Nicaragua

نظم نوین جهانی چندقطبی خواهد بود

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: توربن آوستن
برگرفته از: دنیای جوان
۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲

 

راجع به پیشرفت‌های نیکاراگوئه و مبارزه قدرت علیه امپریالیسم آمریکا، گفتگو با خورگه کاپه‌لان دِلونگو *
 

س: جنبش چریکی سابق، جبهه ساندینیستی برای آزادی ملی نیکاراگوئه که امروز به عنوان یک حزب چپ سیاسی فعالیت دارد از ۱۵ سال پیش مجدداً قدرت را دردست گرفته است. شما چه تغییراتی را در نیکاراگوئه شاهد هستید؟
پ: من در دهه ۸۰ یعنی در طول جنگ کنتراها  در نیکاراگوئه زندگی کردم و بعد چند سال در اروپا بودم. از سال ۲۰۰۴ در جنبش اجتماعی علیه خصوصی‌سازی آب در نیکاراگوئه شرکت داشتم و ۶ ماه در نیکاراگوئه به سر بردم و از سال ۲۰۰۹ برای همیشه به نیکاراگوئه بازگشتم. طی ۱۵ سال دولت ساندینیستی، می‌توان گفت نیکاراگوئه امروز کشور دیگری شده است.

بگذارید با چند نمونه مشخص توضیح دهم. تمام منطقه حاشیه دریاچه ماناگوئه در پایتخت منطقه‌ای پر از بار و فحشاخانه بود. کودکان به افراد مست  آدامس می‌فروختند، صدها خانواده بی‌خانمان بودند و یا در خانه‌های بسیار کوچک و محقر زندگی می‌کردند. همه اینها اکنون دیگر دیده نمی‌شود. منطقه کنار دریاچه ماناگوئه، «پورتو سالوادور آلینده» اکنون یک پارک تفریحی بزرگ است که خانوارها می‌توانند اوقات فراغت خود را در آنجا به سر برند. ورودی پارک ۵ کوردوبا (معادل ۰.۱۴ یورو) و برای بازنشستگان رایگان است.

در دوران نولیبرالیسم یعنی پس از شکست انتخاباتی ساندینیست‌ها در سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۷ هیچ‌چیز عمل نکرد. الکتریسته ۱ تا۲ ساعت و آب  ۲۰ دقیقه  در روز در اختیار مردم بود. در بیمارستان‌های دولتی باید افراد لوازم مورد نیاز مثلاً دستکش را خود تهیه می‌کردند. در دبستان‌های دولتی شاگردان باید نیمکت خود را با خود به مدرسه بیاورند و علاوه برآن مدارس دولتی که قاعدتاً رایگان بود، بابت برق و آب از والدین اطفال عوارض می‌گرفت.

امروز بیمارستان‌ها و زیرساختارهای جدید در مناطق روستایی احداث شده، تکامل و پیشرفت در ورزش چشم گیر است و ورزشگاه‌ها و استادیوم‌های ورزشی جدیدی ساخته شده است. طبیعی است که نیکاراگوئه یک کشور فقیر است ولی من در سوئد زندگی کردم که یکی از غنی‌ترین کشورهایی اروپایی است: تامین  مردم در بیمارستان‌های دولتی  در سوئد نسبت به نیکاراگوئه قابل قیاس است. علت این که نیکاراگوئه ضعیف‌ترین اقتصاد در آمریکای مرکزی است، این است چون این کشور قربانی استعمار و تجارت جهانی غیرعادلانه بود. اکثریت مردم در شرایط بسیار ساده و محقرانه زندگی می‌کنند لکن تامین پایه آنان در بخش‌های بهداشت و تندرستی، فرهنگ و آموزش و تحرک در نیکاراگوئه تضمین شده است. اقتصادهای قوی‌تر در آمریکای لاتین و آمریکای مرکزی قادر نیستند چنین شرایطی را برای شهروندان خود تامین کنند.

س: آیا  بخش خصوصی در فرهنگ و آموزش و یا بهداشت وجود دارد و یا همه اینها دولتی شده است؟
پ: هنوز یک بخش خصوصی وجود دارد. در بخش آموزش و پرورش فلسفه دولت این است که اگر کسی خواهان آموزش خصوصی است و توان پرداخت آن را دارد، آزاد است. ولی سیستم آموزشی دولتی بدتر از بخش خصوصی نیست. روند تکاملی مثبتی در آموزش و پرورش در بخش‌های فناوری و گردشگری وجود دارد. این بخش‌ها برای نیکاراگوئه بسیار مهم است، هرچند که  گردشگری از آمریکا و اروپا از سال ۲۰۱۸ عقب رفته است.

س: چه پیشرفت‌های اجتماعی دیگری را می‌توان مشاهده کرد؟
پ: قیمت بلیط ایاب و ذهاب عمومی  شهری  از سال ۲۰۰۷ (آغاز ریاست جمهوری مجدد دانیل اورتگا) تا امروز تغییری نکرده است. بلیط اتوبوس ۵ کوردوبا (۱۴ سنت) است و اکنون می‌توان با آرامش در خیابان‌ها آمدو رفت کرد بدون این‌که مورد حمله و یا دستبرد واقع شد. نکته دیگر  مسئله تامین انرژی است: ۸۵٪ انرژی کشور توسط  انرژی تمیز و تجدیدپذیر تامین می‌شود و تنها ۱۵٪ باقیمانده برپایه نفت است. در فاز نولیبرالی  این بخش به مراتب بیشتر بود. ۹۸،۵٪ مردم در نیکاراگوئه امروز به الکتریسته دسترسی دارند که در دهه ۱۹۹۰ تنها ۵۰٪ مردم را در بر می‌گرفت.

س: این امر چگونه ممکن شد؟
پ: رمز این موفقیت در انقلاب  ۱۹۷۹ علیه رئیس جمهور سوموزا که یکی از  خونین‌ترین مستبدان آمریکای لاتین به شمار می‌رفت بود. پس از آن اصلاحات ارضی گسترده‌ای صورت گرفت و زمین بین دهقانان کوچک تقسیم شد. در جنگ علیه کنتراها در دهه ۸۰ تعداد زیادی از مردم کشته شدند. در این جنگ سفیر ایالات متحده رسماً اعلام کرد: «دست راستی‌ها را انتخاب کنید، تا جنگ پایان یابد.» با این حال در فاز نولیبرال بعد راست‌ها نتوانستند تغییراتی در مناسبات مالکیت که پس از انقلاب ایجاد شده بود، به وجود آورند و آنها را کاملاً به عقب برگردانند.

پس از پیروزی مجدد ساندینسیتها سرمایه‌گذاری‌ها از جمله توسط ونزوئلا افزایش یافت. امروز بخش دولتی و شرکت‌های کوچک خانوادگی و کوچک ۶۰٪ اقتصاد نیکاراگوئه را تامین می‌کند. به همین دلیل نمی‌توان مثلاً در هندوراس و یا گواتمالا این روند را کپی کرد. در این کشورها نیاز به یک انقلاب مانند انقلاب ۱۹۷۹ در نیکاراگوئه ضروری به نظر می‌رسد. نیکاراگوئه بزرگترین کشور آمریکای مرکزی است، هرچند که تنها ۶،۵ میلیون نفر جمعیت دارد. این کشور از نظر ژئوپلیتیکی  بسیار مهم است. ارتباط اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس و کلیه تبادل کالا از جنوب به شمال از طریق این کشور می‌گذرد. یک نیکاراگوئه قوی به معنای یک آمریکای مرکزی قوی است.

س: در آلمان  خبری از نکاتی که شما برشمردید  نیست. در رسانه‌ها اغلب می‌شنویم که دانیل اورتگا یک دیکتاتور است و اپوزیسیون اجازه فعالیت قانونی ندارد و رسانه‌ها تحت کنترل است. مثلاً چند هفته پیش پورتال اینترنتی آلترناتیو Prensacomunitaria  در مورد محدودیت آزادی مطبوعاتی خبر داد. بخش‌هایی از جنبش همبستگی با نیکاراگوئه در آلمان  نظر مثبتی نسبت به دانیل ارتگا ندارد. آزادی بیان و مطبوعات در نیکاراگوئه در چه حالی است؟
پ: من در یک بخش خلقی ماناگوئه زندگی می‌کنم. هرکس در این محله مرا می‌شناسد. من به خاطر تحلیل‌های سیاسی و شرکت در جلسات تلویزیونی شهرت دارم. من پیاده آمد و رفت می‌کنم و از وسائط نقلیه عمومی استفاده می‌نمایم و تاکنون با هیچ مشکلی برخورد نکرده‌ام.

افرادی وجود دارند که افکار ثروتمندان را نمایندگی می‌کنند و می‌گویند دست‌راستی‌های سیاسی بهتر می‌توانند برکشور حکمفرمایی کنند و ما بهتر است به سمت اروپا و آمریکا جهت‌گیری کنیم. فکر می‌کنم ۳۰٪ مردم در نیکاراگوئه چنین موضعی را دنبال می‌کنند. ولی دست‌راستی‌های سیاسی  هیچ گامی برای پیشرفت و ترقی کشور برنداشت. آنها ایده‌های محافظه‌کارانه و لیبرالی را نمایندگی می‌کردند و کشور را  باغچه خود می‌دانستند که «بومیان»  باید در خدمت آنها بوده و کارهای آنان را انجام می‌دادند.

علاوه براین جنبش احیای ساندینیستی به رهبری  ادموندو خارکین  وجود دارد که در انتخابات گذشته خود را نامزد ریاست جمهوری کرده بود. او در دهه ۷۰ مواضع محافظه‌کارانه‌ای داشت و خبرچین سفارت آمریکا بود. هنگامی که پیروزی ساندینیست‌ها در جنگ چریکی  محسوس شد، او با دعای خیر واشنگتن به جنبش ساندینیستی پیوست. پس از شکست انتخاباتی ساندینیست‌ها در دهه ۹۰ بحث و گفتگو در جبهه آغاز شد: جناح روشنفکر که بسیاری از آن ها  به عنوان سفیر در کشورهای خارجی به کار اشتغال داشتند و یا نمایندگانی که در کنگره بودند، پس از فروپاشی اتحاد شوروی این موضع را اتخاذ کردند که تاریخ به پایان رسیده و امپریالیسم پیروز شده  اکنون باید مواضع دمکراسی‌های نولیبرالی را دنبال کرد. آنها نتوانستند موضع خود را در حزب حاکم کنند و در کنگره جبهه ساندینیستی برای آزادی ملی نیکاراگوئه در سال ۱۹۹۴ نظر آنها فقط از طرف ۵٪ نمایندگان حاضر در کنگره پذیرفته شد. از این میان جنبش  احیای ساندینیستی پدید آمد که سال گذشته  لغت «ساندینیستی» را نیز خط زد و اکنون  به عنوان ستون پنجم امپریالیسم آمریکا و اتحادیه اروپا، حزب دمکراتیک و یا چیزی شبیه آن نام گرفته است.
س: در سال ۲۰۱۸ اعتراضات شدیدی علیه دولت صورت گرفت که خشونت و کشته به دنبال داشت. چه اتفاقی افتاد؟
پ: شرکت‌ها پیمانی  را که در آن زمان با دولت بسته بودند، ترک کردند. آن کوششی برای کودتا بود، کوشش کلاسیک برای یک انقلاب رنگین. علیه هواداران ساندینست‌ها، خشونت، قتل، تجاوز و آتش‌افروزی اعمال شد. ولی روزنامه‌نگاران به ظاهر چپ از خشونت ارگان‌های دولتی گزارش کردند. در انتخابات نوامبر  سال گذشته  خط رسمی هواداران امپریالیسم، بایکوت انتخابات بود. در تابستان سال جاری  گروهی از عمدتاً افراد جوان  از «جنبش‌های مترقی» خواستار بازدید از نیکاراگوئه شدند تا به قول آنها  با زندانیان سیاسی این کشورملاقات کنند. اجازه ورود به آنها داده نشد و آنها نتوانستند  به طور روشن اعلام کنند که از طرف کدام سازمان دعوت شده‌اند. آنها مورد استفاده سازمان‌های امپریالیستی و راست‌های سیاسی قرار گرفتند.

س:آیا شما این مسئله را زیاد ساده نکردید؟ چند هفته پیش مورد ایرما ولاسکز توجه انظار عمومی را جلب کرد. او فردی چپ است، یک مردم‌شناس گواتمالایی که اواخر ماه ژوئیه هنگام ورود به کشور در فرودگاه پایتخت ماناگوئه دستگیر شد. به گفته او چمدانش مورد بازبینی قرار گرفت و بدون تفهیم جرم ساعت‌ها در فرودگاه بازداشت نگه‌داشته و سپس از کشور اخراج گردید. Prensacomunitaria با صراحت از «رژیم» و «دیکتاتوری» سخن گفت. آیا ایرماولاسکز و پرنساکومونیتاریا نیز جاسوسان امپریالیسم هستند؟
پ: خیر، ولی ما با نفوذ کامل منافع امپریالیسم روبه‌رو هستیم. برخی از انقلابیون سابق  در نیکاراگوئه به سفارت آمریکا تمایل پیدا کردند، برخی از مارکسیست لنینیست‌های سرسخت دیروزی، امروز به منافع طبقه کارگر  و خلق خیانت می‌کنند.

در آمریکای لاتین یک جنبش خلقی قوی علیه استعمار و علیه امپریالیسم وجود دارد ولی در عین حال سرگشتگی نیز موجود است. سوسیال‌دمکرات‌های اروپایی و حزب دمکرات ایالات متحده کوشش می‌کنند تصویر مترقی از امپریالیسم ارایه کنند. ما به عنوان «مرکز منطقه‌ای تحقیقات بین‌المللی» روابط خوبی با شبکه Abya yala soberana (شبکه جنبش‌های اجتماعی در آمریکای لاتین) داریم. در سال گذشته اولین همایش  در گواتمالا صورت گرفت. امسال قرار است همایش دیگری در رابطه با حقوق  خلق‌های بومی صورت گیرد. نیکاراگوئه یک کشور چندین ملیتی است و خلق‌های بومی آن دارای خودمختاری هستند.

س: شما در وب‌سایت مرکز خود از یک نظم نوین جهانی سخن می‌گویید. این نظم نوین چگونه است و ایالات متحده آمریکا چقدر قدرتمند است؟
پ: ما با این چالش روبه‌رو هستیم که شکل ویژه تمدن خود، سوسیالیسم آمریکای لاتینی خود را پدید آوریم. ولی همین‌طور در سطح جهان  ما نیازمند تمدنی هستیم که در آن مردمی که مثل ما نمی‌اندیشند نیز تحمل و محترم شمرده شوند. ایالات متحده آمریکا واقعاً با مشکلات ساختاری  جدی روبه رو است و هیچ در آمریکای لاتین سرمایه‌گذاری نمی‌کند و چیزی برای ارایه کردن ندارد. آنها اقتصادهای آمریکای لاتین و اروپا و نهایتاً اقتصاد خود را نابود می‌کنند. آنها می‌خواهند یک دیکتاتوری چندملیتی و نولیبرال مستقر سازند. برعکس نظم نوین جهانی چندقطبی خواهد بود. روسیه و چین به عنوان بازیگر بین‌المللی با عناصر  سرمایه‌داری دولتی و سوسیالیستی و شاید مخلوطی از هردو. ایالات متحده خطر جدی برای قاره ما است که سیاست آن در قبال نیکاراگوئه و در قبال ونزوئلا  مبین آن است. کوبا  بیش از ۶۰ سال  زیر محاصره ایالات متحده آمریکا رنج می‌برد.

 

nicaragua

 

—————————————————————————————  
* خورگه کاپه‌لان دِلونگو، نویسنده و روزنامه‌نگار است. او در سال ۱۹۶۰ در مونته‌ویدئو به دنیا آمد. ۱۴ ساله بود که  با خانواده‌اش  از دیکتاتوری نظامی مورد حمایت ایالات متحده در اوروگوئه فرار کرد و دردهه ۸۰ در ونزوئلا و نیکاراگوئه در مهاجرت بود. او در آنجا شاهد  انقلاب ساندینیستی و جنگ کنتراها بود که تاثیر عمیقی در زندگی او گذاشت. او بعد چندین سال در اروپا زندگی می‌کرد و در سوئد روزنامه‌نگاری و مردم‌شناسی تحصیل کرد. از سال ۲۰۰۴ در جنبش علیه خصوصی‌سازی آب در نیکاراگوئه فعالیت کرد و از سال ۲۰۰۹ برای همیشه به نیکاراگوئه باز گشت.