3 daneshjoo

گرامی باد خاطرۀ شهیدان ١۶ آذر

 
 
تارنگاشت عدالت

 

 
برگرفته از: «پیکار» نشریۀ حزب تودۀ ایران برای دانشجویان
دورۀ دوم ـ سال اول شماره ٣ ـ مهر و آبان ١٣۵٠
 
 
 

یادکرد از بزرگ نیا و شریعت رضوی و قندچی، سه دانشجوی مبارزی که در ١۶ آذر ۱٣٣۲ در دانشگاه تهران به ضرب گلوله نظامیان شهید شدند به سنت شایسته‌ای در جنبش ضدامپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران به طور اعم و جنبش دانشجویان ایرانی به طور اخص تبدیل شده است. همه نیروهای ضدامپریالیستی و دمکراتیک ایران چه در داخل و چه در خارج از جنبش دانشجویی در واقع این روز را «روز دانشجو» می‌دانند و آن را مظهری از مبارزه دانشجویان ایرانی بر ضد امپریالیسم و ارتجاع تلقی می‌کنند.

ولی کسانی-  آگاهانه یا ناآگاهانه- واقعیتی را نادیده می‌گیرند و یا به دست فراموشی می‌سپارند. و آن این است که بزرگ نیا و شریعت رضوی عضو حزب تودۀ ایران بودند و قندچی عضو جبهه ملی.

وقتی دانشجویان دانشگاه تهران روز ١۶ آذر ۱٣٣۲ را به روز تظاهر بر ضد دیکتاتوری تبدیل کردند، همه نیروهای ضد دیکتاتوری و در پیشاپیش آن‌ها اعضای حزب تودۀ ایران و هواداران جبهه ملی متحداً به میدان مبارزه آمدند. نظامیان جلاد هم بین توده‌ای و هوادار جبهه ملی فرقی نگذاشتند. دست‌های آن سه تن که در دست هم فشرده شد و به صورت مشت در برابر جلادان به هم آمیخت، همه و همه مؤید این واقعیت است که در برابر امپریالیسم و ارتجاع- صرف‌نظر از تفاوت در عقاید سیاسی و اجتماعی- می‌توان و باید متحد شد، که فقط تحقق چنین امریست که می‌تواند کلید پیروزی جنبش ضدامپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران را به دست دهد. چنین است آن الهام و درس واقعی که می‌توان و باید از واقعه ١۶ آذر ۱٣٣۲ گرفت.

خاطرۀ شهیدان ١۶ آذر را گرامی بداریم و بکوشیم که از شجاعت و آگاهی سیاسی، از پیکارجویی و اتحاد آن‌ها در مبارزه به خاطر پیروزی آرمان مشترک آنان، یعنی آزادی و استقلال ایران الهام بگیریم.

 

آن‌ها سه تن بودند

اینجا به زیر خاک

آرام و بی‌صدا

از کار مانده است سه قلب پر از امید

خفته‌ست دیدگان سه سیمای نو رسید

 

اینجا در این مزار

در زیر خاک سرد

ناگفته رازهای نهان مرده روی لب

آهنگ عشق و زمزمه گنگ نیمه شب

مانده‌ست ناتمام

 

اینجا در این سکوت

در برگ‌های زرد،

که دامان همی کشند

چون روح گمشده به سراشیب گورها

همراه بانگ شیون خاموش باد سرد

می‌افکند طنین

لالای مادری که گمان می‌کند هنوز

رفته‌ست نوجوان عزیزش به خواب خوش

 

اینجا به خواب ناز فرورفته «مصطفی»

اینجا فرو طپیده دل گرم «قندچی»

اینجا «شریعت رضوی» بسته دیدگان

اینجا به زیر خاک نهان قلب ملت است!

 

اینجا در این مکان سه گل خون شکفته است

فرزند خلق در دل گور خفته است

وان خلق بی‌شکست؛

با خون سرخ خویش؛

اینجا در این مزار نوشته‌ست یادگار!

 

اینجا به زیر سایه سرنیزه‌های سرد

نورس جوانه‌ها،

کز بوستان خلق،

با دست دشمنان بشکسته‌ست ساقشان

خوش آرمیده‌اند همه در کنار هم.

آن‌ها سه تن بدند، سه شاخ از سه بوستان

 

اینجا سه تن، سه رنج، سه امید گمشده

آرام خفته ‌اند

اینجا میان پنجه دریای پر زموج

در زیر ابر تار

اندر غریو رعد،

همراه باد و برق،

روزی، دمی، سه قطره شفاف و تابناک

آرام در دل صدف زندگی چکید

تا آورد ببار

روز دگر سه گوهر پربار افتخار.

 

آن‌ها سه تن بدند و چو بسیار دیگران

هشتند پا به پهنه دنیای بیکران

اما زمان مرگ

آن‌ها سه تن بدند که مردند قهرمان!

آن‌ها سه تن بدند که ماندند جاودان!

 

۲٣ آذر ۱٣٣۲- امامزاده عبدالله

(به نقل از روزنامه «مردم» مورخ ۲۲ دی ١٣٣۲)

 

 

*

 

آرامگاه شهیدان ١۶ آذر