sourieh_iran.jpg

شام پیروزی

برگرفته از: فرهیختگان
۱۴۰۲/۰۲/۱۴

 

رئیس‌جمهور ایران به عنوان متحد استراتژیک سوریه در مبارزه ۱۲ ساله با تروریست‌ها به دمشق سفر کرد

پس از ۱۳ سال، هواپیمای رئیس‌جمهور ایران در «قلب تپنده عربی‌گرایی» و «جبهه مقابله با دشمن صهیونیسم» فرود آمد. این دو تعبیر خاص در قانون اساسی جمهوری سوریه، گنجانده شد تا برای همیشه سوریه یک کشور عربی و جبهه مقابله با رژیم‌صهیونیستی باقی بماند. دیروز سیدابراهیم رئیسی با یک کلیدواژه پرمعنا به دمشق پا گذاشت: «ایران دوست روزهای سخت کشورهای دوست و برادر است.» از هشتم اسفند ۱۳۸۸ که آخرین رئیس‌جمهور ایران راهی دمشق شد تا دیروز، اسد و مردم سوریه یک جنگ آخرالزمانی را تجربه کردند. غرب و متحدان مرتجع منطقه‌ای آن، دنیا را بر سر سوریه آوار کردند تا دیگر جبهه مقابله با رژیم‌صهیونیستی نباشد و از ایران فاصله بگیرد. اوضاع سوریه آنقدر آشفته شده بود که هر لحظه انتظار انتشار خبر سقوط حکومت بشار اسد در سوریه می‌رفت اما ایران در آن شرایط که سیل تروریست‌ها با دلارهای نفتی راهی سوریه می‌شدند، دمشق را تنها نگذاشت و با چنگ و دندان متحد دیرین خود و جبهه مقابله با صهیونیسم را حفظ کرد. از همین‌روست که بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه به رئیسی می‌گوید: «ایران در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی حامی سوریه بود و با خون ارزشمندش از ما حمایت کرد.» حالا چند ماه پس از آنکه سران عرب، با پذیرش شکست پروژه سرنگونی بشار اسد، یک به یک برای عادی‌سازی روابط راهی دمشق شدند، رئیس‌جمهور ایران به سوریه سفر کرد تا از این طریق هم آن شکست معنادار جبهه غربی را به رخ آنها بکشد و هم اینکه با طرف سوری برای توسعه روابط اقتصادی بین دوطرف و کمک به بازسازی سوریه گفت‌و‌گو کند. ترکیب هیات همراه رئیس‌جمهور تقریبا مشخص می‌کند قرار است دوطرف در چه زمینه‌هایی همکاری کنند. در هیات همراه رئیسی به جز رئیس دفتر و وزیر امور خارجه، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، وزیر راه و شهرسازی، وزیر نفت، وزیر ارتباطات و جمعی از تجار و فعالان اقتصادی بخش خصوصی حضور داشتند. روز گذشته، روسای جمهور دو کشور در قصرالشعب سوریه برنامه جامع همکاری‌های راهبردی و بلندمدت ایران و سوریه در حوزه‌های مختلف را امضا کردند. همچنین مقامات ارشد ایران و سوریه، ۱۴ سند همکاری‌ بین دو کشور در حوزه‌های همکاری‌های تجاری، نفت‌ و انرژی، فنی-مهندسی، مسکن، حمل‌ونقل ریلی‌ و هوایی، مناطق آزاد و بخش خصوصی، ارتباطات و فناوری‌ و زلزله و امدادرسانی و تسهیل امور زیارتی را به امضا رساندند. البته تهران تنها کشوری نیست که تمایل به گسترش فعالیت در سوریه دارد. کشورهای عربی نیز برای حضور در این بازار رقابت شدیدی دارند و تلاش می‌کنند با مذاکره با آمریکا، معافیت‌هایی برای تحریم‌های آمریکا اخذ کنند و مراودات اقتصادی‌شان با سوریه را وسعت ببخشند. هرچند رقابت در سوریه همچنان بالاست اما تا همین جا ایران مابه‌ازای وام‌های خود به دولت سوریه، امتیازاتی برای بهره‌برداری از منابع و معادن سوریه اخذ کرده که به صورت مستقیم و غیرمستقیم قابل استحصال هستند. اگر ایران بتواند خود به‌طور مستقیم و توسط شرکت‌های ایرانی از این منابع بهره‌برداری کند سودی بیشتر و اگر از شرکت‌های بین‌المللی برای این کار بهره گیرد، سودی کمتر برداشت خواهد کرد. در این گزارش به بهانه سفر ۲ روزه آقای رئیسی به سوریه، از زاویه‌ای دیگر به روابط ایران و سوریه پرداخته شده است. 

  ایران سوریه را اداره می‌کند؟
ایران برای حمایت از متحد خود و براساس منافع ملی و انسانی می‌بایست به منازعه سوریه که در یک سو دولت بشار اسد و در سوی دیگر ائتلافی بین‌المللی از تروریست‌ها تا مرتجعان منطقه‌ای و غرب در آن بودند، وارد می‌شد. با توجه به نیازهای موجود در این منازعه، تهران ورودی چندگانه به این جنگ داشت و مجبور بود در حوزه‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی به حمایت از دمشق بپردازد. این ورود چندگانه و سنگین ایران، صحنه طراحی‌شده را به‌طور کامل به‌هم ریخت و معادله سوریه را به‌نفع محور مقاومت رقم زد. در شرایط جدید، غرب و متحدانش برای آنکه تبدیل به تماشاچی نباشند، توطئه دیگری را کلید زده‌اند و سعی می‌کنند با این ادعا که سوریه وابسته و مستعمره ایران شده است، دست به تحریک مردم سوریه و کشورهای عربی بزنند. مطالبی از این دست با دلایلی خاص از سوی دستگاه‌های تبلیغاتی غرب منتشر می‌شوند. در ادامه به این اهداف پرداخته شده است.

۱ محو سابقه درخشان ایران در حمایت از متحدش
درحالی‌که آمریکا به رها ساختن متحدانش از محمدرضا پهلوی، پادشاه فراری ایران و حسنی مبارک، دیکتاتور مخلوع مصر گرفته تا اشرف غنی، آخرین رئیس‌جمهور افغانستان شهره شده و با سوءظن دیگر متحدانش مانند عربستان و امارات روبه‌رو است، تلاش دارد حمایت کم‌سابقه ایران از متحدش را از اذهان محو سازد. هر‌چند پایداری یک کشور در حمایت از متحدانش در عرصه بین‌الملل قابل تقدیر است، اما این مهم وقتی ارزشی دوچندان پیدا می‌کند که این حمایت، موفقیت‌آمیز و منجر‌به پیروزی شود. در بحران سوریه، مجموع این دو تاثیری شگرف بر جایگاه منطقه‌ای و جهانی ایران گذاشته است تا از این پس دولت‌ها در کنار توجه به داده‌های کمی مانند ابعاد اقتصادی و نظامی آمریکا و ایران، در محاسبات خود برای انتخاب یک کشور یا تنظیم روابط‌شان موارد دیگری را نیز در‌نظر بگیرند.

۲- ایجاد جبهه منطقه‌ای علیه سوریه و متحدش
تبلیغ مستعمره بودن سوریه، موجب تحریک کشورها و گروه‌های همسایه و مجاور سوریه مانند اردن، مصر و ترکیه و همچنین برخی گروه‌های سیاسی در لبنان می‌شود. احساس تهدید مشترک آنها از ایران، می‌تواند به تشکیل ائتلاف میان آنها انجامیده یا حداقل به همکاری‌های سطح بالا در حوزه امنیتی منجر شود. این اتفاق در طول بحران سوریه رخ داد، هرچند به‌مرور ائتلافات و همکاری‌های شکل‌گرفته تضعیف شده و ناکارآمد شدند.

۳- ضربه به وجهه و جایگاه سوریه در جهان عرب
سوریه از ظرفیت‌های لازم برای تبدیل شدن به یکی از رهبران جهان عرب برخوردار است. این موضوع آنقدر مهم بوده که در قانون اساسی جمهوری سوریه هم از این کشور به‌عنوان «قلب تپنده عربی‌گرایی» یاد شده است. مقاومت این کشور در برابر تهاجم کلان محور غربی و با مشارکت زیرمحورهایی مانند محور عربی و محور ترکی، که شامل متلاشی ساختن مجموع آنها که در برهه‌ای شامل ۸۰ کشور (۴۰ درصد کشورهای جهان) می‌شدند و اتکای نظام سوریه به هویت عربی‌اش، می‌تواند به برجسته شدن جایگاه این کشور در میان افکار عمومی جهان عرب و دولت‌های آن بینجامد. یکی از راه‌های تضعیف چنین برداشتی از سوریه در اذهان، تبلیغ پیرامون تبدیل شدن این کشور به مستعمره ایران است.

۴- شیعه و ایران‌هراسی
پروپاگاندا مداوم این مساله که شیعیان و ایران بر کشورهای عربی لبنان، عراق، سوریه و یمن مسلط شده‌اند می‌تواند به هراسی مذهبی و قومی در جهان نسبت به شیعیان و تهران منتهی شود. از لحاظ مذهبی، دولت‌های سوریه و یمن دارای اکثریتی از اهل سنت است و در عراق و لبنان نیز با وجود اکثریت داشتن یا جمعیت قابل توجه شیعیان، در دوران‌های طولانی تاریخی غلبه سیاسی با اهل سنت بوده است. 

از لحاظ قومی نیز این کشورها به‌ویژه عراق و شامات جزء تاریخی‌ترین مناطق حضور اعراب هستند و از این رو تبلیغ سلطه ایرانیان بر این دو منطقه می‌تواند باعث سرشکستگی و خشم اعراب شود. 

۵- تحریک افکار عمومی و مقامات سوریه
اتصالی قوی و تحت مدیریت مرکز، میان تمام سلسله مراتب حکومتی و همچنین بخش‌های مختلف جامعه سوریه برقرار نیست؛ مساله‌ای که تقریبا با شدت و ضعف در تمام کشورها وجود دارد. تبلیغ شدید پیرامون تبدیل شدن سوریه به یکی از مستعمرات ایران و تکرار آن به دفعات در رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی و حتی راه یافتنش به گفت‌و‌گوهای روزمره می‌تواند منجر به تحریک رده‌هایی از مدیران سوری و جامعه این کشور علیه ایران شود. این اتفاق در‌صورت وقوع می‌تواند سوریه را از کمک‌های متحد بزرگش محروم کرده و آن را در برابر دشمنانش بی‌یاور رها سازد. 

۶- محدود ساختن روابط تهران- دمشق
حتی اگر مقامات سوریه یا بخشی از طبقات آن تحت تاثیر تبلیغات سوء دشمن به‌طور مستقیم قرار نگیرند، در‌صورت تبدیل شدن اتهام مستعمره شدن سوریه، به یک روایت در افکار عمومی، آنها برای جلوگیری از مواجهه با مشکل، راهی جز پنهانی ساختن بخش بزرگی از ارتباطات خود با ایران برای حفظ وجهه خود نخواهند داشت. با این حال هرچند غرب چنین هدفی را در‌سر داشته و براساس آن تلاش کرده است، اما با این وجود نمی‌توان با اطمینان درباره میزان تاثیر آن صحبت کرد چه اینکه سفر رئیس‌جمهور ایران به‌عنوان اولین سفر رسمی یک رئیس دولت به دمشق طی بیش از یک دهه اخیر، گویای این نکته است. 

۷ -توجیه ادامه دشمنی و استقرار نظامی در سوریه
نیروهای آمریکایی و دیگر کشورهای غربی به بهانه مبارزه با گروه‌های تروریستی مانند داعش و شعب القاعده در خاک سوریه مستقر شده‌اند. آنها چندان مایل به از بین رفتن این گروه‌ها نیستند، زیرا با وقوع این اتفاق، بهانه تداوم حضورشان در این کشور از بین خواهد رفت. 

از این رو مشخص می‌شود محور غربی به بهانه‌هایی قابل توجه برای توجیه حضورش در خاک سوریه نیاز دارد. تبلیغ تبدیل شدن سوریه به مستعمره ایران، یکی از بهانه‌های آنهاست که غرب با تکرار آن ضمن مهیا کردن دلیلی برای استمرار حضور نظامی‌اش در خاک سوریه، می‌تواند از آن برای تداوم دشمنی‌هایش با نظام دمشق نیز استفاده کند. هرچند ایران و روسیه با اجازه دولت قانونی سوریه به خاک این کشور مستشار نظامی اعزام کرده‌اند اما محور غربی با اتهام‌زنی به ایران مدعی است تهران یک کشور مستقل را با استقرار نیروهای نظامی به مستعمره تبدیل کرده و آمریکا نیز بر همین اساس این حق را برای خود قائل است تا با این اقدام مبارزه کرده و با حضور نظامی در خاک سوریه از آن جلوگیری کند. 

۸- از بین بردن امکان مفاهمه داخلی در سوریه
دولت سوریه از ابتدای بحران آمادگی خود برای مذاکره و مفاهمه با گروه‌های مخالف و حتی گروه‌های مسلح داخلی را اعلام کرد اما غرب با هوچی‌گری درباره اعزام شیعیان و حضور نظامی ایران در این کشور، تلاش کرد امکان مفاهمه داخلی را از بین ببرد. گروه‌های معارض در‌صورت حاضر شدن در میز مذاکره با دولت باید امتیازاتی از آن برای حضور در فضای سیاسی اخذ می‌کردند و بحران نیز فروکش می‌کرد اما غرب با تبلیغ تبدیل شدن سوریه به مستعمره ایران، اساسا مساله را تغییر داد. 

گروه‌های معارض سوریه که امکان داشت راضی به حضور در میز مذاکره با دولت سوریه شده و با امتیازاتی بازگشته و به بخشی از دولت این کشور وارد شوند، پس از آنکه ایران‌هراسی در قضیه سوریه تشدید شد، به ناچار با فشار اعضای‌شان برای جنگیدن جهت آزادی کشور مواجه شدند، از این رو بحران امتداد یافت.

۹- تحریک دیگر بازیگران برای سهم‌خواهی بیشتر
اگر کیک قدرتی درحال تقسیم باشد، دیگران با ولع در بالای آن حاضر می‌شوند تا هم سهم برده و هم سهم بیشتری دریافت کنند. در سوریه وقتی این‌گونه تبلیغ شد که ایران سوریه (مناطق تحت سلطه دولت مرکزی) را به مستعمره خود تبدیل کرده است، دیگران همانند ترکیه و کشورهای اروپایی نیز تحریک شدند بخش‌های دیگری از این کشور را تحت کنترل گرفته و به مستعمره خود تبدیل سازند. آمریکا با تبلیغ این موضوع در پی تحریک دیگران برای ورود بی‌محاباتر به پرونده سوریه بود. 

۱۰- توجیه حملات رژیم‌صهیونیستی به سوریه
رژیم‌صهیونیستی به‌راحتی قادر به حمله علیه یک دولت مستقل نیست اما اگر صحبت از مستعمره شدن و کاری خلاف قاعده در عصر کنونی به‌شمار می‌رود باشد، آنگاه تل‌آویو نیز می‌تواند به اقدامی خلاف قاعده دست بزند. صهیونیست‌ها در حملات خود به سوریه مدعی هستند استحکامات نظامی ایران را هدف قرار می‌دهند، درحالی‌که اغلب این پایگاه‌ها به ارتش سوریه تعلق داشته و شهدا نیز به سوریه تعلق دارند. صهیونیست‌ها تنها در مواردی معدود در چندصدحمله خود به سوریه، مستشاران نظامی ایران را هدف قرار داده‌اند. 

  درباره اهمیت سوریه در نگاه ایران 
۱- فضاسازی تبلیغاتی پیرامون مستعمره‌شدن دمشق توسط ایران، روی دیگری نیز دارد که دقیقا در‌برابر مورد نخست معنا می‌شود. این فضاسازی بیشتر با هدف اثرگذاری روی افکار عمومی در ایران ساخته و پرداخته شده است. در این عملیات روانی، افزایش سفر مقامات عربی مانند وزرای‌خارجه و روسای پارلمان کشورهای عربی به دمشق، به‌معنای هزینه کردن تهران در سوریه و باختن دمشق به دیگران تفسیر شده است. این سفرهای دیپلماتیک در‌واقع همان چیزی است که تهران سال‌ها انتظارش را می‌کشید. تهران، ابتدا سایه جنگ را از سر سوریه برداشت و پس از آن، انزوایی را که کشورهای عربی بر دمشق تحمیل کرده بودن را شکست تا قطار مقامات عربی راهی دمشق شود. در‌واقع به‌دلیل پیروزی سوریه در جنگ و عضویتش در محور چین، روسیه و ایران، دمشق برای کشورهای عربی اهمیت یافت. 

۲- ایران از احیای جایگاه عربی سوریه به‌دلیل فوایدی که این مساله برای محور مقاومت دارد، حمایت می‌کند. سوریه کشوری است که در حمایت از قضیه فلسطین و مقابله با نقشه‌های استعماری ثابت‌قدم بوده است. این ثبات‌قدم در میان کشورها و دولت‌های عربی بی‌سابقه است. مصر و اردن در مقاطعی علیه رژیم‌صهیونیستی مواضعی داشته و در چند جنگ نیز شرکت یافتند، اما درنهایت به عادی‌سازی غلتیدند. عراق و عربستان نیز در برهه‌هایی از خود تلاش‌هایی ضد‌صهیونیستی نشان داده‌اند، اما فارغ از همراهی پنهانی و تاریخی سعودی‌ها با صهیونیست‌ها، تلاش‌های بغداد نیز عمدتا بی‌تاثیر و مقطعی بوده است. در جهان عرب، مواضع و اقدامات ضد‌صهیونیستی سوریه بی‌همتاست. احیای جایگاه عربی سوریه از یک سو به‌معنای افزایش وزن جناح مخالف رژیم در جهان عرب و از سوی دیگر افزایش غلظت این مخالفت‌هاست. 

۳- سوریه یکی از دریچه‌های ایران به‌سمت جهان عرب است. جهان عرب شامل غرب آسیا و شمال آفریقا می‌شود، با این حال ثقل تاریخی و تمدنی این جهان غرب آسیاست. به‌طور‌کلی در جهان عرب چهار کشور عراق، عربستان، مصر و سوریه دارای ویژگی‌های رهبری هستند، اما امروزه به‌دلیل ایجاد مشکل برای سه کشور دیگر، ریاض تقریبا به جایگاه بی‌سابقه‌ای در جهان عرب دست ‌یافته که از همین طریق نیز طی یک‌دهه اخیر دست به تخریب منطقه زد. 

مصر به‌دلیل مشکلات اقتصادی، حکومت سرکوبگر و فقدان ایدئولوژی قابل ارائه، در رکود قرار دارد. سوریه و عراق نیز با ویرانی‌های ناشی از جنگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در کنار آسیب‌های وارده به کشورهای دارای ظرفیت رهبری جهان عرب، کشورهای رده دوم جهان عرب مانند الجزایر و لیبی که دارای برجستگی بوده و به‌واسطه نفت قدرت اقتصادی لازم را داشته‌اند نیز هرکدام با مشکلاتی روبه‌رو شدند. لیبی چند‌پاره شده و الجزایر نیز دوره‌ای از ناآرامی‌ها را تجربه کرد. 

به‌همین‌دلیل عربستان‌سعودی در لایه نخست که کشورهای دارای ظرفیت رهبری جهان عرب هستند، تنها قدرت باقی‌مانده بود و در لایه دوم نیز کشورهای لیبی و الجزایر به‌دلیل ضعف، قادر به اشکال‌تراشی در مسیر رهبری عربستان نبودند. از این رو سعودی‌ها به جایگاهی بی‌سابقه و بلند در جهان عرب دست یافتند. 

ریاض با ولع ناشی از این موقعیت و برای رساندن آن به نقطه بدون‌بازگشت ضربه به دیگر منابع قدرت در جهان عرب (گروه‌های مقاومت) که موانع این نهایی‌سازی بودند را شروع کرد و از سوی دیگر به‌دلیل کسب رهبری جهان عرب مذاکره از موضع بالا با قدرت‌های جهانی را نیز آغاز کرد. هرچند سعودی‌ها به‌دلیل ضربات متقابل محور مقاومت به کناری خزیده و قدرت‌های جهانی موجود در غرب در منطقه منفعل شده و چین و روسیه نیز بیشتر به ایران متمایل شده‌اند، اما با این حال تهران همچنان در پی ایجاد تغییرات بیشتر در جهان عرب است. 

از میان چهار کشوری که ظرفیت رهبری جهان عرب را در دست دارند، دو مورد آنها یعنی عراق و سوریه از متحدان ایران هستند. این دو کشور در‌حال‌حاضر به‌شدت تحت‌تاثیر شیعیان قرار دارند. در‌صورت تقویت این دو کشور، در چند جهت به جایگاه انحصاری عربستان‌سعودی در جهان عرب که موجب بروز رفتارهای زیان‌بار از سوی این کشور شده است، ضربه وارد می‌شود. 

با احیای قدرت عراق و سوریه، جایگاه سیاسی عربستان‌سعودی از طریق ایجاد اشکال در محیط پیرامونی‌اش، دچار مشکل می‌شود. اگر عربستان‌سعودی در غرب آسیا که محل واقع شدن این کشور از یک‌سو و قلب جهان عرب از سویی‌ دیگر است، قدرتش به‌شدت کاسته شود، در شمال آفریقا نیز انعکاس این کاهش قدرت، کاهش دیگری را رقم خواهد زد. 

از سوی دیگر عربستان‌سعودی با دامن زدن به مسائل مذهبی تلاش کرده خود را رهبر جهان اهل سنت در برابر اهل تشیع نشان دهد. عده‌ای از کشورها و گروه‌های اسلامی نیز براساس احساسات به درون این میدان خزیده‌اند. با برجسته شدن دو کشور عراق و سوریه در جهان عرب به‌عنوان کشورهای رهبر، دیگر سعودی‌ها به‌راحتی قادر به مطرح کردن مسائل مذهبی مناقشه‌برانگیز برای سوءاستفاده نخواهند بود. اگر عراق و سوریه جایگاه عربی خود را بازیابند، حتی در‌صورت تبلیغ مسائل مذهبی از سوی عربستان، کشورهایی مانند مصر، سودان یا اردن به‌دلیل نگرانی نسبت به روابط‌شان با بغداد و دمشق و برای حفاظت از آن، وارد چنین موضوعاتی نخواهند شد. 

با افول جایگاه عربستان در جهان عرب، از میزان رفتارهای مخرب این دولت نیز کاسته خواهد شد. در مرحله بعد تهران با توجه به نزدیکی به بغداد و دمشق از دروازه این دو پایتخت قادر به تنظیم روابط خود با جهان عرب است. 

۴- سوریه نماد بارزی از مقاومت دولتی در جهان است. هرچند لبنان، عراق و حتی یمن عضوی از محور مقاومت هستند، اما هرکدام به‌نحوی با اشکال روبه‌رو‌ هستند. در لبنان نیروهای مقاومت و متحدانش بخشی از قدرتند و در عراق نیز به شکلی غیرمناقشه‌برانگیز در دولت حضور دارند. در یمن هرچند صنعا تحت کنترل مقاومت بوده و دولتی تحت عنوان «دولت نجات ملی» در آن مستقر و حاکم است، اما جامعه بین‌المللی دولت مستقر‌شده در عدن را به‌رسمیت می‌شناسد. در سوریه اما دمشق جایگاهی تاریخی و طولانی‌مدت در مقاومت دولتی در‌برابر غرب دارد. غرب هرچند تلاش کرد این جایگاه را به چالش بکشد اما موفق نبود. 

۵-  در مسیر ایران- مدیترانه تقریبا مناقشه‌برانگیز‌ترین قطعه، سوریه است. با وجود تداوم استقرار آمریکا در شمال و شرق عراق این مشکل قابل رفع است، اما در سوریه همچنان مشکلاتی وجود دارد. در‌صورت تقویت قدرت محور مقاومت در سوریه، مسیر ایران- مدیترانه تقریبا تکمیل می‌شود. 

۶- استقرار سنگین‌تر محور مقاومت در سوریه به‌معنای حضور در جغرافیایی در قلب غرب آسیا و در مجاورت اروپا و آفریقاست، درحالی‌که دیگر مناطق محور مقاومت مانند ایران، عراق و حتی یمن چنین موقعیتی ندارند. 

  همگرایی ایران و سوریه
تنها ۴۵ روز پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سوریه یکی از اولین کشورهایی بود که رژیم بعث را محکوم کرد و خواستار برقراری  آتش‌بس شد. سوریه همچنین جریان انتقال نفت عراق به دریای مدیترانه را قطع کرد. دمشق انواع تانک، نفربر و حتی موشک‌های بالستیک به ایران داد و آموزش‌های نظامی مداومی را درخصوص تسلیحات جدید در اختیار تهران قرار داد و از این طریق در جهان عرب و اجماع جهانی شکل‌گرفته علیه ایران، فضا‌شکنی کرد. 

  نقش سوریه در پیروزی‌های مقاومت
سوریه از دهه ۱۹۸۰ نوعی اتحاد نظامی راهبردی با ایران و حزب‌الله ایجاد کرد. محور سوریه- ایران و حزب‌الله همگی دربرابر رژیم‌صهیونیستی بودند و ائتلاف‌شان «محور مقاومت» نام گرفت. دربرابر این نقش‌آفرینی، غرب همواره تلاش داشت به‌شکلی سوریه را از محور مقاومت خارج کند؛ چراکه با قطع رابطه سوریه با ایران و حزب‌الله، خط تدارکات بین تهران و بیروت شکسته خواهد شد. آنها حتی مذاکراتی برای بازگرداندن بلندی‌های جولان به سوریه در ازای صلح با رژیم‌صهیونیستی و قطع رابطه با ایران را آغاز کردند اما آن نیز به‌نتیجه نرسید و سوریه در محور مقاومت باقی ماند. کمک به ارسال موشک‌های ضدتانک کورنت به لبنان که به‌گفته کارشناسان جنگی به‌کارگیری آنها باعث آغاز شکست رژیم در جریان جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ شد، سپس با اجازه بشار اسد این موشک‌ها به مقاومت در غزه نیز رسانده شدند. سوریه همچنین معبری برای ارسال سلاح و پول به اردن و از آنجا به کرانه باختری برای عملیات در این منطقه و سرزمین‌های ۱۹۴۸-سرزمین‌های داخلی رژیم- است. 

  آیا تنها ایران حامی سوریه بود؟
در کنار ایران، کشورهایی مانند چین، روسیه وحتی هند به‌عنوان بازیگرانی جهانی به انحای مختلف درکنار سوریه قرار گرفتند. مسکو از ابتدا در حوزه سیاسی درکنار دمشق قرار گرفته و درشورای امنیت سازمان ملل متحد مانع از اخذ مجوز از این سازمان برای مشروع‌سازی دخالت نظامی غرب در سوریه شد. روس‌ها از سال ۲۰۱۵ با اعزام نیروی هوایی و سپس زمینی خود به این کشور و پشتیبانی نیروی دریایی‌اش، وارد سوریه شده و به سرکوب تروریست‌ها پرداخت. درحوزه اقتصادی نیز روس‌ها کمک‌هایی به‌ویژه درخصوص سوخت و مواد غذایی به این کشور ارائه کردند. 

چین در این میان با پوشش قرار دادن موضع روسیه در شورای امنیت دربرابر فشارهای غرب ایستادگی کرده و تاکید کرد درصورت تغییر موضع مسکو، این کشور نیز با تصمیمات غرب همراهی خواهد کرد. حمایت‌های سیاسی چین در سال‌های اخیر از سوریه شدت گرفته و وزارت خارجه چین به‌طور مکرر حضور نظامی آمریکا در شرق این کشور را نامشروع قلمداد کرده است. همچنین پکن در حوزه اقتصادی نیز کمک‌هایی عظیمی را به‌صورت بشردوستانه در اختیار دمشق قرار داده است. هند نیز با عدم همراهی جدی با مواضع غرب علیه سوریه و همچنین حفظ ارتباطش در دمشق، مانع از تقویت بیش از پیش مواضع ضدسوری درمحیط بین‌المللی شده بود. 

در جامعه عرب کشورهایی مانند عراق، لبنان و الجزایر درکنار سوریه قرار گرفتند و مصر نیز پس از کودتای ژنرال عبدالفتاح السیسی درکنار دمشق قرار گرفت. در این میان افرادی مانند خلیفه حفتر فرمانده ارتش ملی لیبی مستقر در بنغازی و محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی نیز روابط خوبی با بشار اسد داشتند.