رافائل کوره‌آ

حیات خلوت عمو سام

 

تارنگاشت عدالت
 
 
برگرفته از: روبیکون
۶ فوریه ۲۰۲۱

 

 
گفتگوی روزنامه‌نگار آمریکایی، ماکس بلومنتال با رئیس جمهور سابق اکوادور، رافائل کوره‌آ راجع به کوشش آمریکای لاتین برای رهایی از سلطه ایالات متحده آمریکا
 
 
 

س: جناب رئیس جمهور از این‌که اجازه دادید اینجا در کاراکاس با شما گفتگویی داشته باشیم، بسیار متشکرم. شما احتمالاً نسبت به من راه طولانی‌تری را پشت سر نهادید. شما از اروپا، که فعلاً آنجازندگی می‌کنید، آمدید. چرا این‌قدر مهم بود که برای این انتخابات به ونزوئلا بیایید؟

پ: ممنون از مصاحبه. در حقیقت من مکزیک بودم. من باید در آنجا در چند جلسه شرکت می‌کردم. سفر خود را کمی طولانی‌تر کردم چون اگر به بلژیک بازمی‌گشتم، باید فوراً به قرنطینه می‌رفتم و بعد از آن نیز دیگر اجازه سفر نداشتم. لذا از مکزیک مستقیم به ونزوئلا آمدم.

انتخابات در ونزوئلا

ولی احتمالاً از بلژیک نیز به طور مستقیم به ونزوئلا می‌آمدم زیرا ونزوئلا برای من خیلی مهم است و انتخابات نیز به همین شکل. به همین دلیل میخواهم جهان و اروپا را از آن‌چه در ونزوئلا می‌گذرد باخبر سازم.

س: شما به برخی از دروغ‌ها و فریب‌هایی که در رسانه‌ها در مورد ونزوئلا ترویج می‌گردد، اشاره کردید. ما اخیراً گزارش دادیم چگونه وال استریت جورنال و کنگره ایالات متحده، اظهاراتی از قول”دیوسدادو کابییو” که یکی از سیاستمداران مهم ونزوئلا است، مبنی براین که او تهدید کرده، اگر شهروندان ونزوئلایی در انتخابات شرکت نکنند از دریافت مواد غذایی محروم خواهند شد، که دروغ بسیار بزرگی بود منتشر کردند. به نظر شما بزرگترین دروغی که در مورد ونزوئلا پخش می‌شود، کدام است؟ و چرا لازم و مهم بود که به اینجا بیایید و بر انتخابات نظارت کنید؟

پ: مهم است که ناظرین بین‌المللی به عنوان شاهد حضور داشته باشند. تازه انتخابات در ونزوئلا بسیار خسته‌کننده است، چون همه چیز با نظم و ترتیب صورت می‌گیرد و آرامش حکمفرماست، چون نحوه رای‌گیری بسیار کاراست.

اخذ رای ۲۰ ثانیه به طول می‌انجامد که بادرنظر گرفتن وجود همه‌گیری بسیار مناسب است. علاوه بر همه‌گیری کشور با کمبود مواد سوختی،  قطع برق و اعتصاب کامیون‌دارها در برخی از ایالات روبه رو است.

از این رو لازم است که به جهان گفته شود که اینجا مانند هرکشور دیگری انتخابات صورت می‌گیرد. انتخاباتی که دولت پنج سال پیش باخت، در آن زمان به رسمیت شناخته شد ولی اکنون که آنها می‌دانستند، یعنی بخشی از اپوزیسیون می‌دانست  که خواهند باخت، می‌خواهند انتخابات را بایکوت کنند. و از این رو این انتخابات از طرف کشورهای غربی به رسمیت شناخته نمی‌شود.

این‌هم باز اشاره‌ای به اخلاقی دوگانه. از این رو مهم است  که شاهدین و ناظرینی وجود داشته باشند که بر این انتخابات که دارای درجه‌ای از سازماندهی است که در جهان به ندرت به چشم می‌خورد، نظارت کنند. سئوال دیگر شما چه بود؟

س: سئوال دیگر من در مورد دروغ‌های رسانه‌های باب روز بود که ما مدام در مورد ونزوئلا می‌شنویم.

پ: آن‌چه که مربوط به تهدید در رابطه با انتخابات می‌شود، همه آنها بی اساس است. شما می‌توانید از مردم بپرسید و توجه کنید: فراخوان به بایکوت در شرایطی که اجازه نداشته باشید به عنوان حزب ثبت نام کنید و در نتیجه شرکت و شانس پیروزی در انتخابات ممکن نباشد، یک امر است ولی وقتی اصلاً نمی‌خواهید در انتخابات شرکت کنید و فراخوان به بایکوت می‌دهید، تا بعد بگویید «آها! زیاد کسی در انتخابات شرکت نکرد و مردم از ما حمایت کردند!» امر دیگری است. اگر شما اینقدر هوادار و پشتیبان دارید چرا در انتخابات شرکت نمی‌کنید و پیروز نمی‌شوید؟ این کار واقعاً بی‌معنی است. دروغ است.

در واقع بخش مشخصی از اپوزیسیون  خواستار بایکوت انتخابات شد، البته نه به این خاطر که خوب سازماندهی نشده بود و نه به این خاطر که تقلب صورت گرفت ویا به نحوی از ثبت نام کسی ممانعت به عمل آمده بود. گروه بزرگ دیگری از اپوزیسیون  در انتخابات شرکت کرد. مسئله این بود که می‌دانستند شکست خواهند خورد. ولی دیگر کافیست و این کار آنها دمکراتیک نبود.

ونزوئلا در چنگال ایالات متحده

ونزوئلا یک مورد بسیار ویژه است. آمریکایی‌ها بیش از حد زیاده روی کردند و یک محاصره بربرمنشانه را تحمیل کردند. مردم ونزوئلا رنج می‌برند. آمریکایی‌ها دست به این اقدام سخیف زدند و«دولت» مردی را به رسمیت شناسند، که در یک پارک خود را رئیس جمهور نامید و تازه بیش از ۶۰ هزار رای برای عضویت در مجلس شورای ملی، به عنوان نماینده و بدون هرنوع قدرتی به خود اختصاص نداده بود.

علاوه براین اگر قصد دارند مشروعیت مادورو را زیر سئوال ببرند. او کسی است که قدرت را در دست دارد. اگر آنها واقعاً قصد کمک به مردم ونزوئلا دارند باید از رایزنی او (مادورو) استفاده کنند  که قدرت را در دست دارد و نه رایزنی دلقکی که در یک باغ خود را رئیس جمهور اعلام کرده.

اینها موارد بسیار مفرطی است که تابحال دیده‌ام. بقیه تقریباً شبیه این است ولی این افراط‌ها پیامدهایی به دنبال دارد. مثلاً ونزوئلا  در گذشته ۵۰ میلیارد  دلار درآمد نفتی داشت. سال گذشته این مبلغ حتی به ۵۰۰ میلیون دلار نرسید. این مبلغ یک صدم درآمد سابق است. آیا می‌دانید این چه معنی می‌دهد؟

نفت همیشه ۹۰درصد درآمد ارزی  ونزوئلا را تشکیل می‌داد. این که ونزوئلا تاکنون روی پا ایستاده، به یک معجزه شباهت دارد.

وقتی به اصطلاح تحلیلگران در مورد سیاست اقتصادی و سیاست مهاجرتی  ونزوئلا سخن می‌گویند، بدون این که اشاره کنند که کشور در محاصره است و لذا باید اقتصادی جنگی اعمال کند، تزویر و دورویی زیادی به کار گرفته می‌شود، درست مثل این که امروز یک بمب اتمی روی شیلی پرتاب کنیم  و روز بعد اعلام کنیم نئولیبرالیسم در شیلی با شکست روبه رو شده. این همه دورویی دیگر کافیست.

این وضعیت افراطی  البته به استثنأ کوبا در هیچ کشور دیگر وجود نداشت. بقیه سیاست‌های راهبردی ، یعنی دخالت‌های ساده‌تر ایالات متحده آمریکا شبیه اقداماتی است که در مورد کشورهای دیگر نیز اعمال می‌شود. آنهااز طریق  National Endowment for Democracy که بازوی مالی سازمان سیا است از اپوزیسیون حمایت می‌کنند. این سازمان NGO ها را که در واقع سازمان‌های اپوزیسیون هستند که مدام کوشش می‌کنند به دولت ضربه بزنند، از نظر مالی تامین می‌کند.

ولی مهم‌ترین ابزار بی‌ثبات سازی  رسانه‌های توده‌ای هستند، رسانه‌های توده‌ای ملی و بین‌المللی که مدام دروغ‌پردازی می‌کنند، واقعیات را وارونه جلوه می‌دهند و مردم را گمراه می‌کنند.

س: ما در مورد نقض قوانین حقوق‌بشر در ونزوئلا، «قتل غیرقانونی زیر نظارت مادورو» زیاد می‌شنویم. همه اینها شایعات غربی است که توسط نیروهای اپوزیسیون در گزارش “میشل باشلت” برای سازمان ملل متحد ذکر شده بود و از آن زمان مدام تکرار می‌گردد. ولی آنچه به گوش ما  و شنوندگان ما در ایالات متحده نمی‌رسد و در رسانه‌های باب روز ما غایب است وقایعی است که سال گذشته در اکوادور رخ داد. سرکوب و زندانی کردن “خورگه گلاس”، اتهام تروریسم به “ریکاردو پاتینیو” که به نحوی با “اولا بینی” در سوئد مربوط است که بدون این که حتی یک قاضی او را دیده باشد به زندان افتاده و همین طور پیگرد  و سلب صلاحیت شما. شاید بتوانید در مورد این سرکوب‌ها صحبت کنید و برای بینندگان ما توضیح دهید، از وقتی که “لنین مورنو” به ریاست جمهوری رسیده در اکوادور چه اتفاقی روی داده است؟

 پ: اول باید در باره اخلاق دوگانه صحبت کنم که به آن اشاره کردید. در کلمبیا هرروز کنشگران سوسیالیست به قتل می‌رسند، که حتی در اخبار انعکاس پیدا نمی‌کند ولی برعکس وقتی فردی مثل “لئوپولدو لوپس” دستگیر می‌شود که مشوق «گواریمباس»۱ بود که بیش از ۴۰ نفر چون رنگ پوستشان تیره بود۲ و هوادار شاوس محسوب شدند کشته و زنده زنده در آتش سوختند ، آنگاه در سطح جهان به یک فاجعه عظیم تبدیل می‌شود.

س: بلی مانند اورلاندو فیگوئرا

پ: بلی دوگانگی اخلاق بسیار زیاد است و در اکوادور نیز همین‌طور است. در سال‌های اخیر در منطقه سرکوب‌های شدیدی صورت گرفت مثلاً در اکوادور، در کلمبیا، ۱۱ کشته، ۱۳۰۰ زخمی و ۱۲۰۰زندانی در اکتبر ۲۰۱۹، در  شیلی صدها نفر در اثر گلوله‌های لاستیکی نور چشم خود را از دست دادند ولی خبری از آن منتشر نشدگویی که اصلاً مشکلی وجود نداشته است.

ولی وقتی در ونزوئلا یک فاشیست عضو نیروهای اپوزیسیون دستگیر می‌شود که مردم را به اعمال خشونت فرا می‌خواند و باعث قتل چندین تن می‌گردد، نقض حقوق بشر نامیده می‌شود. این یک دورویی بی حد و اندازه است و همان طور که گفتید در مورد اکوادور حتی سکوت می‌گردد.

سال‌های مورنو در اکوادور

مثل این انتخابات. روز ۷ فوریه در اکوادور انتخابات صورت خواهد گرفت و جنبش ما بنابرکلیه نظرسنجی‌ها از همه جلوتر است. آنها با کلاهبرداری مرا از شرکت در انتخابات محروم کردند. نامزدهای ما روز ۱۸ سپتامبر ثبت نام کرده بودند، بعد یک سلسله اتفاقات صحنه سازی شد که ثبت نام را تا امروز ناتمام گذارده است.

یعنی شرکت ما در انتخابات هنوز در مخاطره است. آنها توانستند غیرممکن را ممکن کنند و دوماه بعد از نام نویسی ما، ما را از شرکت در انتخابات محروم نمایند.

فکر کنید این کار در ونزوئلا انجام شده بود. سرتیتر هم روزنامه‌ها در جهان از این خبر پر بود.  تزویر و دورویی تا چه حد؟

در اکوادور قانون مدام زیرپا نهاده می‌شود. آنها با کلاهبرداری و به کمک یک رفراندوم دستکاری شده که دارای پایه و اساس مطابق با قانون اساسی نیست دولت را صاحب شدند و با همان شیوه‌ها کنترل شورا که روسای کلیه نهادهای کنترل کننده را انتخاب می‌کند را نیز  در دست گرفتند و گویی که هنوز بس نیست، رئیس جمهور  از طریق یک رفراندوم این قدرت را نیز برای خود تضمین کرد، که اعضای شورای موقت را انتخاب کند.

ولی رئیس این شورای موقت قاطی کرد و خود را قیصر اعلام نمود که تصمیماتش مافوق قانون اساسی است. او ۸۶ سال عمر داشت. آنها به جای این که او را به خانه سالمندان بفرستند، برایش هورا کشیدند.

او از جمله دیوان عالی کشور را منحل کرد که قابل انحلال نبود و قانون اساسی را برای ۶ ماه معلق نمود و ما باید همه این چیزها را تحمل می‌کردیم.

علاوه براین در مورد “اودِبرشت”  پیگرد سیاسی صورت گرفت. همه در جریانند. معاون رئیس جمهور “خورگه گلاس”  به این خاطر بیش از سه سال است که در زندان به سر می‌برد ولی آنها نتوانسته‌اند تاکنون چیزی علیه او به دست آورند. آنها او را با تکیه به قوانین حقوقی قدیم  محکوم کردند تا بتوانند دوره محکومیت او را طولانی‌تر کنند تا از بازگرد مجدد او به صحنه سیاست و مقام معاون رئیس جمهور جلوگیری کنند.

“اودِبرشت” ۳ هرگز به دادگاه کشیده نشد. می‌توانید تصور کنید؟ “اودبرشت” این شرکت فاسد که دیگران را نیز به ارتشأ وادار می‌کرد هرگز مورد اتهام واقع نشد. مثل روز روشن است که بده بستانی صورت گرفت که «این فرد یا آن فرد (مخالفین سیاسی ما) را دادگاهی کنید، در عوض کاری می‌کنیم که همیشه درامان باشید.»

در حال حاضر ۳۶ اتهام حقوقی علیه من در جریان است. پرونده “چاپو گوسمان، پینوشه و آل‌کاپون» روی هم این قدر قطور نبود. همه این ها برای این که نتوانم نامزد ریاست جمهوری شوم، البته می‌توانستم برای پست معاونت ریاست جمهور خود را نامزد کنم. ولی برای این که از این موقعیت نیز محروم شوم طی فقط ۱۷ روز حکم قانونی صادر کردند. در گذشته هیچگاه به این سرعت چنین کاری نمی‌کردند، آن‌هم صرفاً به این خاطر که صلاحیت مرا باطل سازند.

از این رو سرمان خیلی شلوغ بود. علاوه براین پیگردها رئیس سابق مجلس شورا متهم شد که در اکتبر اعتراضاتی را دامن زده که مجبور شد به مکزیک فرار کند. روزی که او به مکزیک گریخت، پدرش  به جرم تقلب دستگیر شد. یک افتضاح و رسوایی  بزرگ در همه رسانه‌ها: «میلیون‌های گابریلا ریواندیراس پیدا شد!» یک سال بعد او بی‌گناه شناخته شد ولی بیگناهی او در رسانه‌ها مسکوت ماند.

“فرناندو آلوارادو” اینجا در ونزوئلا زندگی می‌کند. او به اتهام اختلاس ۱۲۰۰۰ دلار در قراردادی به دادگاه کشیده شد. او به ۸ ماه زندان، یعنی ماهی ۱۵۰۰ دلار (درآمد یک روزنامه‌نگار) محکوم شد. در همین دوران فرد دیگری به جرم اختلاس ۶۰۰ میلیون دلار در مقابل دادگاه قرار گرفت، که هیچ ربطی به این قرارداد نداشت. غریب است که گرچه او در این دادگاه پیروز شد ولی هنوز مانند یک فرد بزه‌کار تحت تعقیب است و تصویرش در همه فرودگاه‌ها نصب گردیده است.

در حقیقت مسئله این است که افراد تحت تعقیب قرار گرفته و تحقیر شوند. یک نمونه دیگر، مثلاً “اولا بینی” که داستان درازی است. در ابتدا وزیر امور خارجه کشور “ریکاردو پاتینیو” متهم شد که با دو هکر روس رابطه داشته و از دولت جاسوسی کرده .

حکم دستگیری او به دلیل یک سخنرانی که انجام داده بود صادر شد ولی سپس اتهام او همکاری با دو هکر روس اعلام گردید. بعد معلوم شد که  اولاً دو هکر نبوده و یک هکر بوده و ثانیاً روس نبوده بلکه یک فرد سوئدی به نام “اولا بینی” بوده و ثالثاً این فرد اصلاً “ریکاردو پاتنیو” را نمی‌شناخته است. ولی این رسوایی با آب و تاب در تلویزیون به نمایش گذارده شد و آنها اصرار داشتند که این فرد ریکاردو پاتنیو را می‌شناسد.

سرآخر آنها “اولا بینی” را به  زندان افکندند. اکنون بیش از یک سال است که این دادگاه بی‌معنی که ذره‌ای واقعیت در آن نیست، ادامه دارد. بعدها آنها اعلام کردند که کد موبایل‌ها شکسته شده و به زودی همه‌چیز عیان خواهد شد. این مطلب مربوط به ۶ ماه پیش است و ما هنوز منتظریم که «همه‌چیز» عیان گردد.

من “اولا بینی” را نمی‌شناسم ولی او یک خارجی است و حقوق انسانی او به شدت زیرپا گذارده شده است ولی چون مسئله بر سر اکوادور، یک کشور دست‌نشانده آمریکا با یک حکومت دست‌راستی است، مطمئناً آمریکایی حتی از آن خبر ندارند.

آیا این دوگانگی در اخلاق را می‌بینید؟ در ونزوئلا همه چیز رسوایی قلمداد می‌شود ولی همزمان با آن در کشورهای منطقه مردم را می‌کشند،  سرکوب می‌کنند و تحت تعقیب سیاسی قرار می‌دهند بعد از ده‌ها سال باز مردم تقاضای پناهندگی سیاسی می‌کنند زیرا پیگرد سیاسی وجود دارد، زیرا قانون اساسی زیرپا گذاره می‌شود ولی از همه اینها هیچ نشانه‌ای در اخبار نیست.

س: آیا تعجب می‌کنید که مایک پمپئو در ماه‌های اخیر دوبار به اکوادور سفر کرد؟ که این‌همه علاقه به اکوادور نشان می‌دهد؟ آیا غیرعادی است؟

پ: ابداً غیرعادی نیست. آن چیز که عیان است ، چه حاجت به بیان است: این که دولت اکوادور در مقابل منافع دولت آمریکا  که به ویژه در این نهفته که رهبران مترقی را تحت تعقیب قرار دهد و ونزوئلا را بی‌ثبات سازد، زانو زده، جای تردید نیست.

انتخابات در اکوادور

س: نیروهای چپ در سطح آمریکای لاتین در حال رستاخیز است و اکوادور کشور بعدی است. انتخابات در پیش است. فکر می‌کنید با وجود همه سرکوب‌ها و فشارها علیه نیروهای اپوزیسیون در کشور شما، شانس پیروزی وجود دارد؟

پ: با درنظر گرفتن نظرسنجی‌ها باید ما پیروز شویم، حتی در دور اول. ولی بعد از این که آنها در بولیوی با شکست سختی روبه‌رو شدند، مصممند با تمام قوا از پیروزی ما در انتخابات ممانعت کنند.

ما خوشبینیم ولی سرمست نیستیم و آماده مواجهه با هر اتفاقی هستیم. به طور مشخص؟ آنها می‌توانند ما را از شرکت در انتخابات محروم کنند. ولی به نظر من این یک خودکشی خواهد بود. ولی آنها می‌توانند انتخابات را به خاطر همه‌گیری به تعویق بیافکنند. ویا به طور غیرقانونی نامزد دیگری را وارد بازی کنند. آنها با تکه‌تکه کردن آرأ به نامزد مورد خود ضرر خواهند زد ولی همین‌طور شانس پیروزی ما در دور اول انتخابات را نیز کاهش خواهند داد.

آنها واقعاً مستاصل شده‌اند و قادر به انجام هرکاری هستند، پیروزی ما برای آنها بدتر از هرچیز است، زیرا در آن صورت باید در مقابل دادگاه پاسخگو باشند. البته ما کینه توز نیستیم ولی عدالت باید به اجرأ درآید، بدون نفرت ولی با حفظ خاطره تاریخی.

طبیعی است که بزرگترین چالش‌ها بهبود وضعیت کشور که اکنون ویران شده، است. اکوادور در حال حاضر به دلیل مدیریت بد همه‌گیری و اقتصاد اکنون با بدترین بحران اقتصادی در تاریخ خود روبه رو است به همین دلیل آنها حاضر به انجام هرکاری هستند. جهان باید با دقت نظارت کند که این انتخابات در اکوادور چگونه برگزار خواهد شد.

شنودمخفیانه محاورات کوره‌آ

س: می‌دانم که شما تحقیقات من در مورد UC Global در “گرایزون” را خوانده‌اید، شرکتی که به طور مشخص زیر نظر رئیس وقت سازمان سیا مایک پمپئو از طرف سازمان سیا وظیفه داشت ژولیان آسانژ را در سفارت شما در لندن زیر نظر داشته باشد. در خلال این تحقیقات از طرف یک دادگاه اسپانیایی اسنادی در اختیار من قرار گرفت که از طرف “داوید مورالس” ۴ تهیه شده بود که نشان می‌داد او شما را زیر نظر داشته و از شما، خانواده شما و حتی تولید کننده “راشیاتودی” جاسوسی می‌کرده است.۵ در مورد این سازوکار که ناقض حریم خصوصی شما بوده چه می‌گویید؟ احتمالاً یک اقدام بزهکارانه. و آیا شما مایک پمپئو را مقصر می‌شناسید؟

پ: همان شرکتی که از ژولیان آسانژ در سفارت ما در لندن جاسوس می‌کرد، از منهم جاسوسی می‌کرد. متهم مستقیم  در اصل “داوید مورالس” رئیس شرکت مزبور است ولی او به طور منظم با سازمان سیا در ارتباط بود و اکنون در مرکز توجه تحقیقات قرار دارد.

نمی‌توانم بگویم «پمپئو در جریان بود» ولی روشن است که این فرد برای سازمان سیا و ایلات متحده کار می‌کرد و علاوه برمن از همسر و دختران من جاسوسی می‌کرد.

و می‌توان به خوبی از نیت منحرف کردن اذهان عمومی توسط برخی از رسانه‌ها آگاه شد که از موضع این فرد اسپانیایی مطلع بودند و در سرتیترهای خود نوشتند «کوره‌آ اجازه داد دخترانش تحت نظر  قرار گیرند.» آنها نوشتند «اجازه داد». من که به خاطر نمی‌آورم ولی عیبی نداشت اگر موبایل دخترانم دارای GPS بود تا در صورت آدم‌ربایی ممکن شود از طریق تلفن همراه اطلاعاتی کسب کرد. ولی نصب یک ترویانر برای شنود محاورات امر دیگریست ولی درست همین ترویانرها در تلفن‌های همراه دخترانم کشف شد.

ولی رسانه‌ها همه چیز را وارونه جلوه می‌دهند. آنها کاملاً هدفمند اطلاعات غلط پخش می‌کنند به طوری که مردم فکر می‌کنند طرف دروغ می‌گوید. آنها در جستجوی حقیقت نیستند. رسانه‌های اکوادور  بازیگران سیاسی هستند که می‌خواهند ما را نابود سازند.

ولی بدکاره مستقیم این شرکت UC Globalمتعلق به “داوید مورالس” است. در اسپانیا تحقیقاتی صورت می‌گیرد تا روشن شود این افراد برای چه کسی کار می‌کنند. بدون شک آنها از ژولیان آسانژ ، از من و خانواده من نیز جاسوسی کردند.

تحویل ژولیان آسانژ

مورد آسانژ با سیاست کنونی اکوادور چه همخوانی دارد؟ اصلاً هیچ! به همین دلیل است که این اوباش و ارازل تسلیم شدند.۶ ولی آنها اجازه نداشتند. در مورد آسانژ نمی‌دانم آیا کسی منشور حقوق بشر سازمان ملل را می‌شناسد؟ ولی حق درخواست پناهندگی مقدس است. این یکی از حقوق انسانی است و این حق زیرپا نهاده شده.

آنها می‌گویند این حق شامل حال تبهکاران معمولی نمی‌شود ولی آنچه که مربوط به «جنایت» ژولیان آسانژ می‌شود، اگر بتوان آن را جنایت نامید، آیا یک جنایت معمولی است؟ آنها می‌گویند پناه‌دادن شامل اقداماتی که حقوق بشر را نقض می‌کند، نمی‌شود. ولی آیا گفتن حقیقت نقض قوانین حقوق بشر است؟ از این طریق مورد آسانژ یک نمونه است و آن‌چه که در حال وقوع است دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌باشد.

به نهاد پناهندگی وقعی نهاده نشد. اکوادور قانون اساسی خود را زیرپا گذارد. بند ۴۱ قانون اساسی  صراحتاً تحویل یک پناهنده را منع می‌کند. با این وجود مورنو این‌کار را کرد. برای اولین بار در تاریخ یک دولت مستقل به نیروهای مسلح خارجی اجازه داد وارد سفارت کشور خود شوند.

خیلی بد شد که این حادثه رخ داد. ولی چون این فرد مورنو بود که مدام در خدمت ایالات  متحده است، رسانه‌ها این اقدام را مخفی کردند گویی که اصلاً هیچ اتفاقی نیافتاده است. ولی در ارتباط با مورد ژولیان آسانژ  این یک عقب نشینی و شکست تمدن بود. فردی که جنایتی را افشأ کرده زندانی ‌شد و ایفای نقش مجریان قانون به عهده همان جنایتکاران نهاده شد. دیوانه‌کننده است. و باز دورویی و اخلاق دوگانه.

(و بعد می‌گویند)«علت این بود که او اطلاعات محرمانه‌ای را منتشر کرده بود». من خود رئیس دولت بودم و معتقدم که اطلاعات محرمانه باید وجود داشته باشد ولی نه به این خاطر که جنایات جنگی را کتمان کند.

و در خاتمه، چه کسی اطلاعات نامبرده را منتشر کرد؟ آسانژ آنها را در اختیار رسانه‌ها نهاد ولی چه کسی آنها را انتشار داد؟ نیویورک تایمز، ال‌پاییس و همین طور رسانه‌های آلمانی. چرا این رسانه‌ها مورد  مواخذه قرار نمی‌گیرند؟

همان‌طور که مشاهده می‌کنید همه چیز به قدرت مربوط است. آنها علیه ضعفأ وارد میدان می‌شوند در این مورد علیه روزنامه‌نگاران. این واقعاً موردی دیوانه‌کننده است، که درست فردی که حقیقت را بیان می‌کند به ۱۷۵ سال زندان محکوم می‌شود و درست از طرف تبهکارانی مورد پیگرد قرار می‌گیرد که او افشأ کرده بود.

لنین مورنو مرموز

س: و همه این مسایل را رییس جمهور لنین مورنو ممکن ساخت، جانشین شما، فردی که در گذشته حامی شما بود. اگر دولت لنین مورنو وجود نداشت، ژولیان آسانژ هرگز در سفارتخانه دستگیر نمی‌شد و حاکمیت سفارت اکوادور در لندن نقض نمی‌گردید. هیج یک از این اتفاقات رخ نمی‌داد. من همیشه از خود سئوال کرده‌ام قبل از این که او (مورنو) به این اسب ترویا تبدیل شود، آیا هرگز احساس می‌کردید که به کدام سو تغییر جهت خواهد داد؟ آیا هیچ نوع نشانه‌ای به چشم نمی‌خورد؟

پ: هیچ. اصلاً و ابداً. شما می‌توانید حتی تا انتخابات سال ۲۰۱۷ که مرا بهترین رئیس جمهور اکودور در تاریخ کشور نامید، عقب بروید. می‌گفت دولت ما یک افسانه است. او از کوبا و شاوس نیز چاپلوسی می‌کرد  و به آنها مدال می‌داد.

این فرد یک بیمار روانی است. هیچ کس نمی‌تواند این چنین بی شرم و حیأ دروغ بگوید. او هرگز از ما نبود.

و علت این خیانت این نبود که او آدم متوسطی است. او فاسد است. شاید گرینگوها (آمریکایی‌ها و اروپاییان) قبل از ما صندوق‌های بانکی مخفی او در پاناما را زودتر از ما کشف کردند. سودهای ناشی از ارتشأ که هنوز هم دست نخورده مانده. شاید او با این اطلاعات مجبور به باج‌دهی شده است.

ولی چگونه می‌توان نفرت بیمارگونه او علیه ما را توضیح داد؟  حتی مشاورین او به او هشدار می‌دهند: «دست از سر کوره‌آ بردار، او از حمایت خلق برخوردار است، این کار مقاومت به وجود می‌آورد.» ولی او ترجیح داد خود را ویران سازد.

درجه حمایت مردم از او به ۶٪  یعنی نازل‌ترین درجه در آمریکای لاتین و همین‌طور در تاریخ اکوادور تنزل کرده است. او ترجیح داد کشور را ویران سازد و کوشش می‌کند مرا نیز نابود کند.

او نتوانست این کار آخر را انجام دهد ولی او کشور را تکه تکه کرد. او به بسیاری از مردمان و خانواده‌های خوب کشور ما لطمه زد. او دولت خود را نیز ویران کرد که در ضمن بدترین دولت در تاریخ کشور محسوب می‌شود.

اکوادور و روسای جمهور آمریکا

س: در مقام ریاست جمهور اکوادور به طور منظم با دستگاه دیپلماسی اوباما سروکار داشتید یعنی همین‌طور با جو بایدن که اکنون رئیس جمهور ایالات متحده است. آیا فکر می‌کنید که دولت بایدن نسبت به دولت ترامپ، امکانات بیشتری به آمریکای لاتین عرضه خواهد کرد به ویژه به دولت‌های سوسیالیستی و یا چپ آن؟

اوباما و بایدن با ترامپ کاملاً تفاوت دارند. ترامپ بی‌اخلاق و دارای شیوه فکری  ساده‌ای است. او تصور می‌کند که کشور مثل یک شرکت است. او پز می‌دهد که چگونه از پرداخت مالیات شانه خالی می‌کند. او اصلاً به هیچ اخلاقی پایبند نیست.

با چنین افرادی به اجماع رسیدن بسیار سخت است. وقتی که پایبند به به هیچ اصولی نباشندخیلی سخت می‌توان با آنها گفتگو کرد و نه تنها این. پیام‌هایی که او ارسال می‌کند، خارجی ستیزی، تبعیض  و بسیاری دیگر چیزها ، پیام خشونت بود. ترامپ واقعاً یک خطر جهانی بود.

بایدن متفاوت است.

متاسفانه  می‌توانم اکنون بگویم که اوباما انسان خوب و مهربان و فرد خردمندی است. بایدن هم که زیاد مورد احترام من است همین‌طور. او زندگی سختی داشت ولی به هرحال هردوی آنها در سیستم ادغام شده‌اند.

با خبرگان یک کشور  و شاید ونزوئلا می‌توان خیلی خوب گفتگو کرد و آنها حتماً افراد خیلی مهربانی هستند که از دوستان خود حمایت می‌کنند. ولی در پایان درنگ نخواهند کرد فوراً دستور قتل کسانی را که نمی‌پسندند، صادر کنند.

شما آمریکاییها یک نمونه تاریخی دارید. تامس جفرسون نویسنده زیباترین سند در تاریخ بشریت، یعنی منشور استقلال  در بند دوم می‌گوید: «ما این حقیقت را بدیهی می‌دانیم که همه انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند (…) با حقوقی غیرقابل انکار از جمله حق حیات، آزادی و تلاش برای خوشبختی.» ولی خود او یک برده‌دار بود.

این موضوع فراتر از خوب یا بد بودن افراد است. آنها معتقدند، آنچه که آنها باور دارند، باید حقیقت باشد. این تصور مبین استثنأگرایی آمریکایی و همین‌طور خبرگان آمریکای لاتین است که فکر می‌کنند این راه راه واقعی است.

وقتی تامس جفرسون از آزادی و حق خوشبخت بودن مردم سخن می‌گوید، نظرش تنها آنها (هم‌میهنان سفید پوستش بود) و سیاه‌پوستان  را انسان بشمار نمی‌آورد و علتش نیز این نبود که او فرد بدی است، بلکه به این دلیل که این فکر اصلاً به مخیله‌اش خطور نمی‌کرد. او این‌طور رشد یافته و تربیت شده بود.

به این دلیل با وجود احترام نسبت به کلیه رهبران آمریکایی حتی اگر از نظر خصوصی انسان‌های بسیار شریفی نیز باشند، این امر صادق است. ببینید اوباما چقدر انسان بمباران کرد. چند جنگ آغاز نمود. هم او بود  که تحریم‌ها علیه ونزوئلا را آغاز کرد و این اقدامات چه خسارات عظیمی وارد کردند.

شاید او یک انسان والا باشد ولی قادر نیست درک کند. برای او جهان با ایالات متحده آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد.

از این رو فکر می‌کنم که در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به ویژه در ارتباط با آمریکای لاتین تغییرات اساسی و جدی به وجود نخواهد آمد. برخی از اقدامات افراطی، که ناشی از ساده‌لوحی ترامپ بود و مانند غارنشینان ماقبل تاریخ عاری از اخلاق بود، اقداماتی چون محاصره سواحل ونزوئلا با کشتی‌های جنگی شاید از بین برود. تصور نمی‌کنم که بایدن به آنها ادامه دهد.

چشم‌انداز

س:همیشه از خود پر سیده‌ام به همه چیزهایی که در اکوادور رخ داد  و کشور تا این حد به چنگ ایالات متحده افتاد و استقلال و حاکمیتش لطمه یافت، آیا شما از این اقدام خود یعنی چشم‌پوشی از مقام و نامزدی مجدد برای پست ریاست جمهوری و مهاجرت به اروپا پشیمان نیستید؟

این تصمیم را قبلاً گرفته بودم. ولی در سال ۲۰۱۴ اعلام کردم که در سال ۲۰۱۷ دیگر نامزد نخواهم شد، زیرا خانواده‌ام دوملیتی است و دلایل دیگر و اگر کس دیگری می‌خواهد، بسیار خوب. ولی دلیل اصلی صادقانه بگویم خانواده دوملیتی من بود. همسرم بلژیکی است و ما ۲۵ سال در ایالات متحده زندگی کردیم.

من قبلاً مصاحبه خود را قطع کردم زیرا امروز سالگرد مرگ مادرزنم است. ما در سال ۲۰۱۷ بازگشتیم. ۱۸ ماه بعد مادرزنم فوت کرد و ۱۵ ماه بعد پدر زنم از دنیا رفت. در نتیجه درست بود که این دوران را در بلژیک به سر بریم. زنم بلژیکی است و دخترانم در بلژیک تحصیل می‌کنند و من روی‌هم رفته خسته شده بودم.

مسئله این‌طور نیست که من به قدرت چسبیده‌ام ولی طبیعتاً مسئولیت خویش را می‌شناسم. هرگز تصور نمی‌کردم که این وقایع رخ خواهد داد در غیر این‌صورت به کار خود ادامه می‌دادم.

ولی سه سال پیش از آن اعلام کرده بودم که در سال ۲۰۱۷ دیگر نامزد نخواهم کرد بلکه به بلژیک خواهم رفت. قصد داشتم از سیاست دور شوم، زیرا معتقدم که می‌توان در بخش‌های دیگر انجام وظیفه کرد.

من همواره در جهان اکادمیک فعالیت داشتم  و می‌خواستم دوباره به آن بازگردم. من دارای دکترا در اموراقتصادی هستم و فوق تخصص من در سیاست توسعه و تکامل است. من از این امتیاز برخوردار بودم که یک کشور در حال رشد را ده سال رهبری کنم. فکر می‌کنم می‌توانم سهم خود را در تحلیل توسعه و تکامل ادأ کنم و می‌خواستم بنویسم. این طرح زندگی من برای آینده بود.

ولی سپس این خیانت رخ داد و به دنبال آن پیگرد شدید آغاز شد. تا امروز هرروز صبح بیدار می‌شوم که ببینم باز چه اتهام جدید دیگری به من وارد کرده‌اند. آخرین اتهام هفته پیش صورت گرفت. آنها مرا متهم می‌کنند که سوبسیدهای انستیتوی امنیت اجتماعی اکوادور را لغو کرده‌ام. آیا لغو سوسید یک انستیتو را لغو کردن جنایت است و یا بخشی از کار دولتی؟

آنها مرا متهم کردند که یک آدم ربایم و یک شبکه رشوه‌خوار را اداره می‌کند و دیگران را  «تحت نفوذ روحی» قرار می‌دهد. آنها مرا متهم می‌کنند که من یک قاتلم و هواپیماها را بد هدایت کردم مثل این‌که رئیس جمهور یک خلبان است. وحشتناک است. باری آنها مرا راحت نمی‌گذارند. من مجبور بودم بازگردم. اکنون موضوع این است که از تلاشی کامل میهن، از پیگرد و دستگیری رفقا جلوگیری به عمل آید و آینده کشور تضمین شود. ما باید به ندای تاریخ گوش فرادهیم. ولی این برنامه زندگی آینده من نبود.