüdischen Volkes. Israels Gründungsmythos auf dem Prüfstand. Berlin 2010.
<4> https://www.hagalil.com/2010/10/sand-4/
<5> Hermann Ploppa: Hitlers amerikanische Lehrer – Die Eliten der USA als Geburtshelfer des Nationalsozialismus. Marburg 2016.
<6> Shlomo Sand, Erfindung, S.
<7> siehe FN <5>