Afriqa_roussieh

رنسانس در روابط روسیه و آفریقا

تارنگاشت عدالت
 
 
نویسنده: فرناندو گایاردو
مترجم: م. قربانی
برگرفته از: نیو ایسترن آوتلوک
۲۵ ژوئیه ۲۰۲۳

 

پل بسازید، نه دیوار!
 

آینده آفریقا ترسناک نیست، و آفریقایی‌ها نسبت به نیروی خود حساس و آگاه شده اند. آن‌ها به اهمیت سیاسی و اقتصادی منطقه خود واقف اند. نشانه‌هایی وجود دارد که اجلاس سران روسیه- آفریقا انرژی مضاعفی به آفریقایی‌ها می‌دهد تا به طور فعال از منافع خود دفاع کنند.

نشست آتی سران روسیه و آفریقا فرصت بی‌همتایی برای کشورهای بیرون از جهان آمریکا-محور فراهم می‌آورد تا در آن ذهنیتی تثبیت شود که اهداف توسعه جهانی به تضمین منافع «میلیارد طلایی» که پایتخت‌های کشورهای غربی ترسیم می‌کنند، محدود نمی‌شود. فرصتی برای اعلام وجود «جنوب جهانی» با منابع، جمعیت و پتانسیل فرهنگی فراوان، اما حضوری کم‌رنگ و بیتناسب در امور سیاسی و مالی در جهان.

اجلاس سران روسیه-آفریقا که با شعار «به سوی صلح، امنیت و توسعه» در تاریخ ۲۷ و ۲۸ ژوئیه در سن پترزبورگ روسیه، با حضور حدود ۵۰ کشور از قاره سیاه برگزار خواهد شد، هرگز بدین سان به‌جا و حائز اهمیت نبوده است. اکنون، که جهان درد زایش دوران گذار از جهان یک قطبی به نظامی چند قطبی را از سر می‌گذراند، شاهد نقطه عطفی در سیر تکاملی مناسبات بین‌‌المللی هستیم، جهانی که به ناگزیر مفهوم برابری حاکمیتی بر آن حاکم خواهد شد. علی‌رغم اظهارات شاید بیش از حد «رسمی»، سازمان دهندگان رویداد اهدافی را که بیان کردند – تقویت همکاری‌های همه جانبه و برابر بین روسیه و کشورهای آفریقا در همه زمینه‌ها از جمله سیاست، امنیت، اقتصاد، علم، فن‌آوری و تلاش‌های بشردوستانه – نیز بسیار حیاتی است. مشکلات سیاسی و امنیتی بدون تردید بخش مهمی از برنامه مجمع را در شرایط بی‌سابقه تنش‌های ژئوپلیتیکی در جهان تشکیل می‌دهد.

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کمک‌های چشم‌گیری به جنبش‌های آزای‌بخش ملی و نیز توسعه اقتصادی کشورهای آفریقایی کرد، و به همین دلیل، قاره آفریقا رفتار محترمانه‌ای نسبت به مصالح روسیه دارد. برای مسکو، «بازگشت» به آفریقا، که اولین اجلاس سران روسیه و آفریقا در سال ۲۰۱۹ آن‌را تسهیل کرد، از روی مُد یا «سودورزی جنون‌آمیز» نیست، بلکه تصمیمی راهبردی با بنیاد محکم تاریخی است. طبیعی است که ادعای تغییر جهت‌گیری اساسی روسیه به سوی شرق و «جنوب جهانی» ادعایی ناصادقانه است و وخامت فزاینده روابط آن با غرب نقشی در شناخت اهمیت چشم‌انداز آفریقا نداشته است. تقاضای فزاینده آفریقا برای تنوع بخشیدن به  «روابط پسااستعماری و نواستعماری» و متنوع کردن روابط سیاست خارجی، که در آن روسیه نقش معینی دارد، به خوبی با هدف توسعه همکاری مسکو تناسب دارد.

اخیراً ملت‌های آفریقایی زیر فشارهای شدید غرب قرار گرفته اند تا تماس‌های خود را با مسکو، اگر نه کاملاً، کاهش دهند. اکنون غربی‌ها مشغول همان کاری هستند که در قرن بیستم انجام دادند: ایجاد مانع برای حفظ برتری سیاسی و اقتصادی جهانی خود، هم در آفریقا و هم در سراسر جهان. ناتو در حالی‌که نفوذ خود را خارج از منطقه آتلانتیک شمالی گسترش می‌دهد، شامل کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، غرب آسیا و شمال آفریقا می‌شود. در جنوب آسیا، گروهی زیر نام آکس (استرالیا، بریتانیا، ایالات متحده) مشغول ایجاد شکاف‌های شدید است.

در نتیجه، هنوز بر اساس اصل قدیمی «تفرقه بیانداز و حکومت کن» در قرن بیست‌ویکم عمل می‌شود. آفریقایی‌ها باید مانع آن شوند که غربی‌ها بتوانند قاره را به دولت‌های خوب و بد (دمکراتیک و غیر دمکراتیک) تقسیم کنند، تا موجودیت خود را حفظ کنند. به علاوه، تلاش‌های چشم‌گیری در این جهت انجام می‌گیرد. کافی است به به اصطلاح اجلاس سران دمکراسی، که واشینگتن آن‌را بر مبنای بهترین سنت‌های اصل فوق برگزار کرد، نگاه کنید. ناگفته نماند که ارتش سازمان‌های غیردولتی بی‌وقفه مفاهیم غربی و قوانین بازی را به سرزمین آفریقا تحمیل می‌کنند، قوانینی که به بازی بی‌قانونی تبدیل شده است.

در عین حال، آفریقایی‌ها کاملاً از هزینه گزاف دوستی با غرب آگاهند. ملت‌های این قاره با وجود ثروت‌های طبیعی عظیم، از سطح زندگی فوق‌العاده نازل، و سطح بدهی‌های زیاد به طلبکاران غربی رنج می‌برند. اگر چه آن‌ها به هیچ‌وجه نیازمند خیرات نیستند، با این حال چینی‌ها با ساخت‌وساز جاده‌ها، مدارس و زیرساخت‌های انرژی وضعیت قاره را بهبود می‌بخشند. غرب با بی‌توجهی به وضعیت مردم آفریقا برای پرداخت صورت حساب‌های ظالمانه به هر قیمتی که برایشان تمام شود، حتی حاضر نیست مانند روسیه که ۲۰ میلیارد دلار بدهی آفریقا را بخشید، دست به چنین کاری بزند. این واقعیات انگیره‌ها و نیت‌های راستین طرف‌ها را برملا می‌سازد.

کار غرب به جایی رسیده است که روسیه را بدون هیج احساس پشیمانی به استعمارگری متهم می‌کند. اخیراً در یک کنفرانس خبری رییس‌جمهور فرانسه امانوئل مکرون، با چهره‌ای خونسرد، مدعی شد که مسکو «نیرویی بی‌ثبات کننده و قدرت استعماری قرن بیست‌ویکم در آفریقا است.» همه می‌توانند چنین حرکات مضحک و مسخره‌ای را علیه روسیه شاهد باشند، چون، برخلاف فرانسه روسیه هرگز در هیچ جایی مستعمره نداشته است. بخشی از احساسات مکرون را می‌توان از درد و عذاب بیرون رفتن کشور ساحل از چنگال فرانسه توجیه کرد. هرچند آن‌ها هنوز آنجا را با شیدایی خاصی که بهتر است جای دیگری از آن استفاده کنند، حیات خلوت خود می‌دانند.

سیاست استعماری مدرن غربی، یا آن‌طور که آن‌ها می‌گویند، نئوکلونیالیسم، تمام خصلت‌های پسامدرن را به نمایش می‌گذارد. این دیگر دزدی در بزرگراه در روز روشن نیست، بلکه ترکیب ظریف‌تری از رویکردی‌های سیاسی-فن‌آوری، اقتصادی و روانشناختی است. وجه تمایز اصلی آن‌ها این است که باورها و اهداف اعلام شده آنان هیچ ارتباطی با نیات واقعی‌شان ندارد. غربی‌ها حتی ممکن است بتوانند به طور نمادین مسؤولیت اعمال ناشایست خود را بپذیرند. تلاش ملت‌های غربی در توبه معمولاً شامل روابط عمومی و شیرین‌کاری رسانه‌ای است. نمونه آن بازگرداندن ۲۶ رقم صنایع دستی (یا اشیاء باستانی) به کشور بِنین است که در زمان پادشاهی داهومی در جنگ استعماری ۱۸۹۲ از آنجا به فرانسه برده شده بود. این ماجرا با استفاده از بهترین سنت‌های صنعت نمایش، مراسمی با شکوه با نورافکن‌ها و انبوه خبرنگاران برگزار شد.

اما کسی در غرب صحبتی از بازپرداخت منصفانه و عادلانه و غرامت به آفریقایی‌هایی که دهه‌ها زیر ستم استبداد و استخراج منابع‌شان بودند، نمی‌کند. غربی‌ها عجله‌ای هم برای ارایه پیشنهادی جهت حل صادقانه مشکلات اساسی ملت‌های آفریقایی ندارند، که به قول معروف حتی چوب ماهیگیری به دستشان نمی‌دهند تا قوت خود را تهیه کنند. شرکای اُرو-آتلانتیک تنها یک بار هدیه می‌دهند، و آن وقتی است که با تبلیغات گسترده رسانه‌ای حمایت می‌شود و به عنوان بزرگ‌ترین سخاوت به تصویر کشیده می‌شود.

آینده آفریقا ترسناک نیست، و آفریقایی‌ها نسبت به نیروی خود حساس و آگاه شده اند. آن‌ها به اهمیت سیاسی و اقتصادی منطقه خود واقف اند. نشانه‌هایی وجود دارد که اجلاس سران روسیه- آفریقا انرژی مضاعفی به آفریقایی‌ها می‌دهد تا به طور فعال از منافع خود دفاع کنند.