modrow

وداع

تارنگاشت عدالت

 

برگرفته از:لینکه تسایتونگ
۳۱ ژانویه ۲۰۲۲

 

نامه سرگشاده هانس مودرو*
 

وقتی حزب نداند که مبین چیست و علت وجودی آن کدام است، طبیعتاً انتخاب کنندگان هم نخواهند دانست. بسیار مهم است که به جوانان تفهیم کنیم که حزب ما از کدام جنبش پرسنتی سرچشمه گرفته، ریشه‌های آن کدام است و نسل‌های متعدد برای کدام آمالی مبارزه کردند: نه برای تثبیت سیستم سرمایه‌داری، بلکه برای غلبه برآن!

سوزانه و ژانین عزیز (روسای حزب چپ‌ها م.)
برای اولین بار طی سال‌های طولانی نتوانستم همراه شما  و بسیاری دیگر  در مراسم یادبود کسانی که حزب ما روی شانه آانها استوار شده شرکت کنم  (۱۵ ژانویه سالگرد قتل روزا لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت م.). دلیل عدم حضور من مانند برخی دیگر، سیاسی نبود، بلکه سلامتی بود: من در بیمارستان بودم. تشخیص‌های پزشکی زیاد مطلوب نیست و از این رو لازم دیدم  وضعیت خود را تنظیم کنم و بدین سان نامه زیر می‌تواند سهم من در  بحث و گفتگو، پیشاپیش تشکیل کنگره حزب در ارفورت تلقی گردد.

حزب چپ‌ها که از ترکیب WASG (آلترناتیو انتخابی کار و عدالت اجتماعی) و PDS حزب سوسیالیسم دمکراتیک که به نوبه خود از SED حزب سوسیالیست متحده آلمان  که ریشه‌های سازمانی خود را در KPD و SPD داشت، پدید آمد، اکنون در وضعیت خطیری قرار گرفته است. این وضعیت ناشی از  نتیجه فاجعه‌بار  انتخابات مجلس نیست، بلکه قوام درونی  حزب را نمایان می‌کند. وقتی حزب نداند  که مبین چیست و علت وجودی آن کدام است، طبیعتاً انتخاب کنندگان هم نخواهند دانست.  چرا باید رای خود را به حزبی بدهند که که عاجلترین علاقه آن شرکت در یک دولت ائتلافی متشکل از سوسیال دمکرات‌ها و سبزهاست؟ این که این تصور ظاهراً در بین رهبری و نمایندگان پارلمانی حزب غالب شده،  نه ناشی از مساعی رفقای منفرد و نه ناشی از یک تصمیم غلط است. این وضعیت نتیجه تکاملی چندین و چند ساله است. (…)

نمی‌توانم این فکر را از خود دورکنم که حزب هم در این بین مانند شرق آلمان در گذشته به کل در دست آلمان غربی‌ها افتاده و نمایندگان و هم‌پیمانان غربند که خط تعیین می‌کنند. (…) می‌دانم ترکیب حزب تغییر کرده و بسیاری از جوانان شرق و غرب وارد حزب شده‌اند. آنها اغلب از شهرها و نه از دهات می آیند و علائق و دلبستگی‌های آنان با علایق و دلبستگی‌های ما در گذشته  وقتی که هم‌سن آنان بودیم متفاوت است. به همین دلیل بسیار مهم است  که به آنها تفهیم کنیم که حزب ما از کدام جنبش پرسنتی سرچشمه گرفته، ریشه‌های آن کدام است و نسل‌های متعدد برای کدام آمالی مبارزه کردند: نه برای تثبیت سیستم سرمایه‌داری، بلکه برای غلبه برآن!

و خصلت سیستم را نمی‌توان از طریق برش مقطعی ویا به اصطلاح رسانه‌های اجتماعی شناخت بلکه  به کمک تئوری و عمل و ارتباط آندو. (…)  با این‌که وضعیت جهان مدام در تغییر و تحول است ولی تغییری در خصلت جامعه طبقاتی به وجود نمی آورد. (…) جنسیت، انگلیسی‌گرایی و یا مبارزه علیه تغییر شرایط اقلیمی تضادهای اجتماعی در جامعه بورژوایی−سرمایه‌داری را از بین نمی‌برد. ناپدیدشدن مفروض پرولتاریای صنعتی  طبقه کارگر را که از بین نبرد. تحقیقات اجتماعی  در این بین از پرولتاریای خدماتی سخن می‌گوید و منظور شاغلین وابسته‌است که برای دستمزد ناچیزی باید کار کنند تا زنده بمانند. منظور پرستاران، فروشندگان سوپرمارکت‌ها، کارمندان سیار شرکت‌های لجستیکی، کارمندان پست، رستوران و یا بخش‌های گردشگری و غیره است. تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که آنها ۶۰ درصد کل شاغلین را تشکیل می‌دهند که به ندرت عضو سندیکا هستند. اینها هم مانند ۱۸درصدی که در صنایع کار می‌کنند کارگرند ولی این بخش از مردم که چهار پنجم جامعه را تشکیل می‌دهند تقریباً در شناخت حزب ما حضور ندارند. اینها نه طبقه‌اند، نه اکثریت، بلکه تنها یک پدیده حاشیه‌ای …

مسئله دیگری که کمتر تهدیدآمیز نیست رابطه برابر  با محیط خارج است. انسان نمی‌تواند با کلیه جنبش‌ها و کشورها فاصله ایدئولوژیکی به اصطلاح برابری را حفظ کند. اگر هرکس در همان شاخی بدمد که منتقدین سرمایه‌داری روسیه و چین و کوبا و ونزوئلا و غیره می‌دمند، به طور عینی به مخالفان اقتصادی و سیاسی اعلام شده خود می‌پیوندد. آیا قصد داریم در جنگ سرد و ویرانی‌ کشورهای چون بهار عربی، افغانستان، اوکرائین و کشورهای دیگر که سازمان‌های جاسوسی  و دستگاه نظامی  غرب غوغا کردند و فقط ویرانی بجای گذاشتند، به آنها کمک کنیم؟ (…)  درمبارزه برای صلح بی‌طرفی وجود ندارد. فرهنگ مسیحیت−اروپایی، که ما درست مانند کارل مارکس و تمام سرمایه‌داری از بطن آن بیرون آمده‌ایم، نمی‌تواند معیار سنجش جهان باشد. فرهنگ‌هایی هستند که هزاران سال از ما جلوترند. و اولویت‌هایی نیز وجود دارد که  ویلی برانت هم به آن پایبند بود: صلح همه چیز نیست، اما همه چیز بدون صلح هیچ است.

سوزانه و ژانین عزیز

قول می‌دهم که در آینده با چنین نامه‌هایی شما را آزار ندهم. نیروی من دیگر تحلیل رفته. دیگر امیدم به نوه‌هاست که بهتر از ما مبارزه کنند. و معروف است که آن‌چه آخر می‌میرد، امید است.

*) هانس مودرو رئیس شورای بزرگان حزب چپ‌ها، کارگر مکانیک، دبیر اول دراز مدت حزب سوسیالیست متحده SED حوزه درسدن و به مدت ۶ ماه آخرین رئیس شورای وزیران جمهوری آلمان دمکراتیک و رئیس به اصطلاح «دولت مودرو»