qom19dey

سنگ بنای انقلاب

برگرفته از: وطن امروز
۱۹ دی ۱۴۰۱

روز ۱۷ دی ۱۳۵۶ همزمان با سالروز کشف حجاب، محمدرضا‌شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به‌نوعی به انتحار سیاسی تعبیر شد. عصر آن روز، روزنامه اطلاعات در صفحه هفتم شماره ۱۵۵۰۶ با درج مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار احمد رشیدی مطلق، نظر خوانندگان را به‌ سوی خود جلب کرد. این مقاله قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را نتیجه همکاری استعمار سرخ (توده‌ای‌ها) و استعمار سیاه (روحانیون) در مقابل انقلاب سفید شاه و ملت توصیف کرده بود. در این مقاله امام خمینی را «مردی ماجراجو، بی‌اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعمار و جاه‌طلب» معرفی کرده بودند.

۱- چرا این مقاله در زمانه‌ای که کارتر ندای حقوق بشر سر داد منتشر شد؟

پس از روی کار آمدن جیمی کارتر با شعار حقوق بشر در آمریکا، شاه در ایران بلافاصله اعلام فضای باز سیاسی کرد. در واقع هدف شاه از این اقدام ظاهری دستیابی به چند منظور بود. ابتدا اینکه به‌واسطه این کار دست به تبلیغات جهانی بزند و اتهام سرکوب و رعایت نکردن حقوق بشر در داخل کشور را از خود دور کند و هدف مهم‌تر در زیر لوای فضای باز سیاسی دست به تشخیص افراد انقلابی و میزان قدرت آنها بزند. در ادامه پس از ورود رئیس‌جمهور آمریکا به ایران و سخنان ستایش‌آمیز کارتر در شب اول ژانویه ۱۹۷۸ در کاخ نیاوران و اعلام پشتیبانی بی‌قیدوشرط از رژیم پهلوی، شاه جسارت بیشتری برای سیاست فشار، سرکوب و حذف رهبران مخالف، همچون امام خمینی از صحنه سیاست کشور در زیر لوای فضای باز سیاسی پیدا کرد. انتشار مقاله استعمار سرخ و سیاه، یک هفته پس از بازدید رئیس‌جمهوری آمریکا از ایران، یکی از این موارد بود به صورتی که بر مبنای اظهارات برخی رجال حاکمیت پهلوی می‌توان چنین نتیجه گرفت که مقاله ۱۷ دی ۱۳۵۶ روزنامه اطلاعات نه به دفاع از نظام در برابر حملات امام خمینی، بلکه در امتداد سیاست حزب دموکرات آمریکا و گشایش فضای باز سیاسی برای ظهور و بروز توان نیروهای مخالف، بویژه مردم و اندیشه اسلامی بوده است.

بنا به آنچه احسان نراقی نقل می‌کند: «شبی در یک مراسم میهمانی احمد قریشی را دیدم و به او گفتم: این نوشته (مقاله ۱۷ دی ۱۳۵۶) چقدر احمقانه بود؛ گفت: در جلسه کمیته مرکزی حزب رستاخیز همین موضوع مطرح بود. داریوش همایون هم آنجا بود و گفت: ما آب ریختیم در سوراخ مورچه‌ تا مورچه‌ها بیرون بیایند. تز آقایان این بود کسانی که اهل مبارزه هستند خود را نشان دهند. شاه در مقابل سیاست حزب دموکرات آمریکا و کارتر درباره باز شدن فضای سیاسی، هدفش آن بود که اگر ما آزادی بدهیم اسلامی‌ها با توده‌ای‌ها سر بلند خواهند کرد، بنابراین شاه مایل بود با این کار سروصدایی بلند شود و مخالفان مذهبی حکومت نمایان شوند». همان‌طور که درباریان شاه نقل می‌کنند گویا این مقاله از یک محاسبه غلط نشأت گرفته بود و رژیم به گمان خود قصد داشت زیر لوای حقوق بشر کارتر، همزمان هم به شخصیت رهبر نهضت اسلامی اهانت کند و از ایشان انتقام بگیرد و هم در زیر پوشش فضای باز سیاسی مخالفان و انقلابیون را شناسایی کند.

۲- نویسنده مقاله چه کسی بود و چه هدفی را دنبال می‌کرد؟

علی باستانی، دستیار سردبیر در امور داخلی و سیاسی روزنامه اطلاعات در آن دوره، درباره چگونگی دریافت مقاله اظهار می‌دارد: «داریوش همایون (وزیر اطلاعات آن زمان) پاکت را که علامت وزارت دربار روی آن بود به من داد و گفت این مقاله باید حتماً در جای مناسبی در روزنامه چاپ شود. شتاب‌زدگی همایون در این کار و اصرار او در چاپ فوری مقاله‌ای که آن را به‌دقت مطالعه نکرد، نشان می‌داد وی قبلاً در جریان تهیه این مقاله بوده و از مضمون آن آگاهی داشته است». آنطور که از مضمون این خاطره پیداست متن مقاله توسط داریوش همایون، وزیر اطلاعات آن زمان به روزنامه اطلاعات داده ‌شده بود. اما متن و توهین این مقاله به گونه‌ای بود که همایون بدون اجازه و دستور مقامات بالاتر نمی‌توانست دست به چنین اقدامی بزند.

برای روشن‌تر شدن موضوع در این ‌ارتباط، فریدون هویدا، سفیر شاه در سازمان ملل و برادر هویدا، وزیر وقت دربار می‌نویسد: «موقعی که خبر ورود و پخش قاچاقی نوارهای خمینی به گوش شاه رسید، او را بشدت نسبت به سستی پلیس امنیتی خود خشمگین کرد و برای آنکه مقابله‌ به‌ مثل نماید، دست به انتقام‌جویی زد؛ بدون مشورت با کسی دستور داد مقاله‌ای سراپا بدگویی و ناسزا برای صدمه زدن و تخریب خمینی انتشار یابد و وزیر اطلاعات آن زمان، داریوش همایون را مأمور کرد و نیز یکی از روزنامه‌های مهم تهران را وادار ساخت این مقاله را به چاپ برساند». آنطور که از متن این خاطره پیداست دستور نوشتن مقاله را شاه مستقیماً به داریوش همایون داده است و مسؤول اصلی تهیه مقاله شخص شاه بود. ارزیابی‌ها و تحلیل‌ها نیز این ادعا را ثابت می‌کند؛ چه اینکه غیر از شاه هیچ ‌کس نه چنین جرأتی داشت و نه چنین حماقتی را. تنها نخوت و غرور شاهانه می‌توانست «جرقه‌ای را به بشکه باروت بیندازد». به نقل از جهانگیر آموزگار، برادر نخست‌وزیر وقت: «این مقاله که محتوایی مبتذل داشت… به ‌طور گسترده‌ای به‌ عنوان یک دهن‌کجی نه‌تنها نسبت به یک رهبر مذهبی، بلکه به‌ تمام سلسله‌مراتب شیعه… یک حرکت غیرمسؤولانه و برخاسته از غرور و تفرعن بود» و این تفرعن و غرور را جز شاه هیچ ‌کس نداشت. به ‌هر روی پس از صدور دستور شاه مبنی بر تهیه مقاله علیه امام، همایون هم بلافاصله کار تهیه مقاله را به ۲ نفر از همکارانش محول کرد. گویا مقاله مذکور دستپخت شخصی به نام نیکخواه بوده که ظرف مدت یکی، دو روز آماده شده است. 

۳٫ چرا در میان این ‌همه مقالات ضد روحانیت این مقاله بسترساز انقلاب شد؟

در طول دوران پهلوی اول و دوم بارها شاهد توهین مقامات و نشریات حکومتی به ساحت روحانیون هستیم ولی هیچ‌کدام بستر و زمینه‌ساز انقلاب نشد یا یک نیروی محرکه قوی بر ضد حکومت رژیم پهلوی ایجاد نکرد. پس از انتشار این مقاله در دی‌ماه ۱۳۵۶در روزنامه اطلاعات، برعکس تمام انتظارات دربار و مسؤولان رژیم، با عکس‌العمل بسیار سریع و شدیدی از سوی مردم و مراجع مذهبی روبه‌رو شد. برای فهم این نکته باید علل این عکس‌العمل را در بستر زمانی و مکانی و شرایط به وجود آمده آن زمان سنجید. یکی از علت‌ها آن بود که در آن مقاله به‌طور گسترده‌ای نه‌ تنها نسبت به یک رهبر مذهبی دهن‌کجی شده، بلکه به ‌تمام سلسله‌مراتب شیعه نیز توهین شده بود و این عامل روح مردم مذهبی را به درد ‌آورده بود. علت مهم‌تری که در این زمینه می‌توانیم نام ببریم، شهادت آقا مصطفی خمینی فرزند رهبر انقلاب به دست عوامل رژیم بود که سبب شده بود تا مردم و دوستداران  امام به انبار باروتی بمانند که با جرقه‌ای هر چند کوچک، انفجار مهیبی را باعث شوند و مقاله رشیدی مطلق در حکم این جرقه بود تا مجدداً تظاهرات گسترده‌ای علیه رژیم تدارک دیده شود. این امر به گونه‌ای بود که مردم ایران پس از انتشار این مقاله در روزنامه اطلاعات، حالت انقلابی به خود گرفتند و دست به اعتراضات سراسری گسترده زدند و این اعتراضات تبدیل به قیام نوزدهم دی‌ماه شد و پس از آن شاهد دومینوی اعتراضات و رخدادهای مختلف در بازه‌های زمانی کوتاه علیه رژیم تا زمان سقوط پهلوی در ۲۲ بهمن ۵۷ هستیم.

انتشار مقاله‌ توهین‌آمیز در روزنامه اطلاعات قبل از هر جا با واکنش خشم‌آلود مردم قم روبه‌رو شد. با وجود اینکه هنوز روزنامه به قم نرسیده بود، ولی خبر آن در قم پخش شد. به همین خاطر عصر شنبه، ۱۷ دی‌ماه ۵۶ که کامیون حامل روزنامه وارد شهر قم شد، عده‌ کثیری از مردم به آن هجوم بردند و در لحظه‌ای روزنامه‌ها را به آتش کشیدند. ساواک در گزارشی وقایع آن روز را چنین شرح داده: «در تظاهرات امشب به عنوان اعتراض، حدود ۱۰۰ عدد روزنامه‌ اطلاعات را پاره کردند. ضمناً به عنوان اعتراض نسبت به توهینی که در روزنامه‌ اطلاعات به خمینی شده بود، کلیه‌ درب‌های حوزه تعطیل بود». شبانه علما و طلاب طی تماس‌های تلفنی و ملاقات‌های خصوصی با استادان حوزه، تصمیم بر تعطیلی حوزه و جلسات درس گرفتند. ۱۸ دی‌ماه، طلاب که کلاس‌های درس را تعطیل کرده بودند با اجتماع در بیرون مدرسه‌ خان (مدرسه‌ آیت‌الله‌العظمی بروجردی) به طرف منزل مراجع و آیات عظام حرکت کردند و در طی مسیر با دادن شعارهایی به حمایت از امام ‌خمینی پرداختند. جمعیت با شعار «مرگ بر این حکومت‌ یزیدی»، «درود بر خمینی» و «رهبر ما خمینی است» تا جلوی در مدرسه فیضیه در میدان آستانه رفتند و در آنجا عوامل شهربانی به قصد متفرق کردن جمعیت به آنها حمله کردند. ولی در همان زمان که جمعیت متفرق می‌شد این صحبت مطرح شد که به منزل آیت‌الله گلپایگانی بروند. بخشی از سخنرانی آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی در آن روز به این شرح است: «خداوند شما طلاب را تأیید فرماید که با چنین وحدتی به اینجا آمده‌اید و مقابل اهانتی که به مقام روحانیت شده است، احساس مسؤولیت کرده‌اید. وحدت شما در این امر مهم برای آنها شکننده است. وحدت خود را حفظ کنید و به اعتراض آرام خود ادامه دهید و مقاومت کنید… اینها دروغ می‌گویند که ما با کارهای آنان موافقیم، همه‌ علما مخالفند». طلاب پس از پایان سخنرانی آیت‌الله گلپایگانی به طرف منزل کاظم شریعتمداری حرکت کردند اما وی با تأخیر بسیار زیاد به میان مردم رفت. حجت‌الاسلام حسین وافی در خاطرات خود می‌گوید: «آقای شریعتمداری هم بلافاصله به میان مردم نیامد و این خود ضربه‌ای روحی به افراد وارد کرد. در میان مردم افرادی بودند که صراحتاً به تأخیر اعتراض کردند ولی من روی این اصل که اهانت به هیچ ‌یک از علما را بویژه در آن شرایط صلاح نمی‌دانستم، با آن مخالفت کردم…». پلیس و ساواک سر چهارراه‌ها مسلح به سلاح‌های گرم و سرد ایستاده بودند. در سه‌راه ارم ـ چهارمردان، پلیس گروهی را مستقر کرده بود. این برنامه تا ظهر نیز ادامه داشت. بعدازظهر با تعطیلی مدارس، دانش‌آموزان دبیرستانی نیز به صف تجمع‌کنندگان و تظاهرات‌کنندگان پیوستند. نماز جماعت مغرب و عشا در مسجد اعظم قم برگزار شد و بعد از آن، طلاب با شعار «درود بر خمینی»، «مرگ بر این حکومت یزیدی»، «مرگ بر این حکومت پهلوی»، «دانشجو، روحانی پیوندتان مبارک» به تظاهرات خود در مسجد و حرم حضرت فاطمه معصومه(س) ادامه دادند. فریادهای خالصانه‌ تظاهرات‌کنندگان باعث تحریک مردم و به حرکت درآمدن آنان شد. در مقابل این صحنه پلیس به وحشت افتاد و دستور داد که همه‌ مردم از حرم و صحن حضرت معصومه(س) بیرون بروند. عده‌ای از جمعیت به سمت خیابان صفائیه رفتند و عده‌ بیشتری به سوی چهارمردان حرکت کردند. در این ۲ خیابان درگیری با پلیس تا حدود ۹ شب ادامه داشت.

حرکت اصلی مردم شهر قم در اعتراض به مقاله‌ توهین‌آمیز روزنامه‌ اطلاعات، صبح روز دوشنبه، ۱۹ دی ۱۳۵۶ با تعطیلی بازار و راهپیمایی طلاب و بازاریان آغاز شد. حجت‌الاسلام ربانی یکی از شاهدان عینی در توصیف این روز چنین می‌گوید: «آنچنان بازارها و مغازه‌ها حتی در تهران و بویژه در قم تعطیل بود که انسان یاد روز عاشورا می‌افتاد».

«در این روز طبق قرارهای قبلی، طلاب در مقابل مدرسه‌ خان و میدان آستانه تجمع کردند و چون روز گذشته به سوی منزل مراجع حرکت کردند؛ ابتدا به منزل آیت‌الله آملی و بعد از آن به منزل علامه طباطبایی رفتند. بعدازظهر که عده‌ بیشتری در میدان آستانه تجمع کرده بودند، به سوی منزل استاد نوری حرکت کردند و کم‌کم به علت کم شدن ترس و وحشت، جمعیت بیشتری از طبقات مختلف مردم وارد تظاهرات می‌شدند».

کماندوها و پلیس در سه‌راه موزه و چهارراه ارم با آمادگی کامل ایستاده بودند. استاد نوری در دفاع از امام‌خمینی و حرکت آگاهانه‌ طلاب صحبت و جمعیت را به وحدت فراخواند. بعد از سخنرانی، جمعیت مجدداً حرکت خود را آغاز کرد و با ورود به خیابان صفائیه، پلیس از ادامه‌ حرکت جلوگیری کرد. در همین حین دو تن از مأموران ساواک برای دادن بهانه به دست نیروهای ضدشورش اقدام به شکستن شیشه‌ یکی از بانک‌ها کردند. از اینجا بود که برخورد پلیس با مردم، حالت خشونت به خود گرفت. «نمایندگی روزنامه‌ اطلاعات و دفتر حزب رستاخیز به آتش کشیده شد». پلیس ابتدا با باتوم و سپس با شلیک تیر هوایی و بعد از آن با تیراندازی مستقیم، مردم را هدف قرار داد. پس از چنین فاجعه‌ عظیمی، رژیم به منظور پاداش به رئیس پلیس قم، سرهنگ رزمی، بلافاصله او را به درجه‌ تیمساری ارتقا داد و به عنوان رئیس پلیس، به مناطق دوردست در جنوب کشور یعنی آبادان منتقل کرد.

 حادثه ۱۹ دی قم سرآغاز سلسله حوادثی بود که ۱۳ ماه ادامه یافت تا در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد. خبر حوادث قم به سرعت در سراسر کشور پخش و منجر به واکنش‌های تندی از سوی گروه‌های مختلف شد. بازار اصفهان از چهارشنبه ۲۱ دی‌ماه به مدت ۶ روز تعطیل بود. نجف‌آباد از روز شنبه، ۲۴ دی تا دوشنبه، ۲۶ دی به مدت ۳ روز یکپارچه تعطیل بود. در مشهد نیز همان روز یکشنبه، ۱۸ دی‌ماه تظاهرات گسترده‌ای در خیابان نادری انجام شد. علمای تهران اعلامیه‌ای با امضای حدود ۱۲۰ نفر صادر کردند و به نخست‌وزیری فرستادند که در قم نیز پخش شد، همچنین بازاریان و وعاظ تهران اعلامیه‌هایی در تقبیح اعمال وحشیانه‌ دولت صادر کردند که همه در قم نیز پخش شد.

همچنین در بهمن اعلامیه‌ای از سوی روحانیون مبارز خارج از کشور درباره‌ انعکاس خواسته‌های ملت ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد فرستاده شد و همزمان در کشور نیز پخش شد. متن اعلامیه به حقوق پایمال‌شده‌ ملت شریف ایران توسط دودمان ننگین پهلوی اشاره می‌کرد و در آن از سیاست حمایتی «کارتر» از شاه در مقابل ملت ایران انتقاد شده بود. این اعلامیه با زیر سوال بردن عملکرد کمیسیون حقوق بشر که هیچ اقدامی در این زمینه انجام نداده بود، این کمیسیون را عملاً در اختیار قدرت‌های بزرگ برای سرپوش گذاشتن به اعمال ننگین خود دانسته بود.

فرجام

انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به لحاظ نتایج و پیامدها از چند نظر شایان توجه است: اول آنکه پشت پرده شعار توخالی حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی شاه را، به مردم ایران نشان داد و دوم باعث تعمیق و مردمی شدن نهضت و شرکت هر چه بیشتر توده‌های مردمی و مذهبی شد و از آن پس آهنگ انقلاب به صورت پشت سر هم با صورت و محتوای کاملاً اسلامی شتاب فزاینده و گسترده‌تری به خود گرفت.