دستش را قائم پیشانیاش کرده و عصایش روی شانهاش سریده بود. با آنکه میدانست طرفدارانش در مجلس کم شدهاند و موقعیتش تضعیف اما مصمم بود از این وضعیت خارج شود. آن شب دوباره به ایده چاپ پول در برابر تحریمها فکر کرده بود اما نمیخواست اصرار کند بر طرحی که موافق ندارد، در همان حال، به قلقل سماورش خیره شد. بوی نفت نیمسوخته و مشاورههای «مصطفی» حالا طرحهای جدیدی به سرش انداخته بود.