رفتن به محتوای اصلی
Printer Friendly, PDF & Email

هولوکاست اوکرائینی به عنوان جبران هولوکاست یهودیان

تارنگاشت
عدالت

یکشنبه، ۰۶ آذر ۱۴۰۱
نویسنده:
دومنیکو لوسوردو
مترجم:
خ. طهوری

تحریف تاریخ

همزمان با برگزاری مراسم یاد بود قربانیان فاجعه «هولودومور» اوکراین در دوران شوروی سابق، رئیس دفتر ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهوری  این کشور خواستار  پاسخگویی  روسیه برای قحطی آن زمان و تحولات اخیر در اوکراین  شد. ... در نوامبر  ۱۹۳۲ میلادی (آذرماه ۱۳۱۱)، جوزف استالین رهبر شوروی سابق نیروی پلیس را مامور کرد تا تمام غلات از جمله بذر‌هایی که برای محصول سال بعد باید کاشته می‌شد و هم‌چنین دام‌ها را از مزارع اوکراینی‌ها جمع آوری و توقیف کند. ... تیموتی سنایدر مورخ دانشگاه ییل آمریکا آن اقدام را «کشتار جمعی آشکارا و از پیش برنامه ریزی شده» می‌خواند.

روزنامه ایرنا
۶ آذر ۱۴۰۱

 

 

 

 

 

برگزیده از کتاب

 

استالين، داستان و نقد يک اسطورۀ سياه

 

«.... دوشخصیت تبهکاری که دراثر خویشاوندی سببی با یکدیگر مربوطند، دو اردوگاه کار اجباری برپا کردند که بسیار به یکدیگر شباهت دارد و به این شکل اسطوره سیاسی که امروز معمول و متداول است، خلق شد. البته اگر صادقانه بگوئیم، گفتمان آرنت، هرچند که این پایه فکری را ایجاد کرده بود، ولی با آن تفاوت داشت. از یک طرف، هرچند خیلی کلی او به «شیوه‌های مطلقه حکومتی» اشاره می‌کند، که قبل از تاسیس اردوگاه‌های کار اجباری مشاهده می‌شد، مثلاً در انگلیس لیبرال که بوئرها را زندانی می‌کرد و یا عناصر «مطلقه» در اردوگاه‌های کار اجباری که جمهوری سوم فرانسه «پس از پایان جنگ داخلی اسپانیا» برپا داشت. و علاوه برآن، آرنت در مقایسه بین اتحاد جماهیر شوروی استالین و آلمان هیتلری چند تفاوت مهم را متذکر می‌شد: او تنها در مورد آلمان از «اردوگاه‌های مرگ» صحبت می‌کرد و بیش از آن: «محافظین شوروی در اردوگاه‌ها برخلاف کادر اس اس  دقیقاً برای اعمال جنایت تربیت نشده بودند.» این برداشت با تحلیل شاهدی که به شکل دردناکی هردو اردوگاه را تجربه کرده بود، مطابقت دارد: «روس‌ها هرگز از سادیسم نازی‌ها برخوردار نبودند. (...) محافظین روس مردمی با شرف بوده و سادیسم نداشتند ولی آن ها به دقت قواعد آن سیستم غیرانسانی را رعایت می‌نمودند.» امروز حتا اشارات سطحی به غرب لیبرال و پیکربندی متفاوت مجموعه اردوگاه‌های کار اجباری رفته رفته ناپدید شده و تمامی گفتمان به مشابه قرار دادن گولاگ و اردوگاه های کاراجباری نازی‌ها خلاصه گردیده است.

برای این‌که این مشابه‌ جلوه‌ دادن قانع‌کننده به نظر رسد، قبل از هر چیز تعداد ترورهايی که به استالین نسبت داده می‌شود را بزرگ نشان می دهند. اخیراً یک خانم محقق آمریکايی محاسبه کرده که تیرباران‌هايی که واقعاً اجرا شد، «یک دهم» تخمین‌های متداول است. بدیهی است که وحشت از این به هرحال سرکوب گسترده، باقی می‌ماند ولی سبک‌سری برخی از تاریخ‌شناسان و نظریه‌پردازان خیلی جالب توجه است. آن ها تنها به این اکتفا نمی‌کنند که در مورد ارقام غلو نمایند. با انتزاع کامل سیاست و تاریخ، بنای اسطوره هیولاهای دوقلو می‌تواند حتا جلوتر هم برود: هولوکاستی که آلمان نازی به ویژه پس از زمین‌گیر شدن خود در شرق در مورد یهودیان روا داشت، معادل همان هولوکاستی است که در گذشته (اوايل دهه ۱۹۳۰) روسیه شوروی استالینی در مورد اوکرائینی‌ها روا داشته بود (به اصطلاح هولودومور)؛ در مورد دوم رفتار استالین با «ایجاد قحطی» یک اقدام حساب شده تروریستی بود که سرانجام یک «برگن‌بلزن عظیم» (شهری در شمال آلمان)، یعنی یک اردوگاه عظیم مرگ را پدید آورد.

در رابطه با این فرضیه به ویژه آقای «رابرت کانکست» خیلی برجسته است. منتقدین وی او را متهم می‌کنند که در آن زمان او به عنوان کارمند ضداطلاعات سازمان جاسوسی انگلیس به کار اشتغال داشته و برای فراهم کردن دوسیه اوکرائین از مقام خود در سازمان جاسوسی استفاده نموده است. حتی هواداران او نیز نکته‌ای را می‌پذیرند که کم بی‌اهمیت نیست: کانکست «یکی از پیش‌کسوتان جنگ سرد» است و کتاب خود را در چارچوب «عملیات سیاسی ـ فرهنگی» که توسط ريیس جمهور رونالد ریگان رهبری می‌شد نگاشته است که «ثمرات متعددی با خود به همراه داشته که از یک طرف برگفتمان بین‌المللی در مورد اهمیت و مرز رفرم‌های گارباچف به نحو موثری تأثیر گذارد و از طرف دیگر از طریق موضع‌گیری کنگره ایالات متحده آمریکا روند گرایشات استقلال‌طلبی در اوکرائین را رادیکالیزه و تقویت کرد.» به سخن دیگر این کتاب در چارچوب یک «عملیات سیاسی ـ فرهنگی» و با این هدف انتشار یافت تا ضربه آخر و تعیین کننده را به اتحاد جماهیر شوروی وارد آورد: شوروی به عنوان مسؤول اعمال ننگینی که به اعمال رایش سوم شباهت داشت بدنام شد و انحلال آن به همت شناخت خلق اوکرائین، که خود را قربانی «هولوکاست» تلقی می‌کرد و دیگر نمی‌توانست با شکنجه‌گران خود همزیستی کند شتاب گرفت. و همین طور نباید فراموش کرد که «کانکست» در همان سال در کنار کتاب خود در مورد اوکرائین (با همکاری فردی به نام  ج. م. وایت) کتاب دیگری منتشر کرد که به هموطنان خود توصیه می‌کرد که چگونه می‌توان از (خطر) حمله احتمالی اتحاد جماهیر شوروی جان سالم به در برد (Whatto Do WhentheRussianscome: A Survivalist‘s Handbook).

«... اصلاً بی‌معنی است که بخواهیم سیاست نازی‌ها را با سیاست شوروی یکی بدانیم، زیرا این سیاست در واقع از سیاست سفید‌ها (که مورد پشتیبانی غرب بودند) به مراتب برتر بود. حتا کانکست نهایتاٌ و اجباراً به این امر اذعان داشت. دنیکین که کماکان سیاست استبداد تزار را دنبال می‌کرد، «از پذیرفتن وجود اوکرائین سر باز می‌زد.» استالین کاملاً مخالف این مشی عمل می‌کرد و مشوق «اوکرائینیزه شدن شهرهای اوکرائین» بود. پس از موفقیت این سیاست، دوران نوین و بسیار مثبتی آغاز شد:

در آوریل ۱۹۲۳ در دوازدهمین کنگره، سیاست «اوکرائینیزه کردن» مورد تأيید رسمی قرار گرفت: برای اولین بار پس از قرن ۱۸ یک دولت منسجم اوکرائینی دفاع و تکامل زبان و فرهنگ اوکرائینی را در برنامه خود ثبت کرد (...). شخصیت‌های فرهنگی اوکرائینی با این امید واقعی به کشور خود بازگشتند، که یک اوکرائین شورايی، می‌تواند تولد جدید ملی را میسر سازد وتا چندین سال‌ عمدتاً حق به جانب آن ها بود. نثر و نظم، آثار ادبی و تاریخی به طور گسترده رشد یافت و کلیه طبقات را به سوی خود جلب کرد و هم زمان با آن تمامی آثار ادبی گذشته بطور وسیعی تجدید چاپ‌ شد.

می‌دانیم که این سیاست تا اوايل دهه ۱۹۳۰ در اوکرائین حاکم بود و حتا به اوج رشد و تکامل خود رسیده بود. البته بعد بحران وحشتناکی پدید آمد و گرسنگی حاکم شد ولی با این حال، معمايی که باقی می‌ماند این است که چگونه ممکن بود در عرض کوتاه‌ترین مدت از سیاست جبران بی‌عدالتی‌های گذشته به نفع اوکرائین به طرح نابودی اوکرائین رسید. نباید فراموش شود که در فراهم کردن مقدمات و پخش و ترویج تئوری هولودومورمحافل ناسیونالیستی اوکرائینی نقش مهمی را ایفاء کردند که در سال‌های اول جنگ داخلی «پروگروم»های ضدیهودی متعددی به راه انداختند و بعد اغلب با تجاوزگران نازی که «راه‌حل نهايی» را سازمان دادند، همکاری نمودند: بعد از این‌که تئوری هولودوموراول به مثابه ابزاری برای دیوصفت نشان دادن دشمن و بی‌گناه جلوه دادن بی‌دردسرخود به کار گرفته شد، در مرحله آخر جنگ سرد و تکه تکه کردن اتحاد جماهیر شوروی به سلاح ایدئولوژیکی برجسته‌ای مبدل گردید.

و یک تأمل دیگر: در قرن ۲۰ اتهام «نسل کشی» و «هولوکاست»  به اشکال و انواع مختلف تعریف شد. ما چندین نمونه آن را ارايه کردیم. بد نیست که یک نمونه دیگر را نیز مطرح کنیم. روز ۲۰ اکتبر ۱۹۴۱ «شیکاگو تریبیون» گزارشی در مورد توصیه پراحساس «هربرت هوور» خطاب به انگلیس منتشر کرد و خواستار لغو محاصره آلمان شد. ماه‌ها بود که جنگ تخریبی عظیم رایش سوم علیه اتحاد جماهیر شوروی آغاز شده بود، ولی ريیس جمهور سابق آمریکا در این مورد اشاره‌ای نمی‌کرد. او تنها خود را روی وضعیت هولناک مردم غیرنظامی در مناطق اشغالی متمرکز ‌کرده بود (در ورشو «نرخ مرگ و میر کودکان ده برابر بیشتر از نرخ تولد است») و از مخاطبین خود می‌خواست که به این «هولوکاست» بی معنی و بی‌مصرف پایان بخشند، زیرا این کار از پیشروی وهرماخت جلوگیری نخواهد کرد. روشن است که هوور سعی می‌کرد کشور و یا کشورهايی را که ف. د. روزولت با همکاری آن ها قصد ورود به جنگ را داشت، بدنام کند و نیازی به تأکید نیست که به اصطلاح «هولوکاستی» که این مدافع دکترین انزواگرايی، لندن و بعضاً واشنگتن را بدان متهم می‌کرد، بعداً به دست فراموشی سپرده شد.»

 

öhkösj

رابرت کانکست

 

 

 

برچسب‌ها

About tahuri

tahuri

Comments

حریم خصوصی و کوکی‌ها: این سایت از کوکی‌ها استفاده می‌کند. با ادامه استفاده از این سایت، با استفاده آن‌ها موافقت می‌کنید.

برای دریافت اطلاعات بیشتر، شامل نحوه کنترل کوکی‌ها، سیاست کوکی ها را کلیک کنید.